سرویس استانهای هنرآنلاین: صدای زیبا و تاثیرگذاری که فراز و فرود ترانه را به خوبی اجرا می‌کند، پرستیژ و شخصیت وی به همراه انتخاب اشعار زیبا در آثار ماندگار و خاطره‌انگیزی چون؛ ارغوان، مدار صفر درجه، شب دهم، بوی گیسو و ده‌ها اثر ارزشمند دیگر، هر مخاطب موسیقی را جذب خود خواهد کرد و این سبب شده تا قربانی سال‌هاست که در سطح اول خوانندگان موسیقی ایرانی و ارکسترال، ماندنی شده است.

 این خواننده ارزنده کشور، گلچینی از آثار خود را در کنسرت اریکه آریایی آمل اجرا کرد که مورد استقبال هنردوستان آملی نیز قرار گرفت. اما نکته‌ای که به آن خواهم پرداخت؛ روند اجرای بسیاری از کنسرت‌ها و تغییری است که در سال‌های اخیر در نحوه اجراهای زنده به وجود آمده است.

در گذشته آن کیفیت و کوالیتی صدایی که از نوارهای کاست و یا فایل‌های صوتی خوانندگان وجود داشت، هرگز در سالن کنسرت و اجرای زنده احساس نمی‌شد و البته این موضوع از طرف مخاطب نیز پذیرفته شده بود. هر چند برای مخاطبی که برای اولین بار به تماشای اجرای زنده‌ای می‌نشست، به دلیل تفاوت صدای آهنگ مورد نظر در نوار کاست و آنچه که زنده اجرا می‌شد، شاید از شیرینی قطعه مورد نظر کم می‌کرد، اما احتمالا دیدن اجرای زنده خواننده و نیز نوازندگان اثر، پوششی بر آن کاستی صدابرداری بوده که سبب حضور مخاطب در سالن کنسرت می‌شد! 

بی‌گمان در استودیو دست آهنگساز بازتر است و با استفاده از سیستم‌های صوتی و میکس و مسترینگ اثر، کاری خوش ترکیب به لحاظ شنیداری به بازار ارائه می‌شود. اما در اجراهای زنده چنین امکانی میسر نبوده و حتی در مواقعی ارکستر کوچک‌تر می‌شود و خروجی اثر با آنچه قبلا منتشر شده، متفاوت است. خصوصاً در اجرای موسیقی پاپ و یا ارکسترال به دلایل فوق و نیز آکوستیک بد بسیاری از سالن‌های اجرا، این اتفاق محسوس‌تر است.

اما سال‌هاست که انقلابی در نحوه استفاده از سیستم‌های صوتی اجراهای زنده و صحنه‌ای به وجود آمده؛ یک انقلاب صوتی که بی‌تردید با بخش اقتصاد  و درآمدزایی صنعت موسیقی ارتباطی تنگاتنگ دارد. 

photo_۲۰۱۹-۱۱-۰۶_۰۰-۳۱-۵۴

 در سال‌های اخیر کیفیت بالای صوتی اجراهای صحنه‌ای، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. به گونه‌ای که شنونده همان کوالیتی که در یک قطعه ضبط شده در استودیو می‌شنود را در اجرای زنده، خواننده و یا گروه موسیقی مورد نظر نیز خواهد شنید. این اتفاق خصوصاً در موسیقی پاپ بسیار تاثیرگذار بوده و مخاطب را به وجد خواهد آورد. در واقع استفاده از کیک، بیس، پد، سمپل‌ها و یا پترن‌های سینتی سایزر؛ آن‌هم با کیفیتی عالی در کنسرت‌ها سبب شده مخاطب تفاوتی بین قطعه‌ای که قبلاً به صورت فایل صوتی شنیده و آنچه که به صورت زنده می‌بیند و می‌شنود، احساس نمی‌کند!

مواردی چون پخش تصاویر و ویدئوهای مرتبط با موزیک و نیز کلام ترانه از صفحه نمایشگر روی سن، تحرک نوازندگان با سازها و خود خواننده به همراه نورپردازی و رنگ‌آمیزی خاص، اتفاقاتی است که در کنار یکدیگر سبب خلق لحظاتی رویایی و خاطره‌انگیز برای مخاطب می‌شوند.

موسیقی پاپ به دلایل مختلفی که قصد ورود به آن را ندارم، همواره مورد نقد بسیاری از اهالی موسیقی کلاسیک و حتی فولکلور بوده و هست. حال در یک چنین فضای انتقادی، اجرای زنده‌ای را در نظر بگیریم که برخی از نوازندگان آن به صورت نمایشی ادای نواختن در می‌آورند، حال آنکه صدای ساز آنها به بهانه ارائه کیفیتی مطلوب و به روز برای مخاطب سالن، قبلا در استودیو ضبط شده و پخش می‌شود. حتی برخی خوانندگان کم استعداد کار را به جایی رسانده‌اند که بخش‌هایی از آوازشان نیز ضبط شده و لب‌خوانی است! عملا شاهدیم که در موسیقی پاپ، مخاطب جوان امروز  برخلاف مخاطب دهه‌های گذشته، به کیفیت صدایی که در سالن کنسرت به گوشش می‌رسد، توجه بیشتری دارد تا تکنیک‌های نوازنده‌ای که روبروی او می‌نوازد و یا شور و حال خواننده‌ای که در جلوی چشمان مخاطب، به اجرا می‌پردازد! این موضوع مورد توجه سرمایه‌گذاران صنعت موسیقی قرار گرفته و به سبب جلب رضایت مخاطبان خود، به این بخش که البته در جای خود با اهمیت است، بیشتر پرداخته‌اند. این پرداختن به حدی شده که هنر تکنیکال موسیقی را کم رنگ کرده و در واقع موسیقی را صنعتی کرده است.

از طرفی در سال‌های اخیر فضای حاکم بر همین صنعت موسیقی و اقتصاد آن، شرایط را به سمتی پیش برده که خوانندگان موسیقی کلاسیکِ ایرانی ما را نیز به مسیر موسیقی پاپیولار و یا موسیقی تلفیقی سوق داده است. به هر شکل شاید باید شرایط جامعه را پذیرفت و همگام با مخاطب پیش رفت! 

آثار برترین خوانندگان موسیقی ایرانیِ این روزهای ما نیز به نوعی پاپیولار شده و کاملا محسوس است که از فضای موسیقی ایرانی دهه‌های ۵۰ و ۶۰ جدا شده است. البته به این مقوله نیز ورود نخواهم کرد، چرا که مبحثی طولانی است.

اما به هر روی و همچنان؛ مخاطب موسیقی پاپ با مخاطب  موسیقی کلاسیک ایرانی فرق دارد.

 شاید برای قشر نوجوانان زیر بیست سال خیلی مهم نباشد که نوازنده و یا خواننده‌ای روی سن و در اجرای زنده، ادا در می‌آورد و واقعا نمی‌نوازد. این گروه از مخاطبین با همان صدای کیک و بیس و کوالیتی بالای صوتی، ارضا می‌شوند و به هیجان خواهند رسید. اما مخاطب میانسالی که موسیقیِ خوب را می‌فهمد و به خاطر علاقه‌اش به هنر نابِ آواز و موسیقیِ شخص و گروهی، با صرف هزینه به تماشا می‌نشیند، برایش مهم است که خواننده چه می‌خواند و نوازنده، چگونه می‌نوازد. 

مدتی است شاهدیم اتفاقی که در این مورد در حوزه موسیقی پاپ افتاده، در فضای موسیقی ایرانی ما نیز به وقوع پیوسته است. اتفاقی که از موسیقی پاپ غربی آغاز شد و مخاطب هم از آن استقبال کرد؛ اما چنین روندی را در اجرای موسیقی کلاسیک غربی ندیده و نشنیده‌ایم!

در کشور ما نیز چند سالی‌ست استفاده از لپ تاپ روی سن برای ارکسترهای پاپ جا افتاده، تا جایی که سکوئنس‌کننده یا فردی که تنظیماتی را توسط نرم‌افزار و یا سینتی سایزر انجام می‌دهد، مانند یک نوازنده ساز، روی سن می‌رود و بخشی از ارکستر می‌شود. البته باید اقرار کرد در مسیری که پیش رو است، بخش اصلی و جذاب موسیقی پاپ امروز، همان سکوئنس کار و اجرای درست اپراتور آن است. تا حدی که شاید جایگاه او در ارکستر، از یک نوازنده هم مهمتر به نظر برسد! 

به هر روی بپذیریم یا نه، موافق باشیم یا مخالف؛ چند سالی است که کنسرت‌های موسیقی ما وارد چنین وضعیتی شده و شاید از آنجائی که این اتفاق در ژانری از موسیقی افتاده که در حالت معمولِ خود هم، از طرف بخشی از اهالی موسیقی جدی گرفته نمی‌شد، خیلی سر و صدایی به پا نکرده است.

اما در کنسرت شب گذشته خواننده پرآوازه موسیقی ایرانی، جناب علیرضا قربانی در آمل نیز شاهد چنین اتفاقی بودیم که سبب نگاشتن این سطور شد.

اینکه در یک کنسرت رسمیِ خواننده‌ای مطرح و خوش صدا و در ژانر موسیقی کلاسیک ایرانی، صدای پیانو به همراه ریتم‌هایی دیجیتال توسط لپ تاپ پخش شود و خواننده روی آن آواز بخواند، در حالی‌که  -دست کم  برای نمایش هم که شده-  پیانویی روی سن وجود نداشته باشد، بسیار عجیب و حیرت آور است!

photo_۲۰۱۹-۱۱-۰۶_۰۰-۳۲-۰۱

اینکه برخی نوازندگان در هنگام اجرای نمایشی یک قطعه، فراموش کنند که چه زمانی باید مکث کنند و کِی بنوازند، یا نوازنده ویولن دست از آرشه کشیدن بردارد، اما مخاطب همچنان صدای ویولن و استرینگ ضبط شده را از طریق لپ تاپ بشنود و نیز خنده و اشاره نوازندگان به یکدیگر را -آن هم حین اجرای یک اثر رمانتیک- ببیند، بسیار  تاسف‌بار است!

بخش بدتر چنین اجراهایی که خواننده در آن زنده می‌خواند،  اما  بخشی از موسیقی زنده نیست، همین است که اگر خواننده شروع وکال را فراموش نماید، مجددا باید اثر از ابتدا پخش شود و این اتفاق هم در اجرای اخیر افتاده است. در واقع نوازنده در لحظه نمی‌نوازد که با برگشت به چند میزان قبل، اشتباه خواننده را با گرفتن آکوردهایی به جا پوشش دهد که البته آن هم همیشه شدنی نیست.

تنظیم کنسرت شب گذشته علیرضا قربانی، زنگ خطری را برای اهالی موسیقی، از موزیسین گرفته تا علاقه‌مندان آن؛ به صورت جدی به صدا درآورد!

البته ابدا تفکر متحجر و متعصب ندارم و شدیدا اعتقاد دارم که باید در هر حوزه‌ای از زندگی، مطابق زمانه حرکت کرد، اما با رعایت حرمت‌ها و اصولی متعارف.

 موسیقی ایرانی ما بسیار غنی‌تر از آن‌ است که بخواهیم با زرق و برق تکنولوژیک، جلوه زیبا بدان ببخشیم. مخاطبی هم که به این نوع موسیقی علاقه‌مند است، آن را می‌شناسد و توقع اجرایی درخور دارد.

بنده شخصا به صدا و شخصیت جناب قربانی، بسیار ارادت دارم و از طرفداران ایشان هستم. اما واقعا باید مرزها مشخص باشد و مخاطب بداند که به چه اجرایی می‌رود و چه اتفاقی قرار است رخ دهد.

شاید بهتر این باشد که لااقل در اجرای زنده چنین ژانری از موسیقی که مخاطبین آن، غالبا اقشار میانسال جامعه هستند، همه چیز زنده اجرا شود تا مخاطب، موسیقیِ زنده را لمس کند و لذتی فراخورِ فهم و درک و سن و سال خود ببرد.

پاره شدن سیم سازی یا فراموش کردن شعری و یا حتی صدابرداری متوسط در کنسرت چنین ژانری از موسیقی، قابل قبول‌تر از این است که صرفا جهت زیبایی کار،  بخشی از اثر توسط لپ تاپ اجرا شود.

امیدوارم منتقدان موسیقی به این موضوع بپردازند و آسیب‌شناسی این جریان؛ پیش از آنکه دیر شود، انجام گیرد .