به گزارش هنرآنلاین، در این جلسه نقد که در سالن نمایش با حضور مخاطبان نمایش با اجرای آریو راقب کیانی برگزار شد، محسن خیمهدوز و دکتر پژمان دادخواه بهعنوان منتقدان همراه با رعنا مقدم (کارگردان) و فرهاد شنتیایی (دراماتورژ) به بررسی این اثر پرداختند.
محسن خیمهدوز در نقد خود بر نمایش، با اشاره به متن اصلی اثر، آن را یکی از متون درخشان آلیس برچ دانست که سه عنصر تم، روایت و ریتم را در خود جای داده است. او تم نمایش را زندگی روزمره معرفی کرد و گفت: «روایت نمایشنامه از خردهروایتهای خطی آغاز میشود و به تدریج به شکلی موازی درمیآید و نوعی رئالیسم جادویی ایجاد میکند. این نوع روایت به فراتر از رئالیسم متعارف میرود، اما وارد سورئالیسم نمیشود. این روند بهویژه در نیمه دوم نمایش، با تندتر شدن ریتم، پررنگتر میشود و شاهد تداخل زمانها هستیم که بنیان شکلگیری این رئالیسم جادویی است.»
وی افزود: «این تداخل به حدی میرسد که حتی جملات در روایت موازی و خطی یکسان میشوند و مرز گذشته، حال و آینده از بین میرود. این نوع روایت ابتکاری است که توسط نویسنده بهکار گرفته شده و خانم مقدم نیز آن را در اجرا به درستی به تصویر کشیده است.» او همچنین طراحی صحنه را یکی از نقاط قوت نمایش دانست و تأکید کرد که افت ریتم در اجرا وجود نداشته است. خیمهدوز در بخش دیگری از صحبتهای خود به ارتباط این نمایش با نظریههای ویتگنشتاین و دلوز اشاره کرد و گفت: «نمایش مخاطب را از سطح زندگی روزمره جدا کرده و به ذات زندگی میبرد. این اثر بازتابدهنده نظریه بازی زبانی ویتگنشتاین است که بر تفاوتهای فردی در یک ساختار مشترک تأکید دارد. این نمایش نشان داد که هر کاراکتر هویت خاص خود را دارد و در عین حال به تفاوت و تکرار اشاره میکند، همانگونه که دلوز مطرح میکند. نتیجه آن است که در ذات زندگی چیزی وجود دارد که میتوان به آن امید داشت، حتی اگر اجزای این زندگی در حال فروپاشی باشد.»
دکتر پژمان دادخواه عضو هیات علمی دانشگاه صحبتهای خود را با بررسی مفهوم تنهایی و اگزیستانسیالیسم در نمایش آغاز کرد و گفت: «یکی از مسائل مهمی که در این نمایش بر آن تاکید شده، مفهوم تنهایی است. تنهایی یکی از رنجهای وجودی انسان است که به خوبی در این اثر مورد تامل قرار گرفته و فارغ از داستان روایت شده و احوال شخصیتها، در ایدههای اجرایی از سوی کارگردان نیز به خوبی این مساله مهم دیده میشود. در واقع میتوان شکلهای مختلف تنهایی فردی، میانفردی و تنهایی اگزیستانسیال را در این نمایش به نوعی جستجو کرد. سه زنی که در این نمایش زندگی و احوال آنها به صورت موازی و گاه در هم تنیده روایت میشود، به نوعی با تنهایی، مرگ و دستیابی به معنای زندگی درگیر هستند و گروه بازیگران نمایش به خوبی توانستهاند تصویر دقیقی را از این مسائل مهم حیاتی انسان معاصر ارائه دهند و تلاش بازیگران در این زمینه قابل تقدیر است.»
وی همچنین در خصوص سالهایی که بر سه درگاه ورودی در صحنه نمایش درج شده، بیان داشت که «این انتخابها بسیار هوشمندانه صورت گرفته و از نقاط قوت ایدههای کارگردان نمایش است. در واقع این انتخاب هوشمندانه، استمرار رنج انسان را در طول تاریخ نشان میدهد و تداعیکننده این است که این رنج منحصر به دوره خاصی نیست. حتی بالای یکی از درگاهها تاریخی از آینده درج شده است. در واقع شاید این استمرار زمانی تاکیدی باشد بر همان رنج وجودی که همیشه همراه آدمی است و راه گریزی از آن نیست. در واقع سه روایت موازی در این نمایش و در هم تنیدگی روایتها مبین اشتراک این مساله مهم انسانی میان نسلهای مختلف است که عشقورزی، روابط انسانی و تلاشهای گوناگون حتی نتوانسته به خوبی التیامبخش تنهایی و اضطراب ناشی از آن باشد.»
این پژوهشگر میانرشتهای هنر در ادامه یکی دیگر از نقاط قوت این اثر را نمادها و نشانههای به کاررفته در این نمایش دانست و در خصوص اهمیت و کارکردهای معنایی آنها گفت: «خوانش نشانهشناختی از این اثر میتواند تا حد زیادی ما را به درک و فهم مفاهیم مستتر در اجرا سوق دهند. خرگوش، ماهی و درخت که در این نمایش بر آنها تاکید شده مبین مفاهیمی همچون زن، مادر، حیات، باروری و زندگی است که به خوبی انتخاب و گزینش شدهاند و میتواند نشانگر تلاشی باشد برای گریز از تنهایی و اضطراب و رسیدن به معنای زندگی. همچنین استفاده هوشمندانه از اکسسوارهای مشترک در سه روایت و حتی تکرار برخی از بازیگرها در سه مقطع زمانی مختلف دلالتگر استمرار رنج ناشی از تنهایی است و به نوعی فضای شبیه لوپ و یک دوری را تداعی میکند که انسانها در آن گرفتار آمده و انگار گریزی از این چرخه نیست و این مساله همواره همراه آدمی است. نکته مهمی که مهر تایید نهایی است و به شکلی نمادین این دغدغه را تصدیق میکند، حضور بازیگر شخصیت مادر است که نمایش با وی آغاز شده و در نهایت یک بار دیگر در انتهای نمایش و سال های پایانی حضور دارد.»
فرهاد شنتیایی، دراماتورژ نمایش، درباره روند اجرا توضیح داد: «تلاش ما بر این بود که با انتخاب فرمی خاص و تأکید بر رئالیسم، جریان زندگی را در نمایش به تصویر بکشیم. وفاداری به متن اصلی یکی از اولویتهای ما بود که در تمام مراحل، از جمله انتخاب بازیگران، رعایت شد.»
رعنا مقدم، کارگردان نمایش، در تکمیل صحبتهای شنتیایی گفت: «در برخورد اول با متن به دو مفهوم ژنتیک و تکامل رسیدیم. نمایش بهخوبی به مشکلات ژنتیکی که به نسلهای آینده منتقل میشود و تلاش برای رفع این مشکلات که نشاندهنده تکامل است، پرداخته است.»
محسن خیمهدوز در ادامه صحبتهای خود به محوریت زن در نمایش اشاره کرد و اظهار داشت: «از ابتدای نمایش که یک زن وارد صحنه میشود تا پایان، زنان نقش کلیدی دارند. نمایش بهنوعی پیوند زن و زندگی را مطرح میکند که مفهومی جهانی است و در عین حال با شعارهایی که در تاریخ معاصر ما جایگاه یافتهاند، همپوشانی دارد.»
وی بحث آزادی را در نمایش بهصورت دوگانه ارزیابی کرد و گفت: «این نمایش با طرح مسئله تقدیر و اراده، سؤالی مهم را مطرح میکند: آیا انسان آزاد است یا تحت تأثیر تقدیر عمل میکند؟ من در این نمایش، غلبه اراده بر تقدیر را دیدم که نشاندهنده تغییری بزرگ در نسل کنونی نسبت به نسلهای گذشته است.»
خیمهدوز در پایان، طراحی نور را یکی از نقاط ضعف نمایش دانست و پیشنهاد کرد که تفاوت زمانی میتوانست با استفاده بهتر از نورپردازی واضحتر شود. او همچنین اشاره کرد که ریتم نمایش در نیمه اول کمی یکنواخت بود، اما در نیمه دوم از این یکنواختی خارج شد.
نمایش «آناتومی» به نویسندگی آلیس برچ، ترجمه و کارگردانی رعنا مقدم، از اول آبانماه آغاز شده و تا پنجم آذرماه، هر شب ساعت ۲۱:۱۵ در خانه هنر دیوار به روی صحنه میرود.
انتهای پیام