سرویس تجسمی هنرآنلاین: سعید رفیعیمنفرد درباره "هنر بحران" توضیح داد: مسئله بحران خیلی گسترده است و شامل بحرانهای متعدد تاریخی، سیاسی، اجتماعی میشود. در واقع طیف وسیعی از مشکلات مربوط به مسایل هویتی، ساختارهای فرهنگی، زمانپریشی تاریخی و خیلی چیزهای دیگر را شامل میشود. وقتی از منظر تجربه زیستن در بحران به موضوع نگاه میکنیم، خیلی از هنرمندان یا دورهای از کار برخی از آنها، در آن میگنجد، چرا که همه در همین اتمسفر کار میکنند و اگر با زمینه اجتماعیشان کمی ارتباط داشته باشند، ناخودآگاه از آن تأثیر میگیرند.
کیوریتور نمایشگاه گروهی "بحران" که در گالری "ساربان" برپاست درباره برگزاری چنین نمایشگاهی، گفت: ای کاش بشود این نمایشگاه در فضایی بزرگتر برگزار شود؛ برای برپایی نمایشگاه "بحران" آثار 10 هنرمند انتخاب شدند، در حالی که میشد با همین ایده، تعداد بیشتری اثر را بهنمایش بگذاریم. به همین دلیل، شاید نمایشگاه بحران را در سالهای آینده با هنرمندان دیگر و رسانههای معاصر برگزار کنیم، چون جای ویدئوآرت، دیجیتالآرت، اینستالیشن و... در این نمایشگاه خالی است.
او همچنین اظهار کرد: موضوع "بحران" بر اثر تجربه زندگی من در فضای هنر ایران و همچنین دیدن کار تعداد زیادی از هنرمندان شکل گرفت. البته موضوع "بحران" خیلی گسترده است. نخستین فهرست من برای برگزاری نمایشگاه، شامل بیش از 30 هنرمند بود و مجبور شدم تعدادی از آنها را حذف کنم.
او درباره دلایل کم بودن تعداد هنرمندان این نمایشگاه توضیح داد: یکی از مبانی برای انتخاب آثار، اولویت ذهنی خودم بود. از سوی دیگر، این امکان را نداشتم که مثلاً یک اتاق را تاریک کنم و ویدئو نمایش دهم. به همین دلیل، رسانههای معاصر و یکسری از هنرمندان را کنار گذاشتم. پس یک بخش از محدودیتها به دلایل سختافزاری و بخش دیگر، بر مبنای همراهی نکردن هنرمندان بود، بنابراین گزینههایم را در این مرحله به نقاشی و طراحی فیگوراتیو با موضوع انسان محدود کردم.
رفیعیمنفرد ادامه داد: با یک نگاه باز به کارگاه هنرمندان رفتم و آثار را انتخاب کردم، تنوع برایم مهم بود، بعضیها خیلی درونی و کابوسوار و خیال پردازانه هستند، برخی خیلی اجتماعیاند و نگاه و پیامی مستقیمتر دارند و برخی دیگر به لایههای پیچیدهتری از روان انسان معاصر اشاره دارند. سعی کردم برای برگزاری نمایشگاه "بحران" تنوع لحن و قصه در انتخابهایم وجود داشته باشد تا نشان دهم که این موضوع چقدر گسترده است. برونریزی تجربه زیست در جامعه بحرانزده، به شکلهای مختلف نمایان میشود؛ یک نفر خیلی آگاهانه کار میکند، یک نفر بر مبنای فراخودآگاه یا ناخودآگاهش کار میکند، یک نفر این را یکجور کابوس میبیند، یکی با لحنی اساطیری با آن برخورد میکند؛ ولی پی رنگ "بحران" را در کار همه آنها دیدهام.
او افزود: البته دوست داشتم این نمایشگاه در ابعاد بزرگتر و مثلاً در موزه هنرهای معاصر تهران با نمایش آثار تعداد بیشتری از هنرمندان برگزار شود؛ فعلاً در اندازه کوچک نمایشگاه را برگزار کردیم تا بتوانیم موضوع "هنر بحران" را مطرح کنیم.
این هنرمند گفت: "هنر بحران" جریان مهمی در هنر معاصر ایران و به گمان من مهمتر از هنر موسوم به سقاخانه است. بهلحاظ تجربه زیستی هنرمندان و رابطه آنها با زمینههای اجتماعی، جریانی که در 30 سال گذشته در هنر ایران شکل گرفته، اهمیت ویژهای دارد. البته نمونههای آن را میتوان در آثار هنرمندان قدیمیتر نیز پی گرفت، به عنوان مثال کارهای رحیم ناژفر یا اردشیر محصص را هم میتوان در همین قالب نمایش داد؛ ولی از نظر حجم آثار تولید شده، میتوان گفت که بحران، یک جریان مهم در هنر دهههای اخیر ما است.
وی درباره اینکه ایده برپایی نمایشگاهی با محوریت "بحران" چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؛ گفت: ایده اولیه، مربوط به فوریه 2013 است که من در شهر لاهه (هلند) متن یک سخنرانی را آماده میکردم؛ قرار بود درباره هنر معاصر ایران صحبت کنم. ایدهام این بود که بگویم همه هنر ایران، خط نقاشی و مانند آن نیست، ایران هنرمندانی دارد که ممکن است شما آنها را نشناسید. آن زمان، من در همین زمینه با مدیر یک گالری در لاهه صحبت کردم، خیلی استقبال کرد اما شرایط اقتصادی در اروپا بد بود و نتوانستند اسپانسر پیدا کنند، من هم بعد از مدتی به ایران برگشتم.
وی با اعتقاد به اینکه برخی هنرمندان بخشهایی از تجربه زیست هنری خود را از بحرانهای اجتماعی گرفتهاند، توضیح داد: جامعه ایرانی همواره در بحران بوده است؛ حداقل در 100 یا 150 سال گذشته، یعنی از دوران مشروطه و حتی قبل از مشروطه که ترجمههای اولیه از تفکر پارلمانی و مدرن آمدند، بحران ما نمایان شد، اگر چه ریشههای آن به انسداد تولید فکر و مسائل پیشین میرسد.
او ادامه داد: شاید بتوان گفت که در قرنهای اخیر ما خلأ تولید فکر داشتهایم؛ آنجایی که فکر را گرفتهایم هم ترجمهای بوده و نهادینه نشده است، برخلاف خیلی از اقوام که تحولات مدرنیته برای آنها ریشههای تاریخی داشته، ما با ظهور رضاشاه به اجبار یک نوع مدرنیته آمرانه ابزارگرای فقط در عرصههای نظامی و صنعتی و امور دیوانی را تجربه کردیم. بحران، خیلی عمیق است و امروزه شکل فشرده و انباشته پیدا کرده است، حالا با انبوهی از مسائل اجتماعی سروکار داریم که حل نشدهاند.
رفیعیمنفرد درباره کارکرد و تاثیر برگزاری نمایشگاه "بحران" در جامعه امروز ایران، گفت: هدف من این است که این موضوع در حوزه هنرهای تجسمی مطرح و راجع به آن حرف زده شود و در فضای حرفهای بیشتر دیده شود. این موضوع، جریان آدمهایی است که رابطهشان با تجربه زیستشان قویتر بوده، در مقایسه با خیلیها که انگار در کره دیگری زندگی میکنند.
او افزود: همیشه برای من سوال بوده که چرا هیچ اثری از فضای تیره دهه 60 که جوانان کشته میشدند یا سالهای پس از کودتای 28 مرداد که جریان روشنفکری ایرانی آنقدر تلخ، تیره و ناامید بود در آثار تعداد زیادی از هنرمندان تجسمی دیده نمیشود؟ یا در سالهایی که محمود احمدینژاد رییسجمهور بود، آن دوران یکی از سیاهترین دورههای تاریخ معاصر ایران است. آن دوره با آن طبعات عظیم اجتماعی چه تأثیری بر فضای هنر معاصر ما گذاشت؟ یک کنشگر فرهنگی نمیتواند به سیاست و سایر وجوه زیست جمعی بیتفاوت باشد. این به معنی سیاست زدگی عامیانه از نوع زد و بندهای پشت پرده نیست، سیاست جزیی از زندگی مدرن است و قابل حذف کردن نیست. یعنی از منظر یک انسان معاصر، تهی نگه داشتن عنصر سیاسی نوعی ناکارآمدی فرهنگی را ایجاد میکند.
این هنرمند در پاسخ به این پرسش که آیا این دسته از هنرمندان برای قرار گرفتن در حاشیه امن، شرایط جامعه را در آثارشان انعکاس نمیدادند یا اساساً درک درستی از شرایط نداشتند، گفت: من بعضی از آنها را کم سوادتر از این میدانم که آگاهی داشته باشند و بدانند چه مسائل اجتماعیای وجود دارد. شما برای این که ذهنت درگیر امری شود باید صورت بندی از آن داشته باشی. حتی هستند هنرمندانی که افتخار میکنند به اینکه دامنشان را از عرصه عمومی جامعه و سیاست منزه نگه داشتهاند. این، انتخاب آن هنرمندان است، به خودشان مربوط است، ولی هر کسی باید سر جای خودش باشد. این که چرا برخی از آنها تا این حد مهم شدهاند جای بحث فراوان دارد. من کار بسیاری از این هنرمندان را در حد گذاشتن در لابی هتلها میبینم! کار بسیاری از آنها از سطح تجربههای بصریِ تزیینگرانه فراتر نمیرود، چون امر ذهنی درگیر شوندهای ندارند. البته این را هم بگویم که اگر کاری با ذائقه فرهنگی من جور نبود به این معنا نیست که هنر نیست، من درک نمیکنم که چگونه میشود تا این حد انتزاعی زیست.
او در پایان سخنانش اضافه کرد: حکومت سابق، یک مدرنیته ایرانیشده شیک را برای ویترین فرهنگیاش نیاز داشت. بعد از انقلاب هم گروهی از مدیران نو رسیده به نوعی هنر بیخطر و ایرانی با پز مدرن نیاز داشتند تا بگویند، ما در دوران اصلاحات از فضای بسته دهه 60 رد شدیم و دوباره همان آدمهای قبلی جلو آمدند. بدتر از آنها، یکسری مقلد جوان درجه دو و سه بودند. مثلاً پیلآرام یا زندهرودی کنش هنری شجاعانهای داشتند، تناولی هم همینطور، آنها یک چیزهایی را شکستند و یک چیزهایی را درست کردند. آن نسل اول هنرمندان، چیزی را از نظر زیباییشناسی به هنر ایران اضافه کرد که ممکن است من بهعنوان یک کنش فرهنگی، آن را نپسندم، اما نمیتوانم بگویم آنها هنرمند نیستند؛ ولی باید آسیبشناسی شود که چرا مقلدان بعدیشان این گونه در جا زدند و نتوانستند حداقل در عرصه اورینتالیسم به ظاهر مدرن هم چیزی به دستاوردهای پیشین اضافه کنند و بدتر این که چرا در بازار تا این حد مقبولیت دارند؟ به هر حال حرف بسیار است و هر کدام از مباحثی که گشوده شد جای گفت و گوی فراوان دارد.
نمایشگاه گروهی "بحران" تا 7 اسفند ماه در گالری ساربان برپاست و علاقمندان میتوانند به نشانی خیابان سهروردی شمالی، خیابان هویزه غربی، نبشش شهید یوسفی، پلاک 130، طبقه اول مراجعه کنند.