گروه تئاتر خبرگزاری هنر ایران: هنر تئاتر در هر کشور بازتابی از جامعه آن است. در یک جامعه دینی، عجیب نیست که انتظار داشته باشیم که بخشی از تئاترهای ما، متوجه مسئله مهم دین و مذهب باشند. اما چیزی که در ایران می‌بینیم، کم شدن تعداد این گونه از نمایش‌ها و کم شدن تعداد مخاطبان آن است. شاید دلیل عمده آن دست خالی نویسندگان و کارگردانان در نگارش و اجرا و محدود شدن آن‌ها است و شاید این عرصه نیازمند نگاهی تازه باشد. به مناسبت ایام محرم و شهادت امام حسین(ع) و یارانشان، با میلاد اکبرنژاد نویسنده و کارگردان تئاترهای آیینی و دینی پیرامون آسیب‌های این حوزه پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

آقای اکبرنژاد، چرا جامعه مخاطب تئاتر نسبت به تئاترهای آیینی و دینی حساس شده است و به تبع آن هم این دست آثار کمتر ساخته می‌شود؟

تئاتر از اساس برای جامعه آیینه‌گی می‌کند. یعنی این که بازتاب و بازنمود وضعیت عمومی اجتماع است. بنابراین هرزمان تئاتر در جایی کم می‌گذارد و یا مسئله‌ای را پررنگ می‌کند و یا از کنارش می‌گذرد و یا درمورد موضوعی تند و تیز می‌شود، این محصول و نتیجه چیزی است که در اجتماع وجود دارد و نه این که اتفاق می‌افتد. بین وجود داشتن و اتفاق افتادن فرق است. یک زمانی است که مثلا زلزله‌ای اتفاق می‌افتد. این یک اتفاق است و تبعاتی دارد. تئاتر کاری به زلزله‌ها ندارد. تئاتر به زمین‌لرزه‌هایی که دائما وجود دارد، به لرزه‌های درونی زمین که وجود دارد می‌پردازد. یعنی آن چیزی که جاری و ساری در مویرگ‌های زیرین اجتماع است. بر همین اساس وقتی توجه به چیزی کم می‌شود، یعنی در اجتماع هم کنش و واکنش نسبت به آن چیز هم کمرنگ و هم حساسیت‌برانگیز شده است.

همین امروز مثلا این نکته را در قشر روحانیون داریم. از بسیاری از روحانیون که می‌پرسیم که در خیابان با  لباس فرم روحانیت با آرامش کامل راه می‌روید، اغلب می‌گویند خیر. برخی حتی سعی می‌کنند آن لباس را مگر در مکان‌های خاص نپوشند. چرا که احساس می‌کنند که چشم‌هایی به سمت آن‌ها خیره است و زبان‌هایی به سمت آن‌ها باز است که دیگر مانند گذشته نیست و حساسیت‌ها بالا رفته است.

وقتی چنین وضعیتی را می‌بینیم، سخن گفتن از موضوعاتی چون مذهب و حتی جنگ هشت ساله  و از این قبیل موضوعات، علاوه بر این که حساسیت‌برانگیز است، واکنش‌های متناوب هم فراهم می‌کند. یعنی از یک طرف قشری واکنش بسیار منفی دارند و  قشر دیگر واکنش به شدت مثبت. وقتی این اتفاق می‌افتد یعنی یک جای کار می‌لنگد. اصولا وقتی در مقابل تئاتر، نقادی به معنای واقعی یعنی نقد به ماهو نقد به وجود نمی‌آید، یعنی یک جای کار می‌لنگد.

وقتی از نقد حرف می‌زنیم یعنی این که در نظرگاه نقد هیچ پدیداری نه کامل است و نه نقص مطلق دارد. ما در رابطه وجوه مختلف و ذومراتب آن صحبت می‌کنیم. ولی وقتی واکنش‌ها به دو دسته در دو قطب کاملا متضاد قرار می‌گیرد، یعنی یک جای کار می‌لنگد. این لنگیدن هم از سوی سیاست‌گذارانی است که تا اکنون به این موضوعات پرداختند و هم از جانب مخاطبانی است که دیگر گوش و چشمی برای شنیدن و دیدن این مکررات ندارند.

وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، دیگر فقط تقصیر هنرمند نیست. چون هنرمند که نمی‌تواند فارغ از مسائل اجتماعی خود سخن بگوید. حتی اگر قائل باشیم که هنر امری غیراجتماعی است، از این نمی‌توان عبور کرد که هنر بخشی از خودآگاه و ناخودآگاه اجتماع را به خود مشغول می‌کند. یک زمانی است که هنر شما نقاشی و یا موسیقی است که برای 50 سال آینده هم می‌توان نگه داشت اما تئاتر باید در زمان حال و اکنون اتفاق بیافتد. همین مسئله باعث می‌شود که ما دیگر نه میلی برای گفتن داشته باشیم و نه میلی برای شنیدن و دیدن. این علت اساسی کم شدن تئاترهای دینی است.

میلاد اکبرنژاد
میلاد اکبرنژاد، نویسنده و کارگردان تئاتر

این که در این حوزه به تکرار رسیدیم، می‌تواند علت دیگری باشد؟

بله، هم نویسندگانی که توانسته‌اند از سد ممیزی عبور کنند یا مورد عنایت سیاست‌گذاران بودند، این کار را کردند و هم سیاست‌گذاران تئاتر دینی را در یک قرائت خاصی که مختص خودشان است و به گمان من ایدئولوژیزه شده امر فراگیر دین است، محدود و محصور کردند. وقتی با ایدئولوژی در هر ساحتی سروکار داریم، یعنی محصور کردن جهان‌بینی وسیع در خدمت یک ایده خاص که متعلق به یک حزب یا گروه خاص است. وقتی چنین کاری را با هنر، مذهب و سیاست می‌کنند، در عرصه تئاتر مگر چه قدر می‌شود که درباره آن حرف زد. سیاست‌گذار هر سال مسابقه نمایشنامه‌نویسی برگزار می‌کند و چون ساز و کار درست اجرایی وجود ندارد، نویسندگان و کارگردانان، مجبورند برای گذران زندگی مادی خود هرسال بنویسند. در بند‌های آیین‌نامه جشنواره‌ها هم نوشته می‌شود که در هیچ جشنواره‌ای شرکت نکرده باشد، یعنی نویسنده مجبور است هرسال یک نمایشنامه در حوزه دین و مذهب بنویسد.

شما به فیلسوفان دینی نگاه کنید. مثلا جان هیک در کل عمر خود تعداد محدودی کتاب نوشته است. یا حتی ویلیام جیمز یک یا دو کتاب قابل در تمام عمر خود در رابطه با معرفت دینی نوشته است. تازه آن‌ها فیلسوف هستند که کارشان اندیشیدن و نوشتن است. یک نمایشنامه‌نویس محدود و محصور ایرانی مگر چقدر توانایی اندیشیدن در این حوزه دارد؛ آن هم نه یک حوزه وسیع. بلکه حوزه‌ای که به دست سیاست‌گذاران ایدئولوژیزه شده است. یعنی محدود و معدود شده است. وقتی این اتفاق می‌افتد به مکررات می‌افتیم و گاه حتی به تکرار مکررات. وقتی این اتفاق می‌افتد مخاطب دیگر حرف تازه‌ای در این حوزه نمی‌شنود. وقتی حرف تازه‌ای نمی‌شنود به سراغش نمی‌آید.

این امر حتی مختص تئاتر دینی نیست. در ورزش هم اگر یک سال حرف‌های تکراری بزنید و آدم‌های تکراری بیاورید دیگر کسی به سراغش نمی‌آید. اکنون برنامه‌های ورزشی تلویزیون را کمتر نگاه می‌کنند. چون کارشناسان ورزشی آن‌ها محدود است و حرف‌های یکسان می‌زنند که دیگر کسی میل و رغبتی به دیدن و شنیدن آنها ندارد. چون مخاطبان آن برنامه از کارشناسانش جلوتر هستند. وقتی اجازه فکر کردن، درنوردیدن مرزهای اندیشه دینی و تردید کردن که کار تئاتر است را نمی‌دهید، وقتی نویسندگان بزرگ کار نمی کنند نوبت به کوتوله‌ها می‌رسد که مغزی برای فکر کردن ندارند و در نتیجه مخاطبی جذب نمی شود.

 

آیا می‌توان دوباره مخاطب را پای نمایش‌های دینی نشاند؟

من معتقدم که حتی با وجود آن چه که در خیابان‌ها و کوچه‌ها و خانه‌های ما می‌گذرد که مدام به واسطه سیاست‌های غلط سیاست‌گذاران در همه حوزه‌های فرهنگی و سیاسی میل به تماشای امور دینی و مذهبی و شنیدن آن‌ها کمرنگ شده است، اگر یک نویسنده توانای متفکر آن چه که می‌تواند با اندیشه‌اش مرددانه و محققانه در امر دینی و امر ارتباط تئاتر با امر دین وارد شود و بگوید و بنویسد و کارگردانی تواناتر از او که تعداد آن‌ها کم است، مبادرت به این امر کند، آن اثر مخاطب خواهد داشت. گمان می‌کنم که اولین کار این است که تمام جشنواره‌های دینی و مذهبی تعطیل شود. آنچه که امروز به نام جشنواره دینی اتفاق می‌افتد نه ربطی به دین و نه ربطی به تئاتر ندارد. اندیشیدن دینی یک امر فلسفی و حکمتی است.

ما باید در تئاتر، تئاترورزی کنیم. یعنی این که ببینیم امکانات و عناصر بنیادین تئاتر چه مناسبتی با مبناها، شاخصه‌ها و شاکله‌های امر دینی پیدا می‌کنند و چگونه این مناسبت‌ها می‌توانند تجربه دینی را برای مخاطب محقق کنند. این که تاریخ دین را روایت کنیم، کمکی نمی‌کند. آن یک نمایشنامه تاریخی می‌شود و ربطی به دین ندارد. تئاتر دینی باید امر تجربه دینی را برای مخاطب نمودار کند. یعنی وقتی تئاتری را می‌بینم، گویی در معرض پرتوهای تجربه دینی قرار گرفتم. یک نمایش در ایران معرفی کنید که چنین وظیفه‌ای را انجام داده باشد. اشکالی ندارد که تاریخ را روایت کنیم اما مگر چقدر می‌شود تاریخ را روایت کرد؟

منظورتان از نمودار کردن تجربه دینی در تئاتر چیست؟

با مثال توضیح می‌دهم. نمایشنامه مشهوری به نام «در انتظار گودو» وجود دارد. از نظر من این نمایشنامه دینی است، درحالی که در آن نه اسمی از خدا و پیامبر برده می‌شود و نه دعایی خوانده می‌شود. این گمان شخصی من است و برای آن دلیل دارم اما فقط یک مورد آن را می‌گویم. از این منظر که امر دینی زمانی محقق می‌شود که ما با وجود خداوند یا یک امر متعالی دیگری سر و کار داشته باشیم. یعنی در ابتدا ارتباط انسان با وجودی به نام خداوند برقرار می‌شود. این رابطه فصلی را پدیدار می‌کند که مجموعه‌ای از قوانین، قواعد، رفتارمندی‌ها، مناسبت‌ها و حالت‌ها است.

امر دینی بدون وجود مفهوم و وجودی به نام خداوند محقق نمی‌شود. وقتی خداوند وجود نداشته باشد، یعنی جهان وجود ندارد. چون در یک جهان درون دینی معتقدیم که خداوند محور است و جهان را خلق کرده است. یعنی فقدان وجود خداوند به معنای وجود نداشتن جهان است. برعکس آن هم می‌شود که وقتی فقدان امر دینی رخ می‌دهد، فقدان خداوند را متبادر می‌کند و فقدان خداوند با خشکسالی همراه است.

وقتی در «در انتظار گودو» با هیچ وجهه‌ای از امر دینی روبرو نیستید، ما با خشکسالی مواجه هستیم. یعنی این که از منظر سلبی وقتی امر دینی وجود ندارد ما با فقدان هر آبادانی و هر خلق و مخلوقی روبرو هستیم. از منظر سلبی و نه ایجابی، نمایشنامه «در انتظار گودو» دینی است. حتی اگر بکت آن را به این مفهوم ننوشته باشد. ولی من کاری با بکت ندارم. من با نمایشنامه‌ای سر و کار دارم که تجربه فقدان خداوند را به من می‌گوید. هر تجربه فقدان خداوند وقتی به خشکسالی ختم شد، مرا به متضاد آن هم متصل می‌کند.

 

156953120

 

در ایران هم نمونه‌ای از این گونه متن‌ها داریم؟

با این که فیلمنامه «روز واقعه» اثر بهرام بیضایی به یک امر تاریخی می‌پردازد که در تاریخ اتفاق نیفتاده بلکه آقای بیضایی خلق کردند اما ما را با تجربه‌ای متفاوت روبرو می‌کند. یعنی من در مواجهه با «روز واقعه» دیگر درمورد موضوع فکر نمی‌کنم. درون آن موضوع حل می‌شوم. یک یا دو نمایشنامه آقای محمد چرمشیر  و نمایش «ناگهان هذا حبیب الله» از عباس نعلبندیان هم این گونه است.

 

راهکار رسیدن به این گونه نمایشنامه در حوزه تئاتر دینی چیست؟

به نظرم وقت آن است که جشنواره‌های دینی را تعطیل کنیم و اندیشه‌ورزان حوزه‌های بیرون از تئاتر را وارد بازی کنیم و با اندیشمندان حوزه تئاتر گفت‌وگو کنند و متوجه شوند که قرار است در تئاتر دینی چه اتفاقی بیافتد. سال‌ها پیش من در این باره فکر کرده‌ام و باید بگویم ما در این حوزه بسیار فقیر هستیم. این روزها وقتی از دین حرف می‌زنیم انگار که درمورد حکومت حرف می‌زنیم چرا که همه چیز با هم مخلوط شد. این درست نیست. یعنی ممکن است من با حکومت موافق یا مخالف باشم و درمورد دین حرف بزنم. این دو مجزا هستند. وقتی از تئاتر دینی حرف می‌زنم از تجربه‌ای می‌گویم که یک آیین دینی با مشخصه‌های تئاتر مدرن پدیدار شوند.

 

خبرنگار: هانیه علی‌نژاد

 

بیشتر بخوانید»»برگزار نشدن جشنواره تئاتر دانشگاهی خلا بزرگی برای تئاتر کشور است/ تماشاگر نباید به دیدن چهره های مشهور عادت کند