گروه تئاتر هنرآنلاین،وقتی صحبت از بزرگان تئاتر به میان میآید، (هرچند که افراد بسیاری باشند) اما در لحظه اول، نام چند هنرمند به ذهنمان میرسد که بیشک، اکبر زنجانپور یکی از آنان است. احتمالاً بسیاری از ما، جز نمایشنامههای ایرانی، بسیاری از نمایشنامههای ترجمه شناختهشده را با کارگردانی یا بازی او میشناسیم؛ باغ آلبالو، مرگ دستفروش، مرغ دریایی، دشمن مردم، ملاقات بانوی سالخورده، ایوانف، دایی وانیا و... هنرمندی که در رادیو هم به تولید آثار نمایشی بسیاری پرداخته که در آنها به عنوان کارگردان و بازیگر ایفای نقش داشته است.
اکبر زنجانپور، در بهمن 1323 در تهران زاده شد. دوره دبیرستان خود را که به پایان برد، برای تحصیل در رشته تئاتر وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۴۹ از این دانشگاه فارغالتحصیل شود. او از سال 1345، در همان دورانی که بهتازگی وارد دانشکده هنر شده بود، بازیگری را هم آغاز کرد و پس از آن، بهطور پیوسته در تئاتر، نمایشهای تلویزیونی و رادیویی، حضوری فعال داشت و درنهایت، کارگردانی تئاتر را هم آغاز کرد.
مجموع این فعالیتها، باعث شد که در سال ۱۳۶۷ مدرک درجه یک هنری، معادل دکترا، را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کند و مهمتر از آن، کارنامه درخشانی را برای این هنرمند در عرصه تئاتر به جا بگذارد.
او در گفتوگویی درباره علاقهاش به هنرهای نمایشی گفته بود که این میل، جزو حس درونی آدمهاست... او در مدرسه یا کوچه، بهجای فوتبالبازیکردن، تحتتأثیر فیلم "دزدان دریایی سرخپوش" شمشیر در دست میگرفت. هرچند که پدرش هم او را آزاد گذاشته بود اما مشوق اصلی او برای انتخاب رشتهای که دوست دارد، مادرش بود.
بهگفته این هنرمند، نوجوانان آن دوره، افتخارشان کتابخوانبودنشان بود: «درست است که ما کلاس و دانشکده نداشتیم ولی پزمان این بود که کتاب خواندهایم. واقعاً هم کتاب میخواندیم. مثلاً من در دوره دبیرستان شاهنامه فردوسی، تاریخ بیهقی و چهار مقاله عروضی میخواندم. اینها روحمان را پالایش میداد. با این حال همه سعی میکردیم مطالعه داشته باشیم. آن زمان فضایمان فضای روشنگری بود و اینطور نبود که روی صحنه ادا دربیاریم تا مخاطب را صرفاً بخندانیم و یا بگریانیم.»
دهه 50، اوج هنرمایی زنجانپور در تئاتر بود و به گواه برخی از همدورهایهای او، در آن زمان مورد حسادت قرار گرفته بود. بهنظر این بازیگر و کارگردان تئاتر، - که بهگفته مسعود دلخواه، استاد دانشگاه و کارگردان تئاتر، کاریزماتیکترین بازیگر تئاتر ایران است- حسادتها در فضای هنر، همیشه در ایران وجود داشته و دلیل آن هم، تکصدایی است که باعث شده هیچکسی طاقت دیگری را نداشته باشد.
زنجانپور در گفتوگویی درمورد این حسادتها توضیح داده بود: «تئاتر یک هنر وارداتی است. درست است که ما از قبل تئاترهای آیینی داشتهایم ولی تئاتر حرفهای در ایران یک هنر وارداتی است. پدر بزرگ تئاتر در ایران شخصی به نام کریم شیرهای است. بچههای این پدر بزرگ هم مطربهای خیابان سیروس هستند که در میان آنها حسادت وجود داشت. آنها وقتی میدیدند یک جوانی صدایش خوب است و خوشتیپ هم هست، رندان سینه چاک را سر وقتش میفرستادند تا سورمه توی پیاله گیلاسش بریزد و صدای رسای او را خراب کند. اتفاقاً فرمت صدایی سیاه هم از همانجا شکل گرفت. میخواهم بگویم که این حسادت از همان ابتدا وجود داشته است، در حالیکه در اروپا از این خبرها نیست. پدر بزرگ تئاتر در اروپا، سوفوکل است که حرفهایش هنوز هم در سطح جهان خریدار دارد چون درباره انسان حرف میزند. بچهاش هم شکسپیر است که نه کسی به او حسادت میکند و نه او به گذشتگان خود حسادت میکرد. ممکن است عدهای قبطه بخورند که چرا مثل شکسپیر نیستند ولی نمیروند او را با شمشیر بزنند، ولی متأسفانه ما شمشیر را از رو میکشیم و با هم خوب نیستم که این زاییده بیسوادیمان است.»
این کارگردان تئاتر و بازیگر نامآشنا، هنر را فراتر از تعریفها میداند و بر این باور است که هرچه سعی میکنیم هنر را تعریف کنیم، اما هنر تعریفپذیر نیست و به تمام دیدگاهها پشت پا میزند. او میگوید: «هنر را نمیشود ایدئولوژیک کرد. البته این معنایش این نیست که هنر مسئولیت ندارد. اتفاقاً هنر خیلی مسئولیت دارد ولی اینکه چطور مسئولیتی دارد را ما نمیدانیم و ما فقط میدانیم که هنرمند باید به دنبال شرافت انسان باشد.»
الهه باقری سنجرئی