سرویس استانهای هنرآنلاین: سپهر زَرنِگه متولد ۱۳۶۸ آمل؛ خواننده، نوازنده، آهنگساز و مدرس سنتور است. وی از ۱۰ سالگی به ساز سنتور علاقهمند شد و با حمایت و تشویق مادر و برادرش حسن زرنگه، به فراگیری آن پرداخت. وی آواز را تهران نزد استاد مظفر شفیعی آموخت و در ساز سنتور از محضر استادانی چون بهمن بهمرام و اردوان کامکار بهره جست. به بهانه رونمایی از کتاب "نگار" که قطعاتی برای سنتور است، با این هنرمند به گفتگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
از چه زمانی موسیقی را جدی گرفتید و به فراگیری آن پرداختید؟
پدر و مادر من آواز میخواندند و برادرم اکبر زرنگه خواننده و قاری قرآن بوده و هست. من هم از همان سنین کودکی به سنتور علاقهمند شدم و در ادامه روند آموزش ساز و آواز، به تهران و به خدمت استادان مطرحی رسیدم. با احترام خدمت همه استادانم باید عرض کنم که بیشترین تأثیر را از محضر استاد بهمن بهمرام گرفتم. در واقع من سنتور را در خدمت ایشان فهمیدم و آهنگسازی را یاد گرفتم و کتاب "نگار " را به ایشان پیشکش کردهام.
از شما آلبومی منتشر شده به نام "درد هجران"، لطفاً راجع به آن اثر صحبت کنید.
در شهریور ۹۳ اولین آلبوم من در موسیقی ایرانی به نام "درد هجران" رونمایی شد. اشعار آن را دوست عزیزم استاد محمدعلی م عابدی سرودند و همه آهنگها از ساختههای خودم است. سنتور آن را نیز خودم نواختم و همچنین خواننده آواز کارها بودهام. البته در کنار سنتور از تنبک، دف و دایره هم استفاده شد.
از اجراهای خود صحبت کنید.
در سال ۹۴ کنسرت "خورشید" را برگزار کردم و فکر میکنم در مازندران اولین باری بود که تک ساز، کنسرتی را برگزار کرد. البته در سطح کشور داشتیم؛ نوازندگانی همچون زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان و عزیزان دیگر که به روی صحنه میرفتند و اجرا میکردند. منتها در مازندران نوازندهای نبود که تک ساز به روی صحنه برود و اگر بود، من ندیدم. سال ۹۶ هم کنسرت "سپهر" را در دو بخش مازندرانی و ایرانی اجرا کردیم و در بخش ایرانی آن برای اولین بار ساز و آواز را به تنهایی اجرا کردم. این اتفاق نیز در تاریخ سنتور نوازی وجود نداشت که فردی آواز را به طور مجزا بخواند و ساز را هم خود بنوازد، آنهم بهصورت رسمی و در اجرای زنده و کنسرت و باز عرض میکنم که اگر بود، من ندیدم. البته ما زمزمه داشتیم، یعنی ساز میزدند و با آن زمزمه میکردند؛ اما اینکه یک فرد سنتور بنوازد و به صورت مجزا آوازی را بخواند، نبوده است و یا بنده اطلاعی از آن ندارم.
راجع به این موضوع بیشتر توضیح دهید.
من در اولین کار رسمی خود قطعه "نگار" را در ریتم هشت هشتم و دور ریتمی (2+3+3) و پایه شور نگه داشتم و آواز ابوعطا در گام سی بمل را خواندم. در واقع این که یک نوازنده بتواند ریتمی را نگه دارد و همزمان روی آن آواز بخواند، آن هم در اجرای زنده و کنسرت، کار مشکلی است.
ظاهراً علاقه شما بیشتر به موسیقی ایرانی است.
بله من موسیقی ایرانی را بسیار دوست دارم. البته یک آهنگ مازندرانی به نام "مهربانو جان" را به رسم ادب ساختهام و آن را در کنسرت "سپهر" اجرا کرده و خواندهام.
فکر میکنید از ساز ایرانی سنتور چقدر میتوان در موسیقی فولکلور بهره جست و آیا معتقدید در موسیقی فولک باید از سازهای محلی استفاده کرد؟
در موسیقی فولکلور خیلی زیاد میتوان از سنتور استفاده کرد و این بستگی به طراحی و نیز توانمندی نوازنده دارد. شما اگر آهنگ "مهربانو جان" را گوش کنید، متوجه عرض بنده خواهید شد که خیلی خوب در کار نشست و هارمونی ایجاد کرد. به نظر من لزومی وجود ندارد که در موسیقی فولک صرفاً از سازهای فولک استفاده شود.
از آثار مکتوب خود در زمینه ساز سنتور صحبت کنید.
من به دلیل همان علاقه و ارتباط عاطفی که با این ساز و به واسطه استادم جناب بهمرام برقرار کردم، نزدیک به ۲۰ کتاب در این حوزه نوشتم که ۱۰ عنوان از آنها اتود است و الباقی آهنگها و مجموعه تصنیفها است. اولین کتاب من "نگار" بوده که برگرفته از کنسرت سپهر و با شعر استاد عابدی بود و در واقع این گلچینی بود از ۲۰ قطعهای که از سال ۸۷ تا به امروز آنها را ساخته بودم. کتاب "ترانههای خاطرهانگیز" را که با شیوه نوین نتنویسی نوشته بودم، در هشت مرحله است. پنج مرحله آن نوشته شده است و سه مرحله مانده است. کتاب "فا" که تماماً دو صدایی است و از قطعات خودم است. اتود باران، اتود مرداد، اتود پریشانی و مجموعه آرپژ و جزوههای دیگری نیز در دست دارم که در حال جمعآوری و نوشتن آنها هستم تا به صورت کتاب منتشر شوند.
راجع به کتابی که باید در روز چهارشنبه از آن رونمایی شود توضیح دهید.
باید عرض کنم که موسیقی ایرانی و یا ما هنرمندان ایرانی از نظر ریتم و نت مقداری فقیر هستیم. طبعاً بسیاری از مشکلات حول همین موضوع است. مثلاً برای جمع کردن گروههای موسیقی بعضاً باید قطعهای ضبط شود و توسط افراد گروه شنیده شود و این زمان طولانی را صرف خواهد کرد. این دغدغه من بود و زمانی که وارد تدریس شدم، آن چیزی که قبل از حضورم در تهران با آن درگیر بودم این بود که با کمک مطالعات فلسفه و روانشناسی خود، راهی پیدا کنم تا بتوانم راحتتر و سریعتر مطلب خود را به هنرجو منتقل کنم. عملاً به همین خاطر بود که سراغ نتنویسی و راهی رفتم که فرد را بتواند عاشق سنتور کند. فکر من این بود که هنرجو فقط کافی است سنتور را دوست داشته باشد، بقیه با من و آن هنر بنده مدرس است که بتوانم او را بیشتر راغب کنم. متأسفانه زیاد دیدهایم که هنرجوهای سنتور پس از حضور در کلاسها از ساز زده میشوند و کلاسها را ترک میکنند!
وقتی از سنتور صحبت میکنیم، نام استاد پایور در اذهان تداعی میشود که در این زمینه آثار بسیار ارزشمندی ارائه کردهاند. ابتدا بفرمایید چقدر پس از استاد پایور در حیطه ساز سنتور کارهای مکتوب و یا پژوهش منتشر شده است و اینکه یک نوازنده سنتور چه اتفاق جدیدی را در کتاب شما شاهد خواهد بود؟
در پاسخ به پرسش اول شما باید عرض کنم به نسبت سازهای دیگر بسیار کار شده است. به نظرم سنتور بسیار فراتر از سازهای دیگر پیش رفت؛ اما همچنان نیاز به کار در این موضوع وجود دارد؛ اما در مورد پرسش دوم و موضوعی که فرمودید، باید دیده شود، اما سعی میکنم تا حدی توضیح دهم.ما در بخش مقدماتی سنتور کتابهای زیادی داریم؛ از جمله: دستور سنتور استاد پایور و یا شیوه سنتور نوازی استاد کامکار و غیره؛ اما من دغدغهای داشتم که چرا نمیتوانم نت را به یک هنرجو بفهمانم! بعضی از افراد واقعاً کشش ندارند. به این فکر کردم که چه کار میتوانم بکنم تا هم نت را بتوانم بفهمانم و هم هنرجو بتواند آهنگ بنوازد. در کتاب ترانههای خاطرهانگیز من که بحث شیوه نوین را در آن مورد عرض کردم، بالای هر نت، نام آن به صورت فارسی نوشته شده و هم در زیر آن، شعر آن ملودی به صورت بخش بخش و تفکیک شده نوشته شد. این روش عملاً کار را برای هنرجو ساده میکند و این سبب میشود هیجانی که هنرجو برای یادگیری آهنگ دارد، خیلی زود به نتیجه برسد.
غالباً در کتابها اصرار بر این است که نام نتها حتی به صورت لاتین هم نوشته نشود تا چشم به خطوط حامل و جای نت در رو و یا بین آنها عادت کند!
من به خروجیهایی که دارم استناد میکنم. از زمانی که این کتاب را نوشتم، هنرجویی از پیش من نرفته است و فکر میکنم بر اساس این شیوه میتوانیم چیزهای بیشتری در موسیقی به هنرجوها بیاموزیم. در واقع همان ابتدا فرد را وارد این فضا میکنیم و سپس ذات هنر و موسیقی که در درون فرد قرار دارد، خود به خود کمک میکند تا او بهتر بیاموزد. همچنین مدرس باید از تکنیکهایی استفاده کند که هنرجو تنبل نشود.
اگر صحبتی مانده بفرمایید.
من از مادر و برادرم حسن و خانوادهام و نیز سایر دوستان عزیزم که همیشه همراهم بودند، سپاسگزارم. همچنین از اهالی زادگاهم روستای اشکار کلا و شهر آمل تشکر میکنم که همواره بنده را مورد حمایت خود قرار دادهاند.