سرویس تجسمی هنرآنلاین: کارکرد اسطوره به اطلاعات مربوط نمیشود، بلکه نشان دهندهی کاری است، کاری که برای موجودیت خود اجتماع اساسی بوده است.
اسطورهی آیینی/Ritual
کاملاً روشن است متنهایی که ما دانشِ مربوط به اسطورهها را از آن به دست آوردهایم در آرشیو پرستشگاهها جای داشته است. این سندها نشانهی وجود تمدنهای شهرنشینیِ بسیار پیشرفتهای در درههای رودهای نیل و دجله و فرات است. تمدنهای اولیه خاصه در بینالنهرین بر تولید کشاورزی متکی بودهاند. متنها نشان میدهد که مردمِ مصر و بینالنهرین راه و روشهای بس استادانهای ابداع کرده بودند، و برخی از پژوهشگران این راه و روشها را آیین نامگذاری کردهاند. گروه بزرگی از کاهنان این کارها را در معابد به انجام میرساندند. کاهنان، نظامی ایجاد کردند که در آن اعمالی با شیوهای ثابت و در زمانهای معین انجام میشد. افرادی مجاز و با دانش ویژه که راه و روشهای درست را میدانستند میبایست این کارها را انجام دهند. تمامی الگوی استادانهای این فعالیتها به گونهای تنظیم یافته بود که میتوانست نیروهای بیشماری که انسان خود را در محاصرهی آن مییافت زیر کنترل درآورد و از این طریق پیوند جمع را تأمین نماید. اما اکنون ما میدانیم که آیین تنها شامل چند کار نیست؛ اعمال آیینی با کلام، ورد و افسون، همراهی میشد که خاصیت جادویی آنها بخش اساسی آیین را شامل میشد. به عبارت دیگر، آیین شامل بخشی بود که اجرا میشد (در یونانی به آن درمنوم/ Dromcnom میگویند) و بخش دیگری که گفتاری بود (در یونان به آن موئوس/ Mulhos میگویند.) در آیین، اسطوره سرگذشت آنچه اجرا میشد را بیان میکرد. اسطوره اوضاع و احوالی را تشریح مینمود. کلام اسطوره برای سرگرم کردن شنونده نبود، بلکه خود از توانمندی برخوردار بود. کلام جادویی توان فراهم آوردن یا خلق دوباره اوضاع و احوالی را که توصیف میکرد، داشت. بعدها خواهیم دید که در مرکز جشنواره سال نو بابلی کاهنان سرود انوما الیش/Enuna Elish را میخواندند. سرود انوماالیش اسطورهی آفرینش بود و سرودن آن کاری میکرد. این اسطوره در اوضاع و احوالی که این آیین به نمایش درمیآورد تغییراتی ایجاد مینمود.
بنابراین روشن است، در جامعهای که چنین آیینی جایی اساسی در زندگی اجتماع دارد،این نکته که داستان گنجانده شده در اسطوره واقعیت تاریخی دارد یا نه معتبر نیست. کارکرد تاریخ این است که رفتار جامعه را در گذشته، تا حد ممکن، دقیق بفهمد و ثبت نماید. یعنی اینکه اطلاعات ویژهای را کشف و بیان کند. اما کارکرد اسطوره به اطلاعات مربوط نمیشود، بلکه نشان دهندهی کاری است، کاری که برای موجودیت خود اجتماع اساسی بوده است. نوع بشر دورههای درازی از زیست خود را بدون احساس نیاز به تاریخ سر کرده است. اما خیلی پیش از پیدایش نخستین شکلهای ثبت رویدادهای تاریخی، اسطوره نقش حیاتی در زندگی جامعه داشته است. بخش اساسی آیین در پی آن بوده است تا شرایطی را که زندگی جامعه به آن اوضاع و احوال بستگی داشت، فراهم کند.
به دلیل فوقالذکر برخی از پژوهشگران این گونه اسطوره را اسطورهی آیینی نامگذاری کردهاند. این نام، ناشی از کارکرد این گونه اسطوره است. زیرا کارآیی آیین را تأمین میکند. شاید اسطورهی آیینی، کهنترین نوعِ اسطورهها باشد.
اسطورهی بنیاد/Origin
اینگونه اسطورهها را بیشتر اسطورهی علت شناسیک/Aet iological مینامند. اسطورهی علت شناسیک نیز بسیار کهن است. بعضی از دانشمندان آن را کهنترین گونهی اسطوره میدانند. کارکرد این گونه اسطوره بیان علتِ خیالیِ بنیادِ یک عادت یا یک نام و حتی یک شیئ است. به عنوان مثال، اسطورهی سومری انلیل/Enlil و کلنگ دو سر، داستانی است که توضیح میدهد چگونه کارهای یک خدا با ارزشترین افراز کشاورزی را هستی می بخشد. مثال دیگر اسطورهی عبری درگیری یعقوب با یک موجود ماوراءالطبیعه است. این داستان توضیحی است برای یک تابلوی خوراکیِ کهنِ اسرائیل.
اسطورهی کیش/Cult
با گسترش دین یهود اسطوره، کاربرد تازهای یافت. در کتاب عهد/Book of the Covenant سه جشنوارهی فصلی مقرر شده است. این جشنوارهها در همان مراحلِ آغازین اسکان اسرائیل در کنعان، در پرستشگاههای مختلف محلی، مثل بیت ئیل/ Bethetl، شکیم Shechcm و شیلوه/ Shiloh برگزار میشد. هریک از این جشنوارهها یعنی عید فصحPassovcry ، عید پنجاههPentecost عید ستFeast wecks عید سایبان (عید مظله)Tab crnacles آیین ویژهی خود را داشت. در این جشنوارهها پیشکشی آورده میشد و آیینها را کاهنان حفظ میکردند و در پرستشگاههای محلی آنها را اجرا مینمودند. در این موارد بخش مهمی از آیین عبارت بود «از برخوانی» وقایع مرکزی تاریخ اسرائیل بود. «ازبرخوانی» به وسیلهی کاهنان صورت میگرفت، و مردم با تهلیل برگردانهایی کاهنان را همراهی میکردند. یکی از ریشهدارترین سنتهای اسرائیل، کیشی که واقعه را بیان میکرد، خوانده میشد. بیان واقعه شکل تاریخی نداشت، بلکه تنها قالبی بود که قسمتی از آن را از اساطیر کنعانی و بابلی به عاریت گرفته بودند. کارکردِ این اسطورهی کیشی عبارت بود از تصدیق عهدی که میان یهود و اسرائیل بسته شده بود و همراه با آن، مراسم بزرگ جلوه دادن قدرت و جلال یهود نیز برپا میشد. در این کاربردِ تازه، اسطوره را از نیروی جادو که کاربرد آیینی دارا بود، پاک کردند. و میتوان دید که اسطورهی کیشی از این حد نیز گستردهتر شده است. بدین ترتیب که به عنوان وسیلهای برای پیشگویی به کار برده شد، و بدین وسیله مفهوم «تاریخ به مثابه رستگاری» Salration listory بر اسرائیل عرضه گردید و برعهدهی این قوم گذارده شد. این گونه اسطوره همچنان توصیفکننده اوضاع و احوال خاصی است و کارکرد آن همچنان حفظ تداوم همان اوضاع و احوال است. اما اسطورهی کیشی، نه با کمک جادو، بلکه به یاری نیروی اخلاق به این کار مبادرت میورزد. چنان که میبینیم انبیاء اسرائیل کارکرد اسطورهی کیشی را به سطح بالاتری رسانیدند.
اسطورهی شخصیت/Prestige
شکل دیگری از اسطوره یافت میشود که با شکلهای گفته شده در بالا متفاوت است و مستلزم توجه، کارکرد اسطورهی شخصیت آن است که تولد و کارهای برجسته یک قهرمان مشهور را با هالهای از شگفتی و رمز و راز بپوشاند. داستانِ گذاشتنِ موسی در سبد جگنی و انداختن آن در رود نیل میتواند براساس یک سنت تاریخی بنا شده باشد و به موازات این داستان داستهایی دربارهی سارگن، کورش، رومولوس و روموس و سایر قهرمانهای خیالی مشهور ساخته شده باشد. داستان تولد و کارهای نمایان شمشون پهلوان قبیلهی دان/ Dan به یک پدیدهی اساطیری مربوط میشود. این اسطوره هدفش بزرگ جلوه دادنِ قبیلهی دان و پهلوان آن است. در ضمن باید اشاره کرد که کوشش برای یافتن اسطورهی خورشید در داستان شمشون بیحاصل است. داستان کارهای نمایان ایلیاEilijah و الیشع/ Elisha نیز در این گروه اساطیری جای میگیرد، گرچه در این اسطوره ستایش جلال یهوه نیز گنجانده شده است. اسطورههای شخصیت گِرد نامهای شهرهای مشهور نیز ساخته شدهاند. شهر تروا به دست خداوند ساخته شده است. حتی بنای صهیون نیز به زبان اساطیر بیان شده است. این زبان از اساطیر بابلی و کنعانی به عاریت گرفته شده است، بدین صورت که صهیون در کرانههای شمال ساخته شده است، و در اسطورههای این دو قوم عبارت گفته شده برای اشاره به جایگاه خدایان به کار میورزد.
اسطورهی جهان بینی پس از مرگ/Eschatologioal
هرچند شاید اسطورههای یهودی و مسیحی بخشی از این گونه اسطوره را به جهان پس از مرگ زرتشی مرهون باشد، ولی بازهم میتوان گفت که اسطورهی جهان پس از مرگ مشخصه تفکر مسیحی و یهودی است. در نوشتههای انبیاء و از همه مهمتر در اثری که جنبهی کشف و شهود دارند، پایانِ فاجعهبارِ نظمِ جهانِ موجود؟ برجستهای دارد. انبیاء معتقدند بودند که مسیر «تاریخ به مثابه رستگاری» را دستی ماوراء طبیعی و سرنوشتساز رقم میزند و به پایان میرساند. عبارت «در آن روزهای واپسین واقع خواهد شد.» عبارت مشخصه گفتار انبیاء است. زمانی که انبیاء تلاش میکنند تا اوضاع و احوال واپسین جهان را توصیف کنند ناچار به زبان اسطوره دست مییازند. در حماسهی آفرینش بابلی / Babylonian Epic & Creation از پیروزی مردوک بر هیولاـ اژدها/Chaos dragon سخن میرود. انبیاء اسرائیل صورتهای ذهنی لازم را از همین داستان اخذ نمودهاند و برای بیان پیروزی نهایی یهوه بر نیروهای بدی به کار گرفتهاند. همانگونه که کار خدایی آفرینش دور از افق تاریخ است و تنها با زبان اسطوره میتوان از آن سخن گفت، بنابراین آن کار خدایی که تاریخ را به پایان میبرد نیز تنها میتواند به همین زبان به سخن درآید. اسطورهی جهان پس از مرگ از یهودیت به مسیحیت رسید و در مکاشفات یوحنا /The Apocalyhpsc به بهترین شکل نمود پیدا کرد.
شاید ضروری باشد گفته شود که کابرد طبقهبندی اسطوره در مورد انجیل به هیچ وجه نباید تلاشی برای نادیده گرفتن درستی این روایات از نظر تاریخی به شمار آید. مؤمنان باور دارند، چنان که پیامبران اسرائیل و نخستین شاگردان (حواریون) عیسی مسیح نیز میدانستند که خداوند وارد تاریخ بشر شده است؛ لحظههای ویژهای در تاریخ هست که پدیدهی تاریخی و علت و ماهیت آن در ورای میدانگاه ضرورت تاریخی قرار میگیرد. در اینجا کارکردِ اسطوره در زبان نمادین (سمبلیک) توضیح داده میشود. در مورد اسطوره ناچار باید دست به دامن خیال زد، زیرا در غیر این صورت زبان آدمی توان سخن گفتن از آن را ندارد. در اینجا اسطوره به شکل نمادگرایی گستردهای درآمده است.