گروه تئاتر خبرگزاری هنر ایران: نشست نقد و بررسی نمایشنامه «ساعت ملاقات» به قلم فرانک مک گینس در کافه کتاب فرهنگان توسط کانون نمایشنامهنویسان ایران برگزار شد.
این نشست با حضور حمید دشتی مترجم اثر، محمدحسن خدایی منتقد و رضا آشفته مجری و کارشناس و جمعی از علاقهمندان تئاتر همراه بود. در ابتدای نشست حمید دشتی مترجم نمایشنامه «ساعت ملاقات» با اشاره بر این که حدود یک ماه از انتشار ترجمه این نمایشنامه میگذرد، گفت: این نمایشنامه رابطه یک پدر و دختر را به تصویر میکشد که پدر دچار آلزایمر و در خانه سالمندان است و دختر به دلیل شرایط کرونایی، تنها یک ساعت در هفته میتواند با او ملاقات داشته باشد.
در ادامه محمد حسن خدایی با بیان این که شرایط کرونایی چیزی بود که همه ما تجربه کردیم، توضیح داد: نمایشنامه «ساعت ملاقات» از این جهت که مسئله کرونا را درون خود دارد، نسبتی با اینجا و اکنون دارد. در این نمایشنامه شخصیت پدر آلزایمر دارد و آلزایمر در این جا همان چیزی است که هویت اجتماعی و فرهنگی مرد را ناممکن میکند و هم این که به او امکان تخیل میدهد. پس شروع میکند به تعریف گذشتهای که وجود ندارد. از این جهت نمایشنامه جایی ایستاده است که وضعیت انسان مدرن در قبال هویت اجتماعی نشان میدهد. طبقه اجتماعی تشابهها و تمایزهای ما را نشان میدهد و از این طریق ما متوجه میشویم کجا ایستادهایم و نسبتمان با دیگران چیست. در نمایشنامه هم پدر مدام از خودش میپرسد « من کیام؟». مهمترین نکته نمایشنامه این بحث است که عارضه طبیعی موجب شده است تا هویت اجتماعی فرد دچار اختلال شود و تنها کسی که او را با گذشته اتصال میدهد دخترش است که اتفاقا او هم دچار بحران هویت است.
وی افزود: نکته دیگری که در نمایشنامه «ساعت ملاقات» وجود دارد، این است که نگاهی پسااستعماری دارد. نمایشنامه در جایی به نام لوکزامبورگ است که دچار چندگانگی فرهنگی است. در واقع لوکزامبورگ یک استعاره است. از این جهت، نمایشنامه با ایران از لحاظ مسائل انسانی اتصال دارد اما مسائلی مثل مناسبات ایرلند مسئله ما نیست.
حمید دشتی در بخش دوم صحبتهایش به معرفی فرانک مک گینس نویسنده اثر پرداخت و گفت: این نمایشنامهنویس در ایران چندان شناخته شده نیست. به طور کلی سرفصلهای تئاتر در ایرلند معمولا ملیگرا، تئاتر کشاورزی و روستایی و تئاتر ضدمذهب و علیه مسیحیت است که این موارد در آثار مک گینس هم وجود دارد. او پیش از نگارش «ساعت ملاقات»،نمایشنامهای با عنوان «باغهای معلق» دارد که در آن هم پدر خانواده آلزایمر دارد که البته در آن جا پدر در خانه است و با فرزندانش کشمکشهایی دارد.
وی افزود: نظر این نویسنده این است که جهان نمایشنامهنویس چیزی نیست که فقط از روی تجربه شخصی و آموختههایش بنویسد؛ بلکه باید چیزی را که زیست نکرده بنویسد تا به درکی از آن مسئله برسد. تجربه و مواجهه من به عنوان مترجم با این اثر این بود که آلزایمر مثل از دست دادن روزانه یک عزیز است که فردایش دوباره زنده میشود اما یک زندگی نباتی دارد و این مردن و زنده شدن این عزیز هرروز تکرار میشود.
در ادامه رضا آشفته مجری و کارشناس نشست، با بیان این که «ساعت ملاقات» به لحاظ ژانری در دسته درام قرار میگیرد، توضیح داد: در این نمایشنامه نه تراژدی به معنای وقوع قتل و نه موقعیت کمیک وجود ندارد. نویسنده یک مسئله جدی را گاه با زبان فانتزی بیان میکند. ما با یک درامی روبرو هستیم که به انسان امروز نزدیک است. به لحاظ سبکی هم ما با خلط سبکها مواجه هستیم. در واقع بستر ظاهری قصه رئال است اما نویسنده با زیرکی گاه آن را از رئال خارج میکند. این نکته به کمک مسئله آلزایمر رقم میخورد که خیالانگیزی میآورد و طی این خیال برخی واقعیت است و تجربه شده و برخی هم واقعیتهایی است که تغییر داده میشوند و این تبدیل به یک بازی میشود. این دست درامها مبتنی بر دیالوگ است و نه یک واقعه بیرونی. نمونه نویسندگان این سبک را میتوان به آرتور میلر و در ایران هم علیرضا نادری اشاره کر
وی ادامه داد: این نمایشنامه به موقع نوشته و ترجمه شده است و اگر اجرا هم شود، اجرای موثری خواهد بود. چرا که یک نویسنده ایرلندی ریزبینانه مسئله فردی را به مسئله جهانی گره میزند و این دو دچار درهم تنیدگی میشود که ما را با امر نمادین روبرو میکند. کرونا مسئله همهگیری بود و چه چیزی بهتر از این که درامی خلق شود تا خودمان را در آن ببینیم؟ اگر جهان تئاتر آیینه تمام نمای انسانها است، پس باید تماشاگر خود را در جهان متن ببیند. اما در این چندسال ما یک اثر خوب درمورد کرونا از نویسندگان ایرانی نخواندیم و تماشا نکردیم.
نمایشنامه «ساعت ملاقات» توسط نشر گره مدت کوتاهی است که راهی بازار نشر شده است.
خبرنگار: هانیه علینژاد