سرویس استانهای هنرآنلاین: "خواستگاری" اثر نویسنده مطرح روسی آنتوان چخوف؛ بارها در شهرهای مختلف کشور ما اجرا شده است. بالطبع هر کارگردانی با اقتباس از این اثر و با خلاقیت خود در نوع بازیها، میزانسن، طراحی صحنه، نور و دکور در جذابیت آن برای مخاطب کوشیده است.
اما اینکه چرا برخی از آثار مانند "خواستگاری" تا این اندازه مورد توجه تئاتریها قرار میگیرد، قابل توجه است. شاید مهمترین دلیل آن، همذاتپنداری شخصیتهای این اثر با جامعهایست که در آن زیست میکنیم!
نمایشی کمدی که به موضوع خواستگاری پسر و دختری روستایی، اما متمول میپردازد. دختر و پسری که پدرانشان از ملاکان منطقه خود بودهاند، اما مفهوم "تازه به دوران رسیدگی" در شخصیت آنان کاملاً مشهود است. مشکلی که در جوامع مختلف وجود دارد و ما نیز در جامعه ایرانی، در مقاطع مختلف تاریخ بدان دچار بوده و هستیم.
اصالت و هویتی ساختگی که معیار سنجش آن تنها پول و ثروت است. انسانهایی که توان بزرگ شدن در آنها نیست و ظرفیتشان محدود است. طبقهای که به دلیل اتفاقات و یا ورود به موقعیتی خاص در برههای از تاریخ، یا اقتصادی بیمار و یا استفاده از رانت و روابط و غیره؛ راه پرنشیب و فراز ثروتاندوزی را یک شبه طی میکنند. اما نه تنها نتوانستهاند خود و شخصیت خود را قوام بخشند، بلکه آنچه تا پیش از این در عمق منش و رفتارشان گم بود، هویدا میشود.
عقدههای حقارت هویت بیمار پدر طماع در برخورد با خواستگار پولدار دخترش کاملا هویدا میشود. خانوادههایی که تنها "پول" تعیینکننده نوع ارتباطشان با جامعه است.
طنز "خواستگاری" اشاره به روابطی دارد که ما در روزگار خود بسیار با آن مواجه هستیم. افرادی که نمیدانند از کی و کجا پدرانشان مال و منالی جمع کردهاند، به حدی در پول غرق شدهاند که از اصول و مفاهیم اصلی زندگی غافل بوده و خیلی جدی درگیر فرعیات آن شدهاند و در واقع پول است که اصول زندگی آنها را تشکیل میدهد. کسانی که ثروت را تنها دلیل شخصیت و پرستیژ اجتماعی خود میدانند و برای حفظ آن از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. برای آنها تملک زمین و مرتع و نیز مقدار آن بسیار مهم است، چرا که در واقع این تنها حربه آنها برای فخرفروشی است. در چنین خرده فرهنگی، تفریحاتی چون داشتن سگ و مقایسه برتریهای آن، به قدری مهم است که میتواند در روند مراسم یک خواستگاری خلل ایجاد کند. به این پیش فرض هم باید توجه کرد؛ خواستگاری مراسمی است که قاعدتا پیشینهای پر از عشق و علاقه داشته و مسیری در آن طی شده تا به چنین مرحلهای رسیده است. کما اینکه پسر داستان به دلیل قصد ازدواج، سعی در نادیده گرفتن اخلاق بد دختر دارد. او به خاطر عشقی که احتمالا تمکن مالی دختر هم به آن پیوند خورده، حاضر است چشم روی بدیهای دختر ببندد، اما هرگز راضی نمیشود تملک اموالش، توسط دختر مورد علاقهاش زیر سوال رود!
یا هیچکدام از دو طرف حاضر نیستند حتی سگ خود را کمتر از سگ دیگری بدانند!
چنین طبقهای که سنجش و میزان آنها در زندگی؛ زرق و برق ظاهری است، از هرگونه تفکر، دانش و خردی تهی هستند و بیماری سطحینگری و نیز روانپریشی را در جامعه اطراف خود شیوع خواهند داد.
مرتضی صادقیان کارگردان جوان نمایش "خواستگاری" به زیبایی توانست طنز این نمایش را برای مخاطب به تصویر بکشد. بیگمان از نقش آیدین حقپناه؛ دراماتورژ نمایش، در روند موفقیت این اجرا نباید به سادگی گذشت.
در "خواستگاری" صادقیان، به خوبی از واژهها به همان اندازه ابزار صحنه در ایجاد لحظات خندهآور، استفاده شده است.
فلشبکهایی بجا با بازیهای اگزجره و غلوآمیز که البته در خدمت اثر بودند، با کمک نور صحنه و موسیقی انتخابی، بخش کُمیک کار را ملموستر میکرد.
در مجموع نمایش "خواستگاری" را میتوان یک طنز اجتماعی دانست که هم مخاطب را به فکر وا میدارد و هم او را میخنداند . به همین سبب کاری ارزشمند است و دیدن آن برای علاقهمندان و شهروندان آملی خالی از لطف نخواهد بود.