هنرآنلاین : حسین هاشم پور : بارها در این ستون نوشتم سالیان درازی ست جامعه هنری ما از مدیران هنری جلوتر هستند،  اما خوب گاهی وقت ها مواردی هم پیش آمده که به این نظریه کلی خدشه وارد شده است؛ نمونه اخیرش، واکنش برخی از هنرمندان به خرید تابلوی کمال الملک توسط وزیر فرهنگ از هفتمین حراج تهران، که بازتاب وسیعی هم داشت. 

هنرمندان منقد می گویند: وزارت فرهنگی که گفته بود پول خرید موکت و دستگاه تهویه برای موزه ندارد، و می خواهد با امانت سپاری گنجینه بودجه لازم برای این کار را فراهم کند، چطور یک میلیارد و یکصد میلیون تومان برای تابلوی کمال الملک پرداخته است؟ و تابلوی کمال الملک کلاسیک چه ربط ماهوی به گنجینه موزه هنرهای معاصر دارد؟ 

یک :

دومینویی از سوتفاهم ها در جامعه تجسمی شکل گرفته که به گمان نویسنده، صد در صد آن ماحصل غفلت مدیران از اطلاع رسانی به هنگام به جامعه هنری ست؛ تاخیر در اعلام رسانه ای خیانت در امانت جمع دار اموال معاونت هنری، دور نخست این دومینو بود که به جای مدیران، شبکه های مجازی آن را اعلان عمومی کردند، بعدها نیز موارد مشابه مانند گفته های چند گانه مدیران مختلف درباره واگذاری موزه به بنیاد رودکی و بعدتر پروژه ارسال گنجینه به اروپا ،نوعی بی اعتمادی بر فضای تجسمی سایه انداخت؛  و در کمال حیرت، بیانیه هایی از انجمن نقاشان و مصاحبه های گاه تندی از هنرمندان انتشار یافت که در هشت سال خواب موزه هنرهای معاصر تهران در دولت قبل مسبوق به سابقه نبود...

در همین رهگذر کار بزرگ ارسال گنجینه به اروپا که می توانست برگ برنده وزارت فرهنگ در دولت یازدهم قلمداد شود، در استراتژی اشتباه به درآمدزایی، خرید موکت و دستگاه تهویه برای موزه تقلیل شان یافت تا امروز پاشنه آشیل هر حرکت توسعه ای شود که وزارت فرهنگ بخواهد برای موزه انجام دهد. 

دو:

وزیر فرهنگ که در کشاکش ارسال و عدم ارسال گنجینه به اروپا، به دغدغه جمعی از هنرمندان که دل نگران بازگشت گنجینه بودند پاسخ مثبت داد و گفت این سفر لغو است، لابد این روزها هاج و واج مانده که همین دغدغه مندان گنجینه، چرا مخالف غنای بیشتر آن هستند و از خرید اثر ماندگاری از کمال الملک ابراز خرسندی نمی کنند؟! نکته همین جاست که هنرمندان با تشویق این رفتار پیشرو وزارت فرهنگ در قبال گنجینه، و شکسته شدن طلسمی چندین ساله، اکنون می توانستند از وزیر بخواهند در ادامه همین روند برای ترمیم ساختمان موزه هم اعتبار اختصاص دهد؛

دستکم اینکه مباحث مربوط به خرید موکت و... در دوره آقای جنتی طرح شده بود و وزیر کنونی در این باره دل به دل هنرمندان دل نگران داده است. 

سه :

دومین نقد به اظهارات منقدین خرید تابلوی کمال الملک این است که تنها یک شناخت اولیه از مسائل دولتی کافی ست تا بدانند بودجه خرید آثار هنری و بودجه تعمیرات و نگهداری دو ردیف کاملا جدا از هم هستند و نمی توان هیچ یک از این بودجه ها را در محل دیگری هزینه کرد.

چهار :

احتمالا شما هم با نویسنده هم نظرید که تامین کاستی های سخت افزاری موزه هنرهای معاصر تهران با رایزنی میسر است، گذشته از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسیرهای پیش روی مرکز هنرهای تجسمی هست که  می توان از شهرداری گرفته تا بخش های خصوصی چند برابر بودجه مورد نیاز را تامین کرد.

پنج:

اما اوج آشفتگی اظهارات منقدین خرید تابلوی کمال الملک، عدم تطابق آن با روح گنجینه موزه است که گفته غیر کارشناسانه ای ست؛ گذشته از موقعیت کمال الملک در موج نوین نقاشی ایران، این تابلوی خاص حائز ویژگی های تاریخ هنری است که دوستان را به مطلب جالب جناب سید امین بنی جمالی، پژوهشگری که 28 تیر ماه با ایسنا گفتگو کرده ارجاع می دهم...

شش:

ضرورت شورا محور شدن موزه هنرهای معاصر تهران را بارها در این ستون یادآور شده ام، شورای اعزام به بینال ونیز مانند شورایی که هر سال سازمان سینمایی برای تعیین فیلم منتخب به اسکار معرفی می کند، شورای برگزاری نمایشگاههای موزه... شاید اگر این اتفاق هر چه زودتر در موزه هنرهای معاصر تهران رخ دهد، بسیاری از بد گمانی ها به پایان رسد؛ به گمانم این فضای غبارآلود شایسته هنرهای تجسمی ایران نیست و باید هر چه زودتر گام هایی برای بازسازی ارتباط در این عرصه برداشت.