سرویس تجسمی هنرآنلاین: ناصر اویسی نقاش ایرانی مقیم آمریکا این روزها مجموعهای با عنوان "آبیها" را در گالری چهار تهران به نمایش گذاشته که میتوان آنها را آخرین تصاویر باشکوه نسلی دانست که خود او یکی از نمایندگان آن است؛ نسل نخستینِ مدرنیستهای ایرانی عمدتاً با کنش هویت محور که به سنتهای هنری گذشته رجوع میکردند و کارشان اغلب ذیل مکتب "سقاخانه"جای میگیرد.
این نسل بر آن بود تا شناسنامهای ایرانی برای کار خود مهیا کند. اویسی از این نظر جلوه خاصی از فرهنگ ایرانی را با تابلوهایش به نمایش میگذارد. زن، اسب، پرنده، انار و درخت؛ عناصر محدودِ تابلوهای اویند. نقاش پیشکسوت مقیم ویرجینیا، در نمایشگاه اخیرش در گالری چهار، همان اویسی همیشگی است. او دوباره با کوشکها، اسبهای خرامان، شمایلهای قجریمآب، دخترکان زیبا و رنگهای درخشان برگشته تا دمی کابوس گذشته را از مقابل دیدگان بینندگان تابلوهای خود پاک کند. اویسی در نمایشگاه جدیدش نشان میدهد که توجهی به فقدانها ندارد. کار او دفاع از ایجابیت زیبایی، تصویر و نقاشی است.
زمانی در گفتگویی که با او داشتم درباره این رویکرد خود میگفت: "من عوض نشان دادن تیرگیها و مصائب، چیزهای زیبا میکشم و اصلاً وقتی شما به مینیاتور، فرش، معماری و دیگر هنرهای ایرانی نگاه کنید چیزی جز زیبایی نمیبینید. اینها همگی هنرهای دکوراتیو هستند هنر دکوراتیو چیز بدی نیست ما در کارهای نقاشان مشهور هم عناصر دکوراتیو زیاد میبینیم."
نمایشگاه جدید ناصر اویسی شامل ۲۴ اثر شامل ۱۲ اثر بزرگ و ۱۲ اثر متوسط و کوچک از این هنرمند است؛ آثاری که بیشتر آنها برای اولین بار رونمایی شدهاند. در این دسته آثار قدری از رنگهای خنثای قهوهای و تیره قبلی فاصله گرفته و آبیها و لاجوردیهای متنوعی در زمینه تابلو نشان داده است. عناصر و نقوش او مطابق با الگوی کهن نقاشی ایرانی است؛ با این تفاوت که ترکیببندی، مدرن؛ خطوط، ساده و مهمتر از آن کلیت اثر منطبق با هندسه نقاشی مدرن است. او در این آثار فضای سنتی نگارگری ایران را به زمان حال پیوند میزند؛ در عین حال برخی کارهایش آمیختهای از فیگور و خط است. اویسی سالها پیش پی به استفاده از خط در نقاشی برد. خودش میگوید وقتی از ایران مهاجرت کرد فهمید فیگور هم نوعی خط است و به کار بردن خطِ تنها، هیچ وقت هنر نیست: "خط (و نه خط فارسی) همیشه در هنر ما وجود داشته است. اگر سری به تختجمشید بزنید میبینید که خط میخی در بنا به کار رفته، در حالی که در معماریِ هیچ جای دنیا شما خط نمیبینید. یا مساجد ایران آکنده از خط هستند، منتها خط به خودی خود معنا ندارد. در دنیا، موزهای به نام خط وجود ندارد، اگر وجود داشته باشد در موزههای اسلامی دیده میشود آن هم از سوی عربها که فیگور در کارشان به چشم نمیخورد."
اسب، از اجزای اصلی تابلوهای ناصر اویسی است و در نقاشهای او جایگاه خاصی دارد. درباره دلیل تاکید روی آن میگفت: "به چند دلیل بر اسب تاکید میکنم؛ اول اینکه اسب از ایران به دنیا رفته است. دیگر اینکه ما جادهای داشتیم که از شوش به استانبول وصل میشد به نام جاده "سارد". با اسب، دنیا را گرفتیم و صلح را به ارمغان آوردیم. منتها به علت اختراع آسفالت و ماشین، اسبهایمان فراموش شدند. نکته دیگر اینکه اسب قوی و زیباست. تاریخ ایران با اسب گره میخورد. چرا راه دور میروید، دو نسل قبل، پدر و پدربزرگ شما با اسب به این طرف و آن طرف میرفتند. ما نباید این مساله را فراموش کنیم."
هنر اویسی ایرانی است؛ اما این ویژگی همچون مانعی بر سر راه مدرنیسم مد نظر او عمل نمیکند. اویسی به خوبی میداند که چگونه این دو قطب ظاهراً نامتجانس را با هم پیوند بزند. او از مخاطب دعوت میکند تا هم نزدیک بیاید و هم از نقاشی دور شود. درست مانند اینکه هم با تلسکوپ به اثری بنگریم و هم با میکروسکوپ. از انتزاع به مفهومی که معطوف به تمایلات نگارگری اصیل ایرانی است، میرسد. این گونه اویسی از ناکجاآباد مدرنیسم به نگارگری ایرانی میرسد.
سوء تفاهمها و گزارههای سلبی- تخریبی درباره نسل اویسی البته کم نیستند؛ از جمله این که این نسل متهماند به اِعمال سنتهای هویتی و اصالت محور در نقاشی. از دید منتقدان، نظام مفهومی مبتنی بر فرایند هویتسازی، کلیشهای و لاجرم ایستا است. ناگفته پیداست که هویت محوری از دید آنها، نام دیگری برای "دلخوشی عبث" است. بی آنکه درصدد رفع استیضاح یا ایراد دفاعیه بر آییم، باید بگوییم هر چند بومیگرایی ایرانی از ناسیونالیسم نشأت میگیرد؛ با این حال باید بین بومیگرایی به سبک ناصر اویسی و روحیه رمانتیک ملیگرایانه تفاوت قائل شد؛ گو اینکه اساساً سنخ رفتار هنری اویسی در استفاده از مضامین و مواد بومی برای خلق آثار بومی، با سنخ رفتار سایرین در مکتب سقاخانه تفاوت دارد. دستاورد باورهای بومیگرایانهای که بازنمود آن را به شکلهای مختلف چه قبل از انقلاب -عمدتاً در دهه ٤٠- و چه بعدها در دوران پس از انقلاب و اوایل دهه شمسی ٧٠ میتوانیم ببینیم؛ یک روششناسی مجزا است و کاملاً در مقابل آنچه شرقشناسی نامیده میشود قرار میگیرد. این روش اساساً با تقسیمبندی سلسله مراتبی غرب در مورد شرق مخالف است و جایگزین خود را ارائه میکند.
بومیگرایی به سبک ناصراویسی زمانی جالبتر به نظر میرسد که ببینیم او بیش از چهار دهه است که از ایران مهاجرت کرده و از این رو قاعدتاً نمیتوان در میزان شناخت او از غرب و دلایل بومیگراییاش تردید کرد. چند سال پیش در مکالمهای تلفنی میگفت: "من در اینجا هیچوقت از حال و هوای ایران دور نیستم. در آمریکا انواع و اقسام موزهها هست که آثار هنری ایران در آنها نگهداری میشود؛ ضمن اینکه ایران در ذهن و وجود من است. هیچگاه از ایران کنده نشدهام. بیش از 40 سال است در اروپا و آمریکا به سر میبرم اما بیشتر از هرکس دیگری ایرانیام. دور بودن فیزیکی هیچگاه مرا از مملکتم دور نکرده است. زندگی در اینجا هم مرا از عشق و احساس دور نکرده. محل زندگیام، ویرجینیا نزدیک واشنگتن، به شهر عشاق معروف است. در خانهام درخت آلبالویی کاشتهام که گنجشکهای قرمز این منطقه، روی آن مینشینند. روز و شب من در چنین فضایی سپری میشود."
نمایشگاه "آبیهای ناصر اویسی" تا ۲۶ مهر ادامه خواهد داشت. علاقهمندان میتوانند برای دیدن این آثار همه روزه از ساعت ۹ تا ۲۱ به نشانی خیابان شریعتی، نرسیده به پل سید خندان، کوچه اشراقی، شماره ۴ مراجعه کنند.