به گزارش هنرآنلاین، نوزدهمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳، به نمایش فیلم تئاتر «یانیک» (۲۰۲۳) به کارگردانی کوئنتین دوپو اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم تئاتر نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و دکتر رامتین شهبازی (استاد دانشگاه و منتقد تئاتر) برگزار شد.
در فیلم تئاتر «یانیک» ماجرای یک نگهبان پارکینگ روایت میشود که به دیدن یک تئاتر بازاری و سرگرمکننده به نام «کوکو» رفته اما در وسط نمایش از مسخره بودن آن نمایش حوصلهاش سر میرود. او نمایش را قطع کرده و شروع به انتقاد کردن از نمایشنامه میکند.
رامتین شهبازی در این نشست گفت: درباره فیلمی که دیدیم باید بگویم که این اثر، فیلم تئاتر نبود؛ بلکه فیلمی درباره تئاتر است. مدتی است در حال فکر کردن به این موضوع هستم که آیا لزوما ما باید درباره تمام آثار هنری صحبت کنیم؟ زیرا برخی آثار هنری، خودشان میگویند که چه هستند. در واقع برخی از آثار هنری نیاز به توضیح اضافه ندارند و خودشان کارکرد خود را انجام میدهند.به همین خاطر حوزه مطالعات هنر هم وارد بحثهایی از این دست شده است. بحثهای تازهای که میگوید اثر چه تاثیری روی مخاطب میگذارد؟! این بحثها، شیوههای نقد سنتی را نپذیرفته و به آنها نقد وارد میکند. در «یانیک» مواردی وجود دارد که قطعا همگی متوجه آن میشویم. بنابراین فکر میکنم توضیح دادن در مورد این موارد در عصر حاضر، از ارزش آن میکاهد. اما باتوجه به اینکه قرار است در این جلسه درباره این اثر صحبت کنیم، باید بگویم، چیزی که در این اجرا برایم جذاب بود و توجهم را جلب کرد، در دو ساحت مختلف تعریف میشود.
او افزود: اول اینکه چه اتفاقی برای تئاتر و مخاطب آن در حال رخ دادن است؛ چه وجوهی از تئاتر فراموش میشود و این فراموششدگی کجا میتواند ما را به عصیان برساند؟! ساحت دوم به بحث کلانتری مربوط میشود و آن این است که ما از این وضعیت پدیداری که با یک تئاتر مواجهیم، خارج شویم و کل این فیلم را برای یک وضعیت اجتماعی، به مثابه یک استعاره در نظر بگیریم و به صورت کلان درباره یک وضعیت اجتماعی صحبت کنیم.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: در ساحت اول که به تئاتر مربوط میشود؛ با گروهی مواجهیم که به زعم خود نمایشی را روی صحنه بردند و به صورت روتین و حرفهای این کار را مرتبا انجام میدهند. به نوعی انگار این کار تبدیل به عادت و تکرار شده است. این وضعیت ادامه پیدا میکند تا جایی که یک نفر بلند شده و اعتراض میکند و میگوید که این کار اصلا برایم جذاب نیست. اینجا نکتهای مطرح میشود که بحث بسیار مغفولی حتی در تئاتر امروز ماست. در دهه ۷۰ و ۸۰ نیز ما در مطبوعات مینوشتیم که سالنهای تئاتر ما چه زمانی هویت پیدا میکنند؟! در واقع هنوز شاهدیم که اجرایی بعد از استقبال مخاطبان در سالنهای مختلفی اجرا میشود. خب در اینجا چه تفاوتی است که این تئاتر در کدام سالن اجرا میشود؟! ما چه زمانی میخواهیم به سالنهای خود هویت دهیم؟! به صورتی که بدانیم نمایش با فرم ایکس در فلان سالن اجرا میشود.
شهبازی در ادامه صحبتهایش گفت: در فیلم نیز مخاطبی را داریم که میگوید من پول بلیت دادهام اما به این اجرا اعتراض دارم؛ چون چیزی به من نمیدهد. از سوی دیگر فرد تئاتری به او میگوید، تو حق اعتراض کردن نداری. چه اتفاقی در اینجا رخ داده است؟! مخاطب منتقد یک آدم معمولی است و در مقابل گروه تئاتر از روی متن جلو رفته و ۲ هزار و ۵۰۰ سال ماجرا را پشت خود دارد. اما مخاطب منتقد بلند شده و میگوید که من یک کارگرم و با این اجرا ارتباط برقرار نمیکنم. در واقع ما در این وضعیت با یک بحث منطقی مواجهیم. مخاطب با منطق خود به جهانی اعتراض میکند که ادعای منطقی بودن دارد. دیالوگ نیز بر اساس منطق شکل میگیرد. اکنون ما بحث منطقی کردن و منطق گفتوگو را فراموش کردیم.
او ادامه داد: استعاره میانی هم در کار وجود دارد و آن به رابطه منتقد با تئاتر مربوط میشود. در واقع آن مخاطب نیز میتواند یک منتقد تئاتر باشد که در میانه اجرا اعتراضش را با زبان خود به تئاتری که در حال اجراست، بیان میکند. این موضوع هم برای ما آشناست. به طوری که شاهدیم منتقد شیک از منظر بسیاری از کارگردانها منتقدی است که از کار آنها تعریف کند و نگاه انتقادی نداشته باشد. چون اگر نگاه انتقادی داشته باشید، شما آدم بد و بیسوادی هستید. مخاطب منتقد درون فیلم نیز با تمام سادگی خود با استدلال به نمایش انتقاد میکند و طرف مقابل اصلا به استدلال او گوش نمیکند. یعنی تمام مشکل ما در فرهنگ خودمان نیز این است که بحثهای بیمنطق میکنیم.
اما شخصیت نشان داده شده در نمایش با استدلال حرف خود را میزند. او در عین سادگی برای گفتوگو تلاش میکند. اما طرف مقابل که دائیه این را دارد که از یک محور گفتوگو میآید، اصلا به صحبتهای او گوش نمیدهد.
این منتقد تئاتر در ادامه صحبتهایش بیان کرد: بحث دیگری که میتوان درباره مبحث اجتماعی مطرح کرد، این است که ما در موضوع انسانشناسی فرهنگی، وقتی سراغ جامعه میرویم؛ معمولا با دو دسته از جوامع مواجهیم. بعضی از جوامع هستند که آپولونی هستند؛ یعنی اهل گفتوگو، منطق، داد و ستاد کلامی هستند. اما جوامع دیونیزوسی، بر پایه خشونت هستند و بر پایه گفتوگو نیستند. به عنوان مثال در جامعه خود ما نیز با رخ دادن اتفاقی ممکن است همه یکدیگر را بزنند. خود اجرای هر هنری از جمله تئاتر یک امر دیونیزوسی است. یعنی آن شور باید در کار باشد تا حتی آن وجه عقلانی را تبدیل به یک عمل آرتیستیک؛ در واقع یک جور گشودگی، سرخوشی و رهایی کند که بتواند به مخاطب برسد. اما مخاطبی که به تماشای اجرای هنر میآید، در حال انجام یک عمل آپولونی است. یعنی کارکرد یک مخاطب تئاتر ایجاد امر آپولونی است. اما کاری که به لحاظ آرتیستیک، انجام میشود، یک امر دیونیزوسی است که البته بکگراندی کاملا آپولونی دارد.
شهبازی در ادامه صحبتهایش گفت: نکتهای که اتفاق میافتد این است که شخصیت یانیک بدون اینکه ساختار علمی و دانشگاهی داشته باشد، بلند شده و از جایگاه خودش که یک انسان آپولونی است، شروع به صحبت با آنها میکند. اما آنها که از قالب نمایش خارج شدهاند، همچنان دیونیزوسی رفتار میکنند؛ پرخاشگر هستند و از موضع بالا حرف میزنند (و این موضوع در میزانسن نیز قابل مشاهده است). زیرا نهادی که در آن قرار گرفتهاند(سالن تئاتر)، به آنها این قدرت را میدهد. بنا به همین اتفاق، شخصیت یانیک میگوید که پس من سالن را ترک میکنم ولی پس از رفتن او نیز، آنها همچنان به کار خود ادامه میدهند. این نشان میدهد که آن جامعهای که قرار است نخبگی را ترویج کند، چقدر جامعه پوچ، پوشالی و رو به اضمحلالی است. بنابراین یانیک این بار با اسلحه بر میگردد. با کشیدن اسلحه، از جایگاه خود خارج میشود؛ یعنی او هم تبدیل به یک انسان دیونیزوسی که از جنس خلق اثر هنری هم نیست، شده است. به همین خاطر، افرادی که آن بالا هستند، دچار ترس میشوند. نکته جالب این است که در تمام طول این گفتوگو مخاطبان نشستهاند. بههمین خاطر این تصور ایجاد میشود که شاید تمام این اتفاقات جز نمایش باشد. به هر حال تغییر مکانهایی که ایجاد شده و اتفاقاتی که رخ میدهد، بسیار خوب انجام شده و قابل تعمیم به تمام جوامعی است که امروز آن را میبینیم.
او افزود: اتفاقی که در این فیلم رخ میدهد، این است که ما در مواجهه با یک جهان تئاتری هستیم که به نظر میرسد پاسخگوی مخاطب خود نیست و آن را در نظر نمیگیرد. بنابراین این بار مخاطب به خودش اجازه میدهد که اعتراض کرده و در روند کار اختلال ایجاد کند. این اختلال میتواند منتج به انقلاب شود.