سرویس تجسمی هنرآنلاین: روزگاری در جامعه هنرهای تجسمی ایران رویدادهای بسیار محدودی برای گردهم‌آیی و محک‌زدن هنرمندان وجود داشت. دوسالانه‌های نقاشی، مجسمه‌سازی، گرافیک و... تنها فرصت‌هایی بود تا ماحصل دو سال فعالیت هنرمندان را در برابر دیدگان علاقه‌مندان هنر قرار دهند. با افزایش فارغ‌التحصیلان هنر به امکاناتی نیاز بود تا این استعدادهای نوپا فرصت کشف و بروز توانایی‌های خود را پیدا کنند. از همین‌جا بود که در غیاب رویدادهای دولتی، افرادی در بخش خصوصی تصمیم گرفتند در کنار فعالیت‌های تولیدی یا صنعتی خود، در زمینه هنر و کشف استعداد هنرمندان نیز فعالیت کنند و در نتیجه رویدادها و مسابقات گوناگون حوزه تجسمی توسط بخش خصوصی شکل گرفت.

فرح اصولی و بهرنگ صمدزادگان، هنرمندانی هستند که در بسیاری از این رویدادهای هنری حضور داشته و در سال 96 هم در زمینه داوری رویدادهای تجسمی بسیار پر کار بودند. فرح اصولی در نمایشگاه ورسوس، جشنواره هنرهای تجسمی جوانان کرمان، جشنواره تجسمی فجر و اکسپوی دانشجویی به عنوان داور یا عضو هیئت انتخاب آثار حضور داشته است. بهرنگ صمدزادگان هم امسال به عنوان داور یا عضو هیئت انتخاب آثار در نمایشگاه ورسوس، سالانه پرسبوک، جایزه ویستا و مسابقه وینزور حضور دارد. به بهانه برگزاری سومین دوره نمایشگاه ورسوس با این دو هنرمند به گفت‌وگو نشستیم.

 

خانم اصولی، شما تجربه‌های بسیاری در زمینه داوری آثار نقاشی در جشنواره‌های مختلف داشته‌اید و دوره‌های متفاوتی را در این زمینه تجربه کرده‌اید. این تجربیات از چه زمانی آغاز شد و شرایط داوری آثار هنرمندان جوان در آن زمان چطور بود؟

فرح اصولی: زمانی که من داوری آثار نقاشی را در جشنواره‌ها و دوسالانه‌های مختلف شروع کردم، تعداد گالری‌های سطح شهر تهران بسیار کم بود و دوسالانههایی که در موزه هنرهای معاصر تهران اجرا می‌شد هم فضای متفاوتی داشتند. معمولاً آثار ارزشی یا کارهای سطح پایین در دوسالانههای موزه شرکت داده می‌شد و فقط کمیت برای دوسالانهها اهمیت داشت. با وجود اینکه پیش از آن دوسالانههای خوبی داشتیم و حتی ارتباط‌هایی هم با بینال ونیز پیدا کرده بودیم، اما این ارتباط قطع شد و ما دوباره از صفر شروع کردیم. به هر حال زمانی که من شروع به داوری آثار هنرمندان کردم، هنوز معیارها مشخص نبود و بیشتر آثار ضعیف به جشنواره‌ها راه پیدا می‌کرد ولی به مرور شرایط بهتر شد.

اولین جشنواره‌ای که در آن آثار هنرمندان را داوری کردید چه جشنواره‌ای بود؟

فرح اصولی: تقریباً 26 یا 27 سال پیش آقای صادق سمیعی مدیر انتشارات کتابسرا قصد داشت برنامه‌ای را برای به رقابت گذاشتن آثار هنرمندان ایرانی و اتریشی برگزار کند که من هم عضو هیئت داوران آن مسابقه بودم. برای ما اصل آثار را می‌فرستادند و ما می‌دیدیم ولی آن برنامه در نهایت مجوز نگرفت و برگزار نشد. سپس در دوره آخر یا یکی مانده به آخر نمایشگاه "تجلی احساس" به عنوان داور حضور داشتم که آثار نسبتاً خوبی به آن رویداد ارسال شده بود. متأسفانه مدتی بعد گفتند که این نمایشگاه خیلی احساساتی است و راجع به خانم‌ها است پس باید برداشته شود. شگفت‌آور است که در کشوری همچون ایران که زنان و مردان را در اتوبوس، مترو و... از هم جدا می‌کنند، چه عیبی دیدند که مسابقه "تجلی احساس" که برای نقاشان زن بود را تعطیل کردند؟ نمایشگاه "تجلی احساس" هم از طرف حکومت عیب دانسته شد و هم از طرف روشنفکران و مردم. حتی در کشورهای آلمان و آمریکا که زن‌ها و مردان از هم جدا نیستند هم جشنواره‌هایی برای نقاشان زن برگزار می‌شود ولی در کشور ما همچین رویدادی را عیب می‌دانند. رویداد "تجلی احساس" یک موقعیت خاص برای نقاشان زن بود که کارشان دیده شود ولی متأسفانه آن را حذف کردند.

فرح اصولی

پس از دوره‌ای که فقط نهادهای وابسته به ارگان‌های دولتی اقدام به برگزاری رویدادها و مسابقه‌های تجسمی می‌کردند، به تدریج جشنواره‌های مستقل و غیر دولتی برگزار شد. حضورتان در رویدادهای غیر دولتی به عنوان داور چگونه اتفاق افتاد؟

فرح اصولی: من الان هم در جشنواره‌های دولتی داوری می‌کنم ولی ترجیح می‌دهم که در جشنواره‌های مستقل به داوری بپردازم. جشنواره‌های مستقلی که طی سالیان گذشته برگزار شده‌اند، نتیجه خوبی داشته‌اند و شما نتیجه آن‌ها را می‌توانید کاملا ببینید. گرچه من معتقدم که باید روی آثاری که به دوسالانهها و جشنواره‌ها راه پیدا می‌کنند، کارشناسی بیشتری صورت بگیرد تا هنرمندان جوان خوش قریحه و حرفه‌ای‌تر به این جشنواره‌ها راه پیدا کنند. برای جشنواره‌های تجسمی بودجه زیادی هزینه می‌شود که لازم است جهت‌دهی بهتری اتفاق بیفتد تا این جشنواره‌ها نهایت کارایی را داشته باشند و در نهایت هنرمندان خوب را به جامعه هنرهای تجسمی کشور معرفی کنند.برای من خیلی مهم است که یک داور مسئول باشد و سلیقه شخصی خودش را در داوری دخالت ندهد. این‌که یک داور اثری را ببیند و بگوید از این اثر خوشم می‌آید یا خوشم نمی‌آید یک سلیقه شخصی است و نباید این سلیقه به مقوله کارشناسی ورود کند.

آقای صمدزادگان، شما از چه زمانی و در چه رویدادی شروع به داوری آثار هنرمندان تجسمی کردید؟

بهرنگ صمدزادگان: من اولین تجربیاتی که در زمینه داوری آثار نقاشی داشتم را یادم نمی‌آید ولی به خاطر دارم که اولین تجربه رسمی‌ام در این زمینه به دعوت خانم اصولی اتفاق افتاد و من داوری کردن را در کنار ایشان یاد گرفتم. کم کم در چرخه داوری قرار گرفتم و به عنوان داور یا عضو شورای سیاست‌گذاری با جشنواره‌های مختلفی همکاری کردم. با روندی که در پیش گرفته‌ایم، کم کم ممکن است نقش داوران در رویدادهای تجسمی تغییر کند، کما این‌که این اتفاق در جایزه ویستا افتاد و ما از شرکت‌کنندگان، طرح و پروپوزال خواستیم و در مرحله بعد هم به مصاحبه اهمیت می‌دهیم چون در مصاحبه خیلی چیزها عیان می‌شود. فکر می‌کنم این اتفاقات حدود ده سال بعد تأثیرات خودش را نشان می‌دهد.

طبعاً در کشور ما برای برگزاری جشنواره‌های هنری مشکل کمبود بودجه و یک سری محدودیت‌ها وجود دارد ولی با این حال نیز جایزه‌ای مثل "ورسوس" دارد در سطح بالایی برگزار می‌شود و در ارتقاء کیفیت آثار تجسمی تأثیرگذاری می‌کند. من تا یک زمانی تمرکزم را به طور جدی روی آموزش در دانشگاه‌‌ هنر گذاشته بودم ولی از روزی که از دانشگاه بیرون آمدم، تصمیم گرفتم هر سال در کنار جوان‌ها باشم چون احساس کردم با حضور در کنار آن‌ها، شرایط بهتری در نقاشی کشور رقم می‌خورد.

از زمانی که جشنواره‌های مستقل و غیردولتی شروع به فعالیت کردند و آثار هنرمندان جوان ایرانی را به داوری و مسابقه گذاشتند،  گروه‌های سنی برای شرکت‌کنندگان در نظر گرفته شد که موافق و مخالفان خودش را داشت. شما تأثیر این جشنواره‌ها و سیاست‌گذاری‌های آن‌ها در زمینه حمایت از هنرمندان جوان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فرح اصولی: تعداد آرتیست‌های جوان ایرانی خیلی زیاد است و در بین‌ این‌ها همه جور هنرمندی اعم از خوب، بد و ضعیف وجود دارد، بنابراین باید معیاری برای غربال کردن این آرتیست‌ها وجود داشته باشد. یک عده از این آرتیست‌ها به مرور توسط همین جشنواره‌ها یا به هر شکل دیگری اوج می‌گیرند و به جامعه هنر معرفی می‌شوند و عده‌ای دیگر هم به مرور زمان حذف می‌شوند. نقش جشنوارها و مسابقه‌ها در غربال کردن آرتیست‌ها خیلی مهم است. به همین خاطر من حضور دوسالانههای مستقل را خوب ارزیابی می‌کنم و لازم می‌دانم که از کسانی که سرمایه‌شان را برای چنین رویدادهایی می‌گذارند هم تشکر کنم. هنر هر زمانی شرایط مختص به خودش را دارد. یک زمانی هنرمندان سال‌ها در خلوت خودشان کار می‌کردند و بعضاً کارشان به جنون می‌کشید ولی الان شرایط طور دیگری است.

من وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، به اتفاقات انقلاب سال 57 برخورد کردم و بعد هم گالری‌ها و موزه‌های کشور بسته شد. من و همکارانم یک دوره‌ای را کورمال کورمال کار کردیم؛ نه محیطی بود که کارمان را نشان بدهیم و نه قضاوتی روی کارمان انجام می‌شد. هیچ فرصتی فراهم نبود که کار ما دیده شود و مثل امروز اینترنت هم نبود که آثارمان را روی اینترنت بگذاریم، گرچه معتقدم که اینترنت تبعات خودش را هم دارد و امکان کپی‌ شدن آثار را بالا می‌برد. به هر حال شرایط سال‌های اول انقلاب برای هنر خوب نبود و نسل ما فرصتی برای دیده شدن نداشت. من اولین نمایشگاه رسمی انفرادی‌ام را 8 سال بعد از شروع کارم در گالری "سیحون" برگزار کردم ولی جوانان امروزی صبر و حوصله‌شان پایین است و می‌خواهند خیلی زود توسط داوران و منتقدان دیده شوند و به عرصه حرفه‌ای تجسمی ورود کنند.

جایزه‌هایی مانند "ورسوس" و "دامون‌فر" کارکرد مثبتی دارد و روی بالا رفتن انگیزه هنرمندان جوان تأثیر می‌گذارند. البته این جایزه‌ها برای برگزارکنندگان آن‌ها هم اعتبار خوبی را به همراه دارد ولی در نهایت نفع آن برای کل جامعه تجسمی کشور است. جایزه "ویستا" هم اتفاق‌ خوبی است و همین که یک گالری آمده و برای برگزاری چنین جایزه‌ای سرمایه و وقتش را گذاشته را باید به فال نیک گرفت.

بهرنگ صمدزادگان: من فکر می‌کنم هر اتفاقی که منجر به ورود هنرمندان نسل تازه به فضای حرفه‌ای هنر شود، اتفاق خوب و ارزنده‌ای است. سال‌ها پیش یک دوسالانه هنر دانشجویی در رشته‌های مختلفی مثل تصویرسازی، گرافیک، نقاشی و.. برگزار شد که به دیده شدن آرتیست‌های زیادی کمک کرد. خیلی از تصویرگرهای ما که جزو تصویرگرهای خوب نسل قبل محسوب می‌شوند در همان رویداد کشف و معرفی شدند. البته من به افراط در جوان‌گرایی هم معتقد نیستم. در یک دهه گذشته در هنر ما افراط در جوان‌گرایی وجود داشته و میانگین سنی هنرمندان جوان‌مان پایین آمده است. در دنیا وقتی از هنرمندان جوان صحبت می‌شود، منظورشان هنرمندان زیر 40 سال است ولی ما فکر می‌کنیم هنرمند جوان هنرمندی است که 25 تا 30 سال سن دارد. به خاطر همین تفکرات، خیلی از هنرمندان میانسال ما از چرخه هنر حذف می‌شوند چون میزان توجه به آن‌ها کمتر است.

به هر حال برگزاری رویدادهای رقابتی بین هنرمندان جوان تجسمی باعث می‌شود که ما فهرستی از هنرمندان جوان‌تر داشته باشیم که بشود کیفیت‌ کارشان را با هم مقایسه کرد و به مرور آن‌ها را زیر نظر گرفت. دادن فرصت برگزاری یک نمایشگاه انفرادی به هنرمندان جوان و تازه‌کار، یک ریسک و خطر محسوب می‌شود که به جای آن می‌توان آثار آن‌ها را در جشنواره‌ها، دوسالانهها و نمایشگاه‌های رقابتی به نمایش گذاشت تا تجربه بیشتری کسب کنند و بعد بتوانند نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی برگزار کنند. وقتی جشنواره‌های رقابتی تجسمی برگزار می‌شود، یک سری گالری‌دارها حضور به عمل می‌رسانند و برخی شرکت‌کنندگان را مدنظر قرار داده و کارشان را تعقیب می‌کنند تا بعداً با آن‌ها وارد همکاری شوند.

بهرنگ صمدزادگان

شما در بیشتر جشنواره‌های مستقل حوزه تجسمی داوری کرده‌اید. به نظرتان کیفیت این جشنواره‌ها قابل قبول است؟

بهرنگ صمدزادگان: زمانی که دوره اول جشنوار "دامون‌فر" در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد، من یک مقاله نوشتم با عنوان زنگ خطر خوشایند برای هنر ایران. احساس کردم دارد اتفاقی می‌افتد که ورای اتفاقاتی است که در جشنواره‌های دولتی می‌افتد. معمولاً دولت وقتی می‌خواهد رویدادی را برگزار کند، در تلاش است که آن رویداد استانداردترین باشد. استانداردترین به معنای بهترین نیست بلکه به معنای یک اتفاق محافظه‌کارانه رضایت‌بخش است که باید سلیقه همه را جلب کند و برای آن بیلان دولتی داده شود.

جامعه هنری و به ویژه جامعه تجسمی ایران در سال‌های 84 تا 92 به واسطه یک سری سیاست‌گذاری‌های غلط دولتی در یک انجماد عجیب و غریب به سر می‌برد و بعد از سال 92 اتفاقات بهتری افتاد ولی همچنان هم باید خیلی اتفاق عجیبی بیفتد که دوسالانه‌ای مثل سال 82 برگزار شود چون در حالت عادی، دوسالانههایی که برگزار می‌شود، باید در آن یک وضعیت بینابینی رعایت شود و در نهایت بیلان و آمار دولتی ارائه گردد.

به نظرم جشنواره‌های رقابتی تجسمی که توسط نهادهای دولتی یا خصوصی برگزار می‌شوند باید از اساتید دانشگاهی مایه بگذارند. البته لزوماً هر استادی مد نظرم نیست و روی حرفم بیشتر در مورد اساتید مجرب دانشگاهی است که باید در این جشنواره‌ها حضور داشته باشند. من به عنوان کسی که 13 سال در دانشگاه هنر تدریس کردم، به جرئت می‌گویم که حدود 90 درصد اساتید دانشگاه، نه محتوای علمی تولید می‌کنند نه محصول هنری. حتی توانایی این را ندارند که هنرمندان نسل قبل خودشان را هم به دانشجویان امروزی معرفی کنند. خیلی تلخ است که دانشجویان ترم سوم نقاشی، هنرمندانی نظیر محمدابراهیم جعفری و فرشید ملکی را نشناسند. بنابراین باید اساتیدی را برای داوری به جایزه‌ها و جشنواره‌ها آورد که هم محصول هنری را خوب می‌شناسند و هم محتوای علمی را. جشنواره‌های خصوصی یک مقدار فضای آزادانه‌تری دارند و به لحاظ بینش و گرایش دست‌شان بازتر است که البته معایبی هم می‌تواند داشته باشد ولی به طور کلی حضورشان برای عرصه هنرهای تجسمی کمک‌کننده است.

تعداد جشنواره‌های خصوصی مرتبط با هنرهای تجسمی به تدریج بیشتر می‌شود و هر چند وقت یک‌بار خبرهای جدیدی مبنی بر شروع یک جایزه یا جشنواره تجسمی دیگر به گوش می‌رسد. نظرتان راجع به این کثرت‌گرایی در زمینه برگزاری جشنواره‌های تجسمی چیست؟ فکر نمی‌کنید بهتر باشد هر کدام از این رویدادها سیاست‌گذاری و سوگیری متعلق به خودشان را داشته باشند تا شکل و رویکرد برگزاری‌شان با مسابقات دیگر متفاوت شود؟

فرح اصولی: من بیشتر به دو رویداد دولتی جشنواره تجسمی فجر و جشنواره هنرهای تجسمی جوانان فکر می‌کنم. تا قبل از دوره بیست و چهارم جشنواره جوانان که امسال در کرمان برگزار شد، در این جشنواره به عنوان داور حضور نداشتم و امسال اولین تجربه‌ام را سپری کردم. ما 27 داور بودیم که هر چند نفر به داوری مدیوم‌های مختلف تجسمی می‌پرداختند. من داور بخش نقاشی بودم و آثار خوبی را در جشنواره دیدم. از برگزاری جشنواره تجسمی جوانان خوشحالم و به ویژه این سیاست‌گذاری که هر دوره از این جشنواره در یکی از شهرهای کشور برگزار می‌شود را خیلی می‌پسندم.

آن‌چه که ما در این جشنواره‌ها می‌بینیم امید است ولی مسئله مهمی که وجود دارد این است که این جشنواره‌ها در نهایت کاربردی باشند، یعنی بتوانند هنرمندان جدیدی را به عرصه تجسمی معرفی کنند که این منوط به شیوه اجرایی جشنواره‌ها است. اشکالی که این جشنواره‌ها می‌توانند داشته باشد این است که عده‌ای از هنرمندان سعی می‌کنند شبیه به برگزیدگان دوره‌های قبل جشنواره‌ها کار کنند. اگر این‌گونه نگاه‌ها از جشنواره‌ها برداشته شود، ممکن است همین جشنواره‌ها شکل خاصی به صحنه هنر در ایران بدهند.

من معتقدم که جشنواره‌های دولتی یا خصوصی باید توجه بیشتری به هنر بینارشته‌ای نشان بدهند و تا جایی که می‌توانند، مرز میان هنرها را بردارند. به باور من اگر جشنواره‌ها سعی کنند به جای پرداختن به همه مدیوم‌های تجسمی، روی یک سری مدیوم خاص متمرکز شوند یا تمرکزشان را روی فعالیت‌های بینارشته‌ای بگذارند، حتماً موفق‌تر خواهند شد. این‌که شما منحصراً به یک مدیوم بپردازید و کارتان را به طور قوی ارائه بدهید خیلی بهتر از این است که مدیوم‌های مختلفی را مد نظر قرار بدهید ولی در هیچ‌کدام موفق نباشید.

به نظرم شرکت‌های خصوصی می‌توانند روی مدیوم‌هایی نظیر ویدئو و اینستالیشن متمرکز شوند. جشنواره تجسمی فجر هم این کار را انجام می‌دهد ولی خیلی در این زمینه قوی نبوده است. به عنوان مثال تمرکز جایزه "ویستا" روی اینستالیشن است. از این رو من فکر می‌کنم که ما تا 5 سال آینده، فستیوال‌های انحصاری بیشتری خواهیم داشت.

بهرنگ صمدزادگان: از میان جشنواره‌های مربوط به هنرهای تجسمی که توسط نهادهای خصوصی برگزار می‌شود، فقط رویدادهایی به چشم آمده و شناخته شده‌اند که جایزه دارند، وگرنه تعدادشان بیشتر از آن‌ تعدادی است که ما می‌شناسیم. من معتقدم که نه تنها در این جشنواره‌ها یکسان‌سازی و فعالیت‌های موازی اتفاق نمی‌افتد بلکه ما همچنان به جشنواره‌های بیشتری احتیاج داریم چون در زمینه نقاشی و طراحی بسیار عقب هستیم.

در حال حاضر علاوه بر رویدادهای مطرحی مانند دامون‌فر، ورسوس و ویستا که جایزه‌ای به برگزیدگان آنها تعلق می‌گیرد، رویدادهایی هم مثل "Tadaex" و "سابت" برگزار می‌شود که نگاه رقابتی و جایزه‌ای ندارند. نمایشگاه "Tadaex" (هنر دیجیتال تهران)، مستقیماً روی هنر دیجیتال سرمایه‌گذاری کرده و مسئولان آن به هیچ وجه موافق رقابت نیستند بلکه سعی می‌کنند یک سری طرح‌ها را گزینش کرده و از آن‌ها برای اجرا در نمایشگاه حمایت کنند.

امسال رویداد "سابت" (سالانه اجراهای بین‌المللی تهران) هم راه‌اندازی شد که قرار است حاصل همکاری بین موزیسین‌ها، تئاتری‌ها و هنرمندان تجسمی باشد. در اولین دوره آن من هم به عنوان هنرمند حضور داشتم و گرچه نتیجه‌اش خیلی دلچسب و باب میل ما نبود ولی همین‌که این رویداد مفهوم بینارشته‌ای را معرفی می‌کند یک اتفاق خوب است. مفاهیمی همچون بینارشته‌ای از چیزهایی است که الزاماتش احساس شده و به ویژه نهادهای خصوصی دارند روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند. فقط باید امیدوارم باشیم در این مورد استانداردها رعایت شود و رویدادهایی که برگزار می‌شود در انتشار فراخوان و برگزاری‌ محافظه‌کارانه نباشند.

فرح اصولی- بهرنگ صمدزادگان

به موضوع فراخوان اشاره کردید که نقدهای مختلفی به آن مطرح می‌شود. عده‌ای معتقدند که شکل انتخاب آثار جشنواره‌ها باید تغییر کند و به شیوه کیوریتوری انجام شود. چطور می‌توان چنین اتفاقی را رقم زد؟

بهرنگ صمدزادگان: انتشار فراخوان در همه رویدادهای دنیا وجود دارد و گریزی از آن نیست ولی به خودی خود کافی نیست و باید پس از آن مصاحبه و درخواست پروپوزال هم صورت بگیرد. گاهی پیش آمده که من به عنوان داور دیده‌ام که یک هنرمند جوان، دو اثر از خود را به همه این جشنواره‌ها فرستاده است. این آثار ممکن است مورد پذیرش هیئت انتخاب جشنواره‌ها هم قرار بگیرد ولی هیچ‌وقت داوران با این هنرمند مصاحبه نمی‌کنند تا از بک‌گراند کارش مطلع شوند. مشکلاتی که وجود دارد مربوط به مراحل پس از انتشار فراخوان است وگرنه از خود فراخوان گریزی نیست.

فرح اصولی: بعضی از هنرمندان جوان فقط یک اثر خوب دارند که آن را به جشنواره‌ می‌فرستند و شما وقتی بقیه آثارشان را نگاه می‌کنید، حیرت می‌کنید که چطور می‌توانند به نسبت آن یک اثر اینقدر بد باشند؟ این مشکلات همیشه در جشنواره‌ها وجود دارد. یکی از مشکلات جدی دیگر هم این است که جشنواره‌های تجسمی نیز مثل خیلی چیزهای دیگر در تهران متمرکز شده‌اند، در حالی‌که این جشنواره‌ها می‌تواند در شهرهای بزرگ دیگر برگزار شود و با انتشار فراخوان در آن شهرها، هنرمندان شهرستانی هم آثار خودشان را ارائه بدهند. تمام کشور باید درگیر این رویدادها شود. متأسفانه به جای این‌که این جشنواره‌ها را به شهرستان‌های مختلف ببرند، سعی می‌کنند از اکثر شهرستان‌ها یک اثر در جشنواره‌هایی مثل جشنواره فجر و جوان داشته باشند که این درست نیست. نمی‌شود یک اثر ضعیف و ابتدایی را صرفاً به خاطر این‌که باید از هر شهرستانی یک اثر داشته باشیم در جشنواره‌ها راه بدهیم. باید نگاه‌مان را حرفه‌ای‌تر کنیم.

نقدی که همواره به داوری‌های آثار هنری می‌شود در این مورد است که معمولاً داوران سلایق شخصی خود و ارادتی که به سبک‌های مختلف دارند را در داوری‌های‌شان دخالت می‌دهند. چنین رویکردهایی در داوری آثار تجسمی چقدر مشهود است و شما چقدر تلاش می‌کنید که از دخالت دادن سلایق شخصی‌تان در نظرات کارشناسانه پرهیز کنید؟

بهرنگ صمدزادگان: بعضی از جشنواره‌ها، جشن‌ها و نمایشگاه‌ها از ابتدا موضع خودشان را مشخص می‌کنند. مثلاً چند سال قبل یک نمایشگاه طراحی برگزار شد که چهره‌هایی نظیر آقای احمد امین نظر و خانم معصومه مظفری جزو داورانش بودند. این نمایشگاه از همان ابتدا گفت که از نظر داوران، ارجحیت با آثار خط است و تکلیف همه را مشخص کرد و عملاً گفتند که اگر بقیه آثار حذف می‌شوند به معنای بد بود‌ن‌شان نیست.

من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم نمایشگاهی را برگزار کنیم که یک سبک یا مدیوم در آن برای‌مان در ارجحیت قرار دارد، باید این را به طور مستقیم بگوییم تا همه از آن مطلع شوند، در غیر این صورت، سلایق شخصی نباید در داوری‌ها دخالت داده شود. من در دو جشنواره‌ اخیری که به عنوان داور حضور پیدا کردم، به عینه دیدم که یکی از داوران می‌گوید که هر اثر سوررئالیستی را رد خواهم کرد. مسلماً این حرف از اساس غلط است. این‌که یک داور بگوید در فلان اثر، تظاهر عجیب و غریبی به غریزی کار کردن وجود دارد، پس باید رد شود یک نظر کارشناسانه نیست. 80 درصد نقاشی‌های معاصر در ایران در زمره آثار سوررئالیستی قرار می‌گیرد و این‌ها را نمی‌شود به خاطر سلیقه شخصی حذف کرد. شما اگر بخواهید آثار سوررئالیست را رد کنید، باید از آثار علی‌اکبر صادقی و آیدین آغداشلو گرفته تا آثار احمد امین نظر و خانم فرح اصولی را رد کنید. داوری که این‌چنین رأی می‌دهد، دید تاریخی قضیه را آنالیز نمی‌کند.

داوری کردن آثار هنری مسئولیت سختی است چون ما داریم ادعا می‌کنیم که توانایی شناسایی کردن هنرمندان نسل آینده را داریم. بنابراین باید نسل جوان را بشناسیم و تفاوتش با نسل خودمان و نسل قبل از خودمان را به خوبی درک کنیم. در نتیجه باید بر اساس دانشی که داریم، نظر کارشناسانه بدهیم و سلیقه خودمان را در نظرات کارشناسی اعمال نکنیم تا نتیجه رقابت و خروجی جشنواره قابل دفاع باشد.

فرح اصولی- بهرنگ صمدزادگان

خانم اصولی، از نظر شما داوری کردن جشنواره‌های رقابتی حوزه تجسمی چقدر حائز اهمیت است و چقدر می‌تواند برای هنرمندانی که می‌خواهند وارد فضای حرفه‌ای شوند، جهت‌دهی ایجاد کند؟

فرح اصولی: داوری کردن چنین رویدادهایی پر از مسئولیت است و اگر کسی نمی‌خواهد این مسئولیت‌ها را جدی بگیرد بهتر است این کار را انجام ندهد. هر مسابقه و هر جایزه‌ای یک مسئولیت بزرگ دارد که باید داوران به آن وفادار بمانند. داوری یک جشنواره باعث جهت‌دهی می‌شود. وقتی شما به عنوان هیئت داوران به این نتیجه می‌رسید که یک نفر را به عنوان برگزیده نهایی معرفی کنید، در حقیقت دارید یک جریان را می‌سازید و اتفاق مهمی را رقم می‌زنید که خیلی‌ها به آن توجه می‌کنند و از آن تأثیر می‌گیرند.

نفرات برگزیده جشنواره‌ها و جایزه‌ها مورد توجه گالری‌ها قرار می‌گیرند و بعد همین افراد قرار است آینده هنر کشور باشند، در نتیجه مسئولیت داوران سنگین است. من داوری آثار هنرمندان جوان را دوست دارم چون وقتی وارد فضای داوری رویدادهای مختلف می‌شوم، یک سری جوان‌ها را می‌بینم که انرژی دیدگاه‌شان برایم مهم است. این‌طور نیست که روی صندلی قضاوت بنشینم و جوان‌ها را قضاوت‌ کنم بلکه یک رابطه دو طرفه بسیار دلپذیر با آن‌ها برقرار می‌کنم. زمانی که قرار است یک رویداد را داوری کنم، برافروخته می‌شوم و شب‌ها خوابم نمی‌برد چون نسبت به مسئولیتی که به عهده گرفته‌ام خیلی مسئولم و حتماً باید از تصمیمی که می‌گیرم صد درصد راضی باشم تا دچار عذاب وجدان نشوم. داوری کردن هم مثل آموزش دادن است. شما وقتی چیزی را به اشتباه آموزش می‌دهید یا در تفهیم چیزی ناتوان هستید، سرنوشت شاگردتان تحت تأثیر قرار می‌گیرد. در داوری هم همین اتفاق می‌افتد و تصمیم شما ممکن است سرنوشت یک آدم را عوض کند.