سرویس استانهای هنرآنلاین، غفار محمدی متولد 1361 در شهر آمل است. از کودکی در خانهای که به پشتوانه برادرانش کتاب، نوشتن و نواختن در آن جاری بود علاقهمند به دنیای ادبیات و هنر میشود. محمدی در رشته زبان و ادبیات عربی، علوم قضایی، فقه و حقوق جزا و در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس تحصیل کرده است. او در زمینه تحقیق و پژوهشهای ادبی، فرهنگی و حقوقی تحقیقات بسیاری داشته که حاصل آن بیش از صد مقاله علمی، چندین سخنرانی، چند کتاب جمعی و فردی، داوری و عضویت در هیات علمی همایشها و کنفرانسهای ملی و بینالمللی بوده است. هم اکنون نیز در کنار تدریس، به عنوان مشاورحقوقی و مدیرعامل نهاد داوری حقوقی به فعالیت مشغول است. او اخیرا کتابی تالیف کرده تحت عنوان "سرمایه اجتماعی، آنومی و جرم" به این بهانه با او گفتوگو داشتیم.
آقای محمدی آیا میتوان "شعر و ادب" را هنر اول ایرانیان از قدیم تاکنون دانست؟
اجازه دهید پرسش شما را به گونهای دیگر مطرح کنم آیا میتوان ایرانیان را در اعتلای میراث جهانی شعر و ادبیات سهیم دانست؟ قطعا و تحقیقا بله. ایرانیان به دلیل دارا بودن روحی لطیف و کمالخواه و همچنین ظرفیتهای موسیقایی، زبانی و همچنین به پشتوانه عظیم متون مقدسی همانند گاتها و سرودهای مانوی، همواره در رشد و اعتلای این شاخه از هنر انسانی سهیم بودهاند. این که خواستم سوال شما را به گونه دیگری پاسخ گویم دلیلش این است که اساسا نمیتوان مرزهای سیاسی را معیاری برای تفکیک هنرها و ادبیات ملل قرار داد. چرا که وقتی میگوییم ایران، از نظرگاه تاریخی سوالی که مطرح میشود این خواهد بود که منظور کدام ایران است؟ چرا که مرزهای جغرافیایی- سیاسی ایران همواره در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده است و مولد یا مدفن بسیاری از شاعران برجسته ایرانی از نظر جغرافیای سیاسی هم اکنون در کشوری غیر از ایران واقع شده است. به هر روی ادبیات مرز نمیشناسد و شعر به هر زبانی سروده شود. میراثی انسانی و جهانی است که عموما رابطه حسنهای با مرزهای سیاسی ندارد. شعر در قلب تپنده خود انبرهایی را حمل میکند ضد سیمهای خاردار مرزها، تا انسانها را در سرزمینی دور هم جمع کند که نه از جنگ و خشونت خبری هست و نه از فریب و نیرنگ. شاعران حقیقی پرندگانی هستند که زیر بالهای خود نامههای دوستی، محبت و انسانیت را حمل میکنند و این پرندگان متعلق به سرزمینی به نام زمین هستند، بیهیچ مرزی، بیهیچ باور گزندهای، بیهیچ نژاد و قبیلهای. یاد شعری از نزار قبانی افتادم که حرفهایم را خلاصه میکند: میخواهم عاشق شوم/ تا دنیا را تبدیل به پرتقال کنم / و آفتاب را بدل به فانوسی برنجی/ میخواهم عاشق شوم/ تا پایان دهم/ پلیس را.../ مرزها را.../ پرچمها را.../ زبانها را.../ رنگها را.../ نژادها را.../ محبوب من،/ میخواهم تنها برای یک روز/ دنیا را بگردانم تا جمهوری احساس را بنا کنم!
لطفا ارزیابی خود را از وضعیت کنونی فرهنگ، هنر و ادبیات ایران بگویید؟
باید صادقانه بگویم حال امروز فرهنگ، هنر و ادبیات ایران اصلا خوب نیست و به یک سرماخوردگی مزمن دچار شده. این بیماری آنقدر در کالبد فرهنگ و هنر ریشه دوانیده که کودکانی که از این کالبد متولد میشوند نیز با خود این ویروس (بخوانید ژن معیوب) را حمل میکنند. اگر بخواهیم دنبال مقصر بگردیم بدون شک بخش بزرگی از دلایل این وضعیت، ناشی از سیاستهای غلط و اشتباه فرهنگی و هنری بوده است. تاکید بیش از حد بر هنر و ادبیات سفارشی، سانسور و ممیزی کردن فکر و اندیشه هنروران و اهل قلم، سوق دادن جریانهای هنری و ادبی به مضامین خاص، تقسیمبندی هنرمندان و اهالی قلم به "خودی" و "ناخودی"، عدم تعامل آزادانه فرهنگوران و قلمورزان ما با جریانهای فرهنگی و ادبی جهان امروز، همه و همه از دلایل مزمن شدن این بیماری در سطح سیاستهای کلان فرهنگی و هنری بوده است. از آن سو، اهالی هنر و ادبیات نیز بیتقصیر نبودهاند. همراهی و همسو شدن هنرمندان و اهالی قلم با جریانهایی که هیچ ارتباطی با هنر و ادبیات ندارد، کوتاهی بوده است که شاید آیندگان ما را به خاطر آن نخواهند بخشید.
در شرایط فعلی ادبیات و اهالی فرهنگ و هنر وابسته به آن، چه کمکی میتوانند به جامعه داشته باشند؟
قصد ندارم برای هنرمندان و ادیبان هم عصرم نسخهای بپیچم. اما به این حقیقت معتقدم رسالت هنر وادبیات این است که پیش از هر چیز دیگر "هنر و ادبیات" باشد. فکر میکنم رسالت هنرمند و ادیب امروز دو چیز است بیدارگری و خلق زیبایی. اگر قرار است هنر و ادبیات به چیزی متعهد و ملتزم باشد، در درجه اول باید به چیستی و ماهیت خود متعهد باشد. اگر این حقیقت مورد توجه و اهتمام هنرورزان و ادیبان قرار گیرد، بخش بزرگی از نارساییهای فرهنگی و ادبی امروز ما ترمیم خواهد شد.
آقای محمدی درباره کتاب "سرمایهای اجتماعی، آنومی و جرم" که اخیرا از شما منتشر شده بگویید.
در این کتاب که به طور مشترک با محمد نبیپور نوشته شده است به تحلیل و بررسی جایگاه سرمایه اجتماعی( social capital )در قانون اساسی و قوانین کیفری ایران پرداخته و به نقش فرهنگ و سرمایه اجتماعی در پیشگیری از به وجود آمدن شرایط آنومیک و رشد نابهنجاری در سطح کلان و خرد جامعه ایرانی اشاره شده. این کتاب با رویکرد آسیبشناسی خود به مهمترین دلایل رشد نابهنجاری در جامعه توجه داشته و در مرحله دیگر، زمینههایی که موجب رشد جرایم در جامعه میشود را مورد ارزیابی قرار داده است. در نگارش این کتاب سعی کردهایم از کلیشهگوییها به دور باشیم و راهکارهایی کاربردی را بر مبنای آخرین یافتههای علمی، برای بهبود سیاستهای کلان فرهنگی و حقوقی در حوزه ساماندهی وضعیت نه چندان زیبای فرهنگ، سیاست و جامعهشناسی جرم در ایران ارائه دهیم.
آیا برای چاپ این کتاب حمایتی از جانب نهادهای فرهنگی داشتید؟
در رابطه با حمایت از جانب نهادها، سازمانها، شوراها و ادارات حرفی برای گفتن ندارم و ارجاعتان میدهم به پاسخهای قبلیام این که حال امروز فرهنگ و ادبیات ما اصلا خوب نیست! کتاب و تمامی درآمد احتمالی حاصل از فروش آن نیز تقدیمی هست به کودکان بیمار و نیازمند. چاپ اول آن را مختص کودکان سرطانی قرار دادم. چاپهای دیگر این کتاب نیز همگی جهت امورخیریه در حمایت از کودکان و انشالله در مراحل بعدی جهت حمایت از حقوق حیوانات و توسعه درختکاری قرار خواهد گرفت. البته به منظور حمایت از طبیعت و درختان، چاپهای بعدی این کتاب به صورت کاغذی نخواهد بود و به صورت نسخه الکترونیک منتشر شده و به فروش خواهد رسید.
در کشورهای پیشرفته با خرید تعداد زیادی از کتابهای منتشره حمایت درخوری از نویسنده و یا سرمایهگذار صورت میگیرد. اما ما بسیار کم شاهد این اتفاق هستیم دلیل این فاصله را در روزگار فعلی ناشی از چه میدانید؟
کشورهای پیشرفته قبل و بعد از آن که انقلاب صنعتی و اقتصادی داشته باشند، انقلاب فکری و فرهنگی داشتهاند. یعنی ابتدا فرهنگ توسعه در اندیشه مردم و بازیگران سیاسی و اقتصادی این کشورها جوانه زد، آنگاه به توسعهگری روی آوردند. در کشورهای عقب مانده، مردم و سیاستگذاران، بدون آن که پیش زمینههای توسعه را در کشور خود بیآفرینند یا بازآفرینی کنند به دنبال توسعهگری هستند. خب ماحصل این حرکت بیپشتوانه آنچه میشود که اکنون شاهد آن در جامعه ایرانی هستیم. به نظر میرسد کشورهای پیشرفته بیش از آن که به استعمار و استثمار نفت، گاز، معادن، دریا و خشکی کشورهایی که دارای قدمت فرهنگی و تمدنی بودهاند بپردازند، به وامگیری فرهنگی و فکری از این کشورها توجه داشتهاند که در این میان کتاب و فرهنگ کتابخوانی از مهمترین میراثهایی بود که میتوانستند برای سرزمینهای خود به غنیمت ببرند. به گواهی تاریخ، اعراب وقتی به ایران حمله میکنند، در اقدام نخست کتابها و کتابخانههای عظیم را میسوزانند و خوراک رودها و دریاها میکنند. اما غربیها وقتی به مشرق زمین میآیند به جای سوزاندن کتابها، آنها را به سرزمینهای خود میبرند، ترجمهشان میکنند و در دانشگاههای خود تدریس میکنند. این توجه و اهتمام به کتاب در روح و جان کشورهای پیشرفته ریشه میدواند و به عنوان یک ارزش مقدس، حمایت و تقویت میشود. به گونهای که در مواجهه با یک کتاب و نویسندهاش، مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در هم میشکنند و بیتوجه به زبان و زادگاه نویسنده و مولف، به هنرورزی او در رقص قلمش خیره میشوند و این گونه است که یک دانشآموز اروپایی، خیام، مولوی و حافظ را بهتر از یک استاد دانشگاه ایرانی میشناسد.
مدتهاست راجع به کاهش سرانه مطالعه در کشور گفته میشود به نظر شما علل کتاب نخواندن چیست؟
کاهش سرانه مطالعه به چند عامل مربوط میشود. نخستین عامل ارضا نشدن روح خواننده ایرانی از کتابهایی است که به بازار ارائه میشود. یعنی خواننده ایرانی چیز تازهای در این کتابها نمیخواند و محتوای بیشتر کتابها در یک خط سیر محتوایی پیش میروند که این وضعیت به هیچ وجه پاسخگوی روح ترقیخواه جامعه کتابخوان امروز نیست. عامل دیگر بر میگردد به قیمت بالا و عدم حمایت لازم درباره ارائه بنهای خرید به کتابهای خوب. طبیعی است پدری که نمیتواند غذای مناسب سر سفره برای کودکانش ببرد، و کودکانش از لباس و پوشاک مناسب یک کودک ایرانی محروم است، پولش را برای کتاب هزینه نمیکند. عامل دیگر بازمیگردد به عدم برنامهریزی و تبلیغات مناسب در زمینه توسعه فرهنگ کتابخوانی. کودکان ما از همان ابتدا در مدارس با کتابهای درسی مثل ریاضیات و علوم آشنا میشوند که معمولا چارچوبی خشک و غیر متناسب با روح لطیف کودکان دارد. رفته رفته کودک نسبت به کتاب و کتابخوانی علاقه خود را از دست میدهد و در بزرگسالی نیز رغبتی به آن پیدا نخواهد کرد. رسانههای جمعی نیز توجه چندانی به امر کتابخوانی ندارند. از میان ساعتها برنامه تبلیغاتی و سریالهای کرهای و کلیشه ایرانی، چند ثانیه در روز، تبلیغ مناسب در جهت فرهنگسازی برای کتاب و کتابخوانی در تلوزیون ما پخش میشود؟ در کدام نهاد و اداره مرتبط با حوزه فرهنگ شعار یا نوشتهای در رابطه با فرهنگ کتابخوانی نگاشته و نصب شده است؟ حداقل در سطح شهر آمل بنده موردی را مشاهده نکردم.
از نظر شما امیدی به بهبود شرایط کنونی وجود دارد؟
باید بگویم علیرغم وجود برخی ناکاستیها در زمینه فرهنگ، هنر و ادبیات، من به آینده جامعه فرهنگی، ادبی و هنری ایران خوشبینم. چرا که نسل جوان امروز علیرغم وجود برخی مشکلات، نسلی است آگاه، پوینده و تعالیخواه. قطعا در سایه سیاستگذاریهای صحیح، حمایتها و توجهای دیگرگونه به عرصه فرهنگ و هنری که تاریخ در مقابل آن سر تعظیم فرو آورده است، مردمانی از پارس مشعلدار دوباره جریانهای فرهنگی، هنری و ادبی در منطقه خواهند شد.