سرویس تجسمی هنرآنلاین: هفتمین دوسالانه مجسمهسازی تهران پس از 6 سال وقفه از 14 شهریور در موزه هنرهای معاصر تهران افتتاح شد. برگزارکنندگان این دوسالانه برخلاف بسیاری از رویدادهای هنری کشور، امسال برای آثار این نمایشگاه مضمونی (تِم) انتخاب کردند که به گفته خودشان از اندیشههای داریوش شایگان، فیلسوف معاصر پیرامون وضعیت 40 تکه فرهنگی استخراج شده و در نهایت خود مضمونِ "وضعیت" برای خلق، انتخاب و داوری آثار به عنوان یک مبنا انتخاب شده است.
با توجه به این رویکرد و پس از برگزاری نمایشگاه دوسالانه سوالها و نقدهایی پیرامون نحوه انتخاب و خلق آثار به وجود آمده است. به نظر انتخاب مضمونِ "وضعیت" در معنایی کلی موضوعی گمراه کننده برای بسیاری از هنرمندان و مخاطبان دوسالانه باشد. سوال اینجاست که آیا هر اثر هنری که امروز، چه با وجه شخصی و چه با انتخاب مفاهیم اجتماعی برای خلق اثر شکل میگیرد، چیزی جز آینهای تمام نما از وضعیتهای مختلف ما است؟ و ما در کل کدام وضعیت را در قالب اثر هنری به نمایش در میآوریم؟ با نگاهی دقیقتر هنرمند همواره در تلاش است تا وضعیتهای مختلف زندگانی فردی و اجتماعی خود را به تصویر بکشد. با این تفسیر این سوال نیز به وجود میآید که انتخاب مضمونِ "وضعیت" برای این دوسالانه چه معیاری را در داوری و انتخاب آثار گنجانده است.
اگر چه آثار به نمایش در آمده در دوسالانه مجسمهسازی از لحاظ کیفیت هنری کارهای شایستهای هستند و هر کدام از آنها به لحاظ کیفیت هنری از شکل قابل قبولی برخوردارند و در کل، شکل برگزاری نمایشگاه نیز از کیفیت بالایی برخوردار است؛ اما در یک کلیت با توجه عمیق به تک تک آثار میتوان نوعی سردرگمی را چه در هنرمند به عنوان خالق اثر و چه در مخاطب به عنوان برخوردکننده با اثر مشاهده کرد.
در نظر گرفتن مضمون برای آثار این دو سالانه در وهله نخست، ذهن مخاطب را برای درک اثر محدود میکند. از طرفی چالشهایی برای هنرمند هم در بر دارد که نه تنها نمیتوانند در بالا رفتن کیفیت اثر هنری تاثیر گذار باشند، بلکه هنرمند را دچار محدودیتهای مخربی خواهد کرد. هنرمند بدون این که اطلاعی داشته باشد در وضعی گسترده وضعیتی را در اثر هنری خود به تصویر میکشد اما زمانی که به تصویر کشیدن یا تجسم این وضعیت شکلی خود آگاهانه به خود میگیرد و هنرمند مجبور است دست به انتخاب بزند، شاید به درستی نتواند رابطه میان اثر هنری و مفهوم را درک کند.
این نگاه هنرمند را مجاب به نوشتن استیتمنت میکند که امروز در روندی نامفهوم تبدیل به اصلی جداناپذیر از اثر هنری شده است که به واقع مبنای آن مشخص نیست. استیتمنت نویسی و گنجاندن یک مفهوم در اثر به واسطه توضیح یک فرآیند ذهنی و یا وضعیت که به نظر مبنای درستی ندارد و بیشتر شبیه توجیه است نمیتواند مخاطب را برای درک اثر هنری قانع کند و اصلا این سوال هست که چه اجباری برای توضیح اثر هنری وجود دارد؟ و چرا نباید یک اثر در دل خود گویای همه مفاهیم مد نظر هنرمند باشد؟ چرا ما با انتخاب یک موضوع باید هنرمند را مجاب به نوشتن توضیحی برای اثر کنیم؟ حتی اگر این برخورد در غرب و در کشورهای پیشرو هنری مورد قبول واقع شده باشد. شکل این برخوردها البته نشان از یک ضعف عمیق تئوریک در کشور ما دارد. شاید انتخاب مضمون به این معنا و از طرفی محدود کردن هنرمند در خلق اثر هنری بیش از هر چیز به ضعف تئوریک ما در شناخت هنر، بهخصوص هنر معاصر نقب بزند. در بیانی روشنتر، مبنای شکلگیری این آثار و حتی تفکر برگزارکنندگان این دوسالانه شاید برگرفته از نوعی فکر اکتسابی باشد که پیش زمینههای آن به واقع در کشور ما وجود ندارد و یا ناقص است.
از سویی گرایش بیشتر آثار این نمایشگاه به سمت ارائه چیدمانهایی در قالب حجم به جای مجسمه، یکی دیگر از نقدهایی است که میتوان بر این نمایشگاه وارد کرد. شکل ظاهری این آثار بیشتر به یک دوسالانه با محوریت هنر جدید شبیه است تا دوسالانه مجسمهسازی. شاید در غیاب و عدم وجود دوسالانهای با محوریت هنر جدید برگزارکنندگان با احتساب اینکه حضور عنصر حجم در یک اثر میتواند آن را به مجسمه تبدیل کند، اقدام به انتخاب این آثار کردهاند. اما بهواقع همچنان مجسمه در بسیاری از رویدادهای مهم جهان و حتی در دوسالانههای مجسمهسازی که در غرب و در خارج از مرزهای این کشور برگزار میشود به معنای کلاسیک آن مورد توجه قرار میگیرد.
شاید امروز ما به این اعتقاد رسیده باشیم که دیگر مرزی میان هنرها وجود ندارد و نمیتوان هنرها را دستهبندی کرد اما همچنان در بسیاری از رویدادها که عنوان مشخصی دارند، سعی بر رعایت مرز بین هنرها بوده است. پاسخ این سوالها در یک کلیت شاید در تبیین بیشتر مساله مضمون و یا تفاوت بین مجسمه و حجم و یا مسائلی از این دست، توسط برگزارکنندگان است که با ارائه درسگفتارهایی با کیفیت، پیش از این تلاش کردهاند بخشی از این مفاهیم را توضیح دهند. برگزاری دوسالانه بعد از 6 سال وقفه خود یک اتفاق بزرگ و قابل ستایش است اما به نظر میرسد برخی نگاههای شتابزدهای در نحوه برگزاری این دوسالانه وجود دارد که باید رفع شود. شاید ایجاد یک دبیرخانه دایمی و سپردن اجرای این دوسالانه به دست افرادی با سابقه در مدت زمانی طولانیتر بتواند بسیاری از این مشکلات را حل کند.
بخشی از این یادداشت در روزنامه قانون منتشر شده است.