سرویس تجسمی هنرآنلاین: عنوان جدیدترین نمایشگاه عکسهای پیمان هوشمندزاده در گالری Ag تلنگری است به بخشی از حافظه شنیداری ایرانیها، بخشی از شنیدههایی که این روزها در جوامع بزرگتر به شکل کامل رو به فراموشی است. صدایی که سالها پیش دالانها و اتاقکهای حمام بارها آن را در میان بخار آب گرم انعکاس میدادند و این روزها فقط میشود در شهرستانهای کوچک انعکاس آن را بازشنوایی کرد.
مجموعه عکسهای پیمان هوشمند زاده از چندین جهت قابل بررسی و تعمق است. لایه ابتدایی آن بیشک به رفتارشناسی و کنشگری عکاسان امروز و حتی خود هوشمندزاده بازمیگردد. این روزها گالریها بیشتر ترجیح میدهند آثاری را به نمایش بگذارند_در حوزه عکاسی_که فروش آن تضمین شده است. از این رو یا عکاسان صاحب نام را انتخاب میکنند و یا ترجیح میدهند آثاری را به نمایش بگذارند که کارکردی مناسب بازار فروششان را در اختیارشان قرار دهد.
از سویی دیگر هوشمندزاده پس از نمایش چندین مجموعه که بیشتر وامدار عکاسی هنری یا آنچه این روزها با واژه هنر شناخته میشود و محک میخورد، بخشی از عکسهای مستند خود را که عکاسی از فضای حمام است به نمایش گذاشته؛ عکسهایی مستند که روایتی از اتفاقی رو به فراموش است و در برخورد آغازین چندان بر مخاطب خود تاثیر نمیگذارد و پنداری میآغازد مبنی بر تکرار، اما آثار هوشمندزاده در این نمایشگاه دارای چندین نکته حایز اهمیت در عکاسی مستند است. او در بخشی از آثارش معماری حمامها را به نمایش گذاشته است اتفاقی که مخاطب همین حمامها نیز شاید کمتر به آن توجه کردهاند. در بخشی دیگر روابط انسانی مورد توجه عکاس قرار میگیرد. این روابط از دیدن آشنایی در حمام تا شستشوی گروهی و مشت و مال دلاکها را در بر میگیرد و در نهایت فضاهای تنهایی نیز در این آثار رخ مینمایند. بدین ترتیب مجموعهای از اتفاق و رفتارها در یک محدوه اجتماعی به نمایش گذاشته میشود.
جالب آن که در بخشی از آثار عکاس متناسب با اتفاق، حضور خود را به شکل کامل از عکس حذف میکند و اجازه میدهد تا مخاطب به شکلی کاملا بیواسطه با فضا درگیر شود. توجه کنید به عکسی که گروهی را در حال حمام کردن نشان میدهد که بیتوجه به حضور عکاس مشغول کار خود هستند و مقایسه کنید با عکسی که از پشت پنجرهای ثبت شده و همان نمای حمام کردن تعدادی را در فضایی دیگر به نمایش میگذارد، رفتاری متفاوت در دو عکس که به هر حال یک اتفاق را به نمایش میگذارند. جایی که عکاس سعی میکند علاوه بر ثبت لحظه تا حدی حضور خود را به عنوان خالق اثر به مخاطب منتقل کند. در جایی دیگر شخصیتهای درون عکس مستقیم به دوربین خیره شدهاند و حضور عکاس به تمامی مشهود است.
شاید در بیان، هوشمندزاده چندین زاویه دید و روش را برای ارتباط با سوژه انتخاب کرده باشد اما در هم تنیدگی هماهنگ این روشهای متفاوت در کنار ارایه ناهمگون عکسها به لحاظ ابعاد باعث شده تا در نهایت یک هماهنگی چشمنواز پیش روی مخاطب قرار گیرد. این حضور پیدا و پنهان آن هم به شکلی که باعث گسستگی ذهنی مخاطب نشود یکی از نکات حایز اهمیت و قوت آثار مستند اجتماعی است. گاه در بعضی مجموعهها عکاس با استفاده از تکنیکهای مختلف عکاسی آنچنان حضور خود را به رخ مخاطب میکشد که اجازه برقراری ارتباط او با فضا را مختل کرده و ذهن مخاطب را آشفته میکند. آسیبی که هوشمندزاده در این مجموعه به خوبی از آن حذر کرده است.
هر چند در عکسهایی اندک ما چهرهای از یک کودک را میبینیم اما در اغلب آثار شکل ارایه تصویر از بدن انسان آنها را پیر و فرتوت با سرهای بدون مو و بدنهای خالکوبی شده، با عضلههایی شل و آویزان به تصویر کشیده. نشانی از اضمحلال فضا و انسان که به شکل جالب توجهی در هم تنیده شدهاند. به تصویر کشیدن این بدنهای فرتوت که شبیه کیسههایی هستند از جنس پوست که با مشتی استخوان و چربی پرشدهاند شاید در لایه نخست برای مخاطب قابل درک نباشد اما پس از چند لحظه تامل از میان عکسها بیرون میآیند و ذهن مخاطب را به چالش میکشند. روایت نابودی که از بدنها شروع و در نهایت میان بخار و وهم فضای حمامها بر جان دیوارها مینشیند. یکی از بارزترین آثار، عکس پیرمردی است که از دوربین روی برگرداننده و نوری از بالا بدن او را مسیحوار روشن کرده است، بدنی فرتوت و بر هم ریخته، پوست و شانههایی آویزان، یا عکس دیگری که یک پیرمرد را در حال کشیدن سیگار نشان میدهد و در نهایت عکسی که از بالا گرفته شده و سر بدون موی شخصی را بزرگتر از اندام ناموزونش به رخ مخاطب میکشد.
جالب آنکه این مجموعه در طی سالها عکاسی شده و همچنان عکاسی آن ادامه دارد اما مخاطب به هیچ وجه احساس نمیکند که فضای هویتی حمامها با یکدیگر تفاوت دارند یا مجموعه عکسها ناقص است. به نظر میرسد که همه این عکسها در یک حمام گرفته شده در حالی که چنین نیست و این خود یکی دیگر از نکات جالب توجه این مجموعه است. از سویی دیگر هرچند عکاس میتوانست با ارایه عکسها به شکل سیاه و سفید و حذف رنگ روند اضمحلال را بیشتر به رخ مخاطب بکشد، اما پرهیز هوشمندانه صاحب اثر از چنین انتخابی و استفاده از رنگ که به دلیل فضای عکاسی بیشتر متمایل به غلبه زرد و بهرهگیری از رنگ قرمز لنگ است - که خود یکی دیگر از خطهای پیوندی مجموعه است – باعث به وجود آمدن فضایی تامل برانگیز شده است. رنگها مانند حجابی بر چهره تخریبگر زمان کشیده شدهاند و روند نابودی را در لایههای زیرین خود پنهان کردهاند تا مخاطب در تعمق و استدلال آن را بازیابد. در کنار این اتفاق استفاده به اندازه از نور موجود در فضای حمامها به این روند توانی مضاعف بخشیده است. مجموعه این عکسها سمفونی از اضمحلال و نیستی را پیش روی مخاطب مترنم میکنند.
از سویی دیگر آثار هوشمندزاده را باید از دیدگاه مردمشناسانه مورد بررسی و تامل قرار داد. این مجموعه دریچهای به بخشی از کنش روزمره زندگی یک جامعه است که این روزها در حال فراموشی است. کنشی که نه میشود به آن نام سنت داد و نه میشود آن را فرهنگ نامید. این دستهبندیها نیاز به اظهار نظر صاحب نظران خود دارد. چرا که جداسازی این واژهها از یکدیگر بحثی پیچیده است که به تخصص خود نیاز دارد. اما در سطحی که ما تولید عکس مستند اجتماعی را منبع تغذیهای قومنگارانه در نظر بگیریم، میشود این آثار را دارای اهمیت ویژهای دانست. به هرحال در جامعه امروز به دلیل گسترش و پیشرفت روند استحمام در منازل دیگر کمتر کسی برای انجام این کار به حمامهای عمومی مورد اشاره در عکسها مراجعه میکند، چه بسیار حمامهایی که بنای آنها پس از چندی متروکه بودن در تهران و شهرهای بزرگ تغییر کاربری دادهاند. روندی که در عکسها روایت میشود شاید برای نسل ما نقبی به خاطرههای دور باشد اما برای بسیاری از مخاطبان امروزی به هیچ وجه خاطره برانگیز نیست از این جهت در نظر آنها تصاویر اشارهای انتزاعی دارند به اتفاقی که این نسل آن را درک نکرده اما برای آیندگان دریچههایی است به رفتارشناسی بخشی از روزمرگی انسانهایی که در دوره خود زیستهاند. حمامهای عمومی در مفهوم عام حلقه اتصالی هستند در گذر زمان میان گذشته و حال که پیوست آن با دوره معاصر در حال از هم گسیختن است.