سرویس استانهای هنرآنلاین: شمسیه یزدانی، متولد ۱۳۶۰ آمل، دارای تحصیلات موسیقی در مقطع کارشناسی در دانشگاه سوره تهران و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته آهنگسازی در دانشگاه هنر تهران و مدیر مسئول آموزشگاه موسیقی آوا است. وی از سنین کودکی به سبب علاقه به موسیقی وارد این عرصه شد و در ۱۷ سالگی پیانو را نزد قدرت نصیری و به سبک کلاسیک آغاز کرد. یزدانی گواهینامه مربیگری موسیقی کودکان با رویکرد ارف را از آموزشگاه موسیقی پارس تهران به مدیریت ناصر نظر در سال 85 دریافت و تا سال 92 مشغول به تدریس در این آموزشگاه بوده و دارای کارت تدریس از وزارت فرهنگ و ارشاد در رشتههای پیانو و موسیقی کودکان است. وی در فراگیری پیانو از محضر استادانی چون افسانه مرندی، بابک آلحیدر، پروفسور تامارا دولیدزه و در سالهای اخیر از نیلوفر بدری کوهی بهره جست. از سال ۸۱ به تدریس پیانو در آموزشگاههای تهران پرداخته و از دورهها و مستر کلاسهای مخصوص مربیان بهره برده که از جمله آنها میتوان به دوره رهبری ارکستر بهرنگ شگرف کار، مستر کلاس مقدمهای بر ارف- شولوِرک تحت آموزش آندریا استرتگ و آندریا سن جورجیو، دوره عالی فلوت ریکوردر (سوپرانو و آلتو) زیر نظر رضا عسگرزاده، دورههای روانشناسی کودکان و ... اشاره کرد. همچنین وی عضویت در گروه کر جوانان پارس به سرپرستی گلنار شهباززاده، گروه کوارتت فلوت ریکوردر به سرپرستی رضا عسگرزاده و اجرای کنسرتهایی با این گروهها، طی سالهای ۸۶ تا ۹۲ را تجربه کرده است. یزدانی سه دوره تربیت مربی موسیقی کودک با رویکرد ارف را از سال ۹۲ تاکنون برگزار کرده است. وی از سال ۸۷ به تدریس در آموزشگاههای مازندران پرداخته و سرپرستی کنسرتهای متعددی را در زمینه پیانو و موسیقی کودکان بر عهده داشته است. آنچه میخوانید گفت و گوی هنرآنلاین با این بانوی هنرمند است.
چرا موسیقی کودک و بعد آهنگسازی را انتخاب کردید؟
من از سال ۸۱ پیانو تدریس میکردم، اما بعد از سه سال به طور اتفاقی علاقهمند به تدریس موسیقی کودک شدم و راغب بودم با کودکان کار کنم. به همین دلیل بود که سر از آموزشگاه آقای نظر در آوردم و چیزهایی آنجا یاد گرفتم که در دانشگاه هم آنها را نمیدانستم و این برای من بسیار لذتبخش بود. زمانی که من برای کودکان اجرایی میگذاشتم سعی میکردم قطعاتی را انتخاب کنم که جدید باشند و آنها را بر اساس سطح توانایی بچهها برای ارکستری که در اختیار داشتم، تنظیم میکردم و یا گاهی قطعهای جدید میساختم. ساخت آهنگ با ملودیهای ساده و استفاده از فواصل ساده و قابل درک برای کودکان بسیار لذتبخش بود و باعث بالا رفتن ذوق و خلاقیت من شد و یکی از دلایلی که سبب شد در دوره ارشد گرایش آهنگسازی را انتخاب کنم.
شما با مدرک کارشناسی ارشد آهنگسازی همچنان علاقهمندید که به موسیقی کودکان بپردازید، فکر میکنید این تحصیلات برای این پایه آموزشی خوب است؟
متأسفانه مدتی است که شاهدیم هر کسی با داشتن اندک دانشی از موسیقی، تصمیم به فعالیت در زمینه آموزش موسیقی به کودک میگیرد و با داشتن اطلاعات ناقصی از بلز و فلوت و صرفاً توانایی در نواختن این سازها، آن هم به شکل کاملاً ابتدایی و بدون اینکه حتی لزوم این نوع آموزش را درک کرده باشد، به خود این اجازه را میدهد که به کودکان آموزش دهد! این روند، یک باور غلط از موسیقی کودک را در ذهن خانوادهها درست میکند و باعث میشود والدین به این تفکر برسند که این دوره برای بچهها بیهوده و اضافه است. به نظرم نباید در آموزش به کودک این فکر وجود داشته باشد که بچه است و چیز زیادی برای یادگیری نیاز ندارد و در نتیجه هر کس و با هر مدرک و تجربهای به آموزش اقدام کند. بلکه اتفاقاً این مرحله از آموزش شاید مهمترین آن باشد، چرا که کودک باید از پایه آموزش درست ببیند و اگر این دوره آموزشی خوب نباشد، در آینده موسیقی کودک تأثیر بدی خواهد گذاشت و چه بسا که کودک از موسیقی زده شود و این خیانت به موسیقی است. در حقیقت معلم موسیقی کودک چه به لحاظ تجربه و چه به لحاظ تحصیل باید سطح بالا و متخصص باشد و حتی بسیار روانشناسانه قدرت برخورد با کودک را داشته باشد. من به دلیل مسئولیت جدید مادر بودن و محدودیتی که برایم ایجاد کرده بود، دو سال و نیم از فعالیتهای موسیقی دست کشیدم و فقط وقت میکردم به هنرجویان قدیمی خودم پیانو تدریس کنم و حتی مجبور شدم در حیطه موسیقی کودک کار نکنم. چون به وقت و انرژی زیادی نیاز داشت و در آموزشگاهم از مربیانی که پرورش داده بودم در این باره استفاده میکردم. ولی احساس کردم خیلی از این موضوع دور شدم و این در حالی بود که من به کار کردن موسیقی با کودکان واقعاً علاقهمند بودم و به همین خاطر مجدداً شروع کردم.
فکر میکنید زن بودن شما برای آموزش موسیقی به کودکان یک مزیت است؟
ما در آموزشگاه پارس مربیان مرد زیادی هم داشتیم که اتفاقاً خیلی هم خوب تدریس میکردند و با کودکان هم خیلی خوب ارتباط برقرار میکردند. به نظرم زن بودن و یا مرد بودن به تنهایی در این حیطه مزیت محسوب نمیشود و من فکر میکنم آقایان هم اگر علاقهمند به آموزش موسیقی کودکان باشند، بچهها با آنها میتوانند ارتباط خوبی برقرار کنند. مهم این است به جز تخصص و دانشی که باید در این زمینه وجود داشته باشد، آن ارتباط بین مربی و شاگرد به طور روانشناسانه برقرار شود.
به نظر شما بچهها از چه سنی میتوانند به فراگیری در عرصه موسیقی بپردازند؟
به عقیده من سنین ۴ تا ۵ سال زمان خوبی برای شروع است. گرچه من هنرجوی سه سال و نیمه هم داشتم که کار کرده و ادامه داده و الان هم در موسیقی به موفقیتهایی رسیده است، اما این موضوع در سیستمهای آموزشی مختلف متفاوت است، مثلاً در سیستم آموزشی آمریکایی آموزش موسیقی کودکان را در زیر سنین مدرسه مناسب نمیدانند، اما متد آموزشی سوزوکی در ژاپن به هنرجوی سه ساله هم آموزش ویولن میدهد.
تشخیص اینکه بچهها با چه سازی آموزش موسیقی را آغاز کنند با چه کسی است و آیا پدر و مادر موظف به تشخیص این موضوع هستند یا مربی و یا خود کودک؟
من به عنوان مربی فقط میتوانم نظر خود را بگویم و در حقیقت هیچکس نمیتواند در این مقطع به تشخیص خیلی درستی برسد اما بر اساس تجربه خودم پیشنهاد میدهم بچهای که در سنین چهار و پنج سال قرار است آموزش موسیقی ببیند، مطمئناً باید با یک متد آموزشی کودکان در یک کلاس جمعی با هم سن و سالهای خودش شروع کند، نه یک کلاس خشک، ساز که شاید مربی او هم آشنایی کافی راجع به ارتباط با کودکان ندارد. مثلاً متد اُرف که خود من سالهاست از آن استفاده میکنم. پس از پایان دوره ارف، هم کودک و هم والدین او با توجه به نقاط ضعف و قوت کودک در موسیقی میتوانند به شناخت نسبی بهتری برای انتخاب ساز تخصصی برسند. گرچه بعضیها متد کارل ارف را برای کودکان ایران روش خوبی نمیدانند و ایراداتی بر آن وارد میسازند و معتقدند که کودکان از موسیقی کشورمان دور میشوند، اما واقعیت این است که اُرف نوع خاصی از موسیقی را آموزش نمیدهد، بلکه آموزش در این روش بر پایه سه اصل موسیقی، گفتار و حرکت استوار است. به اعتقاد کارل ارف موسیقی در درون تمامی افراد بشر نهفته است و نیازمند محرکی است برای شکوفا شدن و پیوندی که بین این سه اصل برقرار است، به هر یک کمک میکند تا تجلی دهنده دیگری باشد و این سه اصل را اصول اساسی شولوِرک نامیدهاند. هدف این روش درک موسیقی توسط کودک است، نه نوازنده شدن او. پس ساز در این مرحله هدف نیست و اگر از سازهایی چون بلز و فلوت در دوره ارف استفاده میشود، به این دلیل است که سختی سازهای دیگر را ندارند و در حقیقت وسیله و ابزاری برای درک بهتر موسیقی توسط کودک هستند.
به چه دلیل برخی شیوه آموزشی اُرف را برای کودکان ایران مناسب نمیدانند؟
ببینید کشور ما موسیقی مخصوص خود را دارد و در این موسیقی از فواصل ربع پرده هم استفاده میشود. ایرادی که گرفته میشود این است که در دوره اُرف، قطعاتی که بچهها اجرا میکنند تأکید بر فواصل گام پنتاتونیک یا دیاتونیک دارند، مثلاً خود ارف در یک مجموعه 5 جلدی قطعاتی ساخته که تماماً در گام پنتاتونیک هستند و شنیدن و اجرای این قطعات سبب میشود کودک از ربع پرده غافل شده و موسیقی ایرانی را فراموش کند و یا نتواند با آن اخت شود که دلیل آن محدودیت اجرا با سازهای مورد استفاده این دوره است. البته میتوان قطعات فولک را به شکل تعدیل شده با همین سازها اجرا کرد. گرچه آقای نظر به یک کارخانه سازنده سازهای کودکان در آلمان سفارش ساخت یکسری تیغههای سری و کرن برای خانواده سازهای بلز و زایلوفون دادند و به این ترتیب روی این سازها ربع پرده هم ایجاد کردند و بچههایی که به این امکانات دسترسی دارند میتوانند در همین سنین و با همین سازها هم اجرای موسیقی ایرانی را تجربه کنند، اما مجدداً عرض میکنم که در این سنین، هدف فقط آشنایی کودک با موسیقی است و در آینده میتواند نوع موسیقی را انتخاب کند. این موضوع به شنیدار کودک، فرهنگ خانواده او در حیطه موسیقی و چیزهای دیگری بستگی دارد.
ما خانوادههای مشتاقی را میبینیم که فرزندانشان را در کلاس موسیقی ثبت نام میکنند، اما پس از چند ماه به دلیل اینکه فرزندانشان احتمالاً نمیتوانند توقع خانواده را در نواختن آهنگ برآورده کنند، در ادامه دادن کلاس سست میشوند. نظرتان راجع به این موضوع و راه حل آن چیست؟
به عقیده من این مسئله چند دلیل میتواند داشته باشد، مثلاً عدم تخصص معلم در امر آموزش که باعث میشود معلم برنامه درستی برای آموزش نداشته باشد و منجر به بیاعتمادی هنرجو و والدینش نسبت به روند صحیح ادامه کلاس شود، یا اینکه خود هنرجو علاقه زیادی از خود نشان ندهد و به اندازه کافی تمرین نداشته باشد و این باعث دلسردی معلم در آموزش شود که به نظرم باید این مسئله ریشهیابی شود و یا اینکه هنرجو سن کمی دارد و خانواده عجول است. طبیعی است آموزش یک بچه پنج ساله که تا به حال در هیچ کلاسی شرکت نکرده و ارتباطی با معلمی برقرار نکرده است، نمیتواند با یک بچه مدرسه رفته یکسان باشد. اینکه کودک یاد بگیرد چگونه سر کلاس بنشیند و یا چگونه حتی از معلم بیاموزد، زمانبر است و ممکن است برخی از خانوادهها این را درک نکنند و این ناآگاهی در روند آموزش تأثیر منفی خواهد داشت. به نظر من اینجا وظیفه معلم است که راجع به این موضوع آگاهی خانوادهها را بالا ببرد تا مسیر آموزش به درستی طی شود. این موضوع به اندازه تخصص و تجربه معلم مربوط است که با آگاهی دادن به خانواده و جدیت در کارش اعتماد شاگرد و هنرجو را جلب و آنان را مجاب کند که آموزش پله پله ادامه یابد.
مشکل دیگری که در نگاه خانوادهها مشهود است، زمان آموزش است. بسیاری از پدر و مادرها در کلاس حضور مییابند و شاهد آموزش هستند و متأسفانه زمان زیادی را که مربی برای ارتباط برقرار کردن با کودک صرف میکند را زائد میبینند و از نظر آنها کودکشان فقط چند دقیقه موسیقی کار کرده است و این موضوع سبب دلسردی خانواده در اثر ناآگاهی میشود. لطفاً در این مورد صحبت کنید.
همانطور که اشاره کردید این موضوع هم از بیاطلاعی و عدم آگاهی برخی خانوادهها نشأت میگیرد. به هر حال گاهی اوقات ممکن است زمانی از کلاس برای ارتباط برقرار کردن صرف شود. در زمانی از کلاس بازیهای هدفمند انجام خواهد شد و البته این در صورتی است که مربی دانش کافی را داشته باشد، نه به این جهت که وقتی گذرانده شود و عملکرد معلم مشخص کننده آن خواهد بود.
آیا در مدیریت یک آموزشگاه موسیقی با توجه به مسئولیتی که برای یک خانم در خانه وجود دارد، مشکلی ندارید و یا در جامعه، محدودیت در هنری که به آن علاقهمندید، به واسطه جنسیت حس نمیکنید؟
من فکر میکنم برای نوازندههای خانم مشکل بسیار کمتر است، اما برای خوانندگان مشکلات زیادی وجود دارد. البته محدودیت و مشکلات برای خانمها به عنوان موزیسین در همه جای دنیا وجود دارد. در تمام طول تاریخ خانمها محدودتر از آقایان بودهاند و طبیعتاً این محدودیتها سبب میشود خانمها کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند و کمتر بتوانند خودی نشان دهند و دیده شوند و در نتیجه اعتماد به نفس پایین میآید و خانمها آن چیزی که میتوانند باشند را نمیتوانند نشان دهند. مسلماً برای من هم مشکلاتی بوده است، اما به هر شکل ادامه دادم و ادامه خواهم داد. البته برخی از محدودیتها به خاطر مسئولیتهایی است که خانمها را نسبت به آقایان بیشتر درگیر میکند، مثل خانه، خانواده، بچه و اینها سبب محدودیت خواهد شد. اما در مورد خودم، شاید چون همسرم نیز موزیسین است و با هم کار میکنیم، این مشکلات کمتر به چشم آید.
در مورد نحوه تدریس در آموزشگاههای موسیقی چه نظری دارید و آیا شرایط آموزشی فعلی را مثبت ارزیابی میکنید؟
اتفاقاً من با همسرم، زیاد راجع به نحوه تدریس و کار معلم صحبت میکنم و معتقدم باید مربی خود را به روز کند و در مورد کارش زیاد مطالعه کند و برای هنرجوی خود ارزش قائل شود. اما متأسفانه افرادی هستند که بدون تخصص کافی موسیقی تدریس میکنند و از عدم آگاهی خانوادهها سوءاستفاده میکنند و متأسفانه نظارتی هم بر این افراد نیست و این سبب ایجاد یک شناخت غلط از موسیقی در جامعه خواهد شد. چرا که معلم خود دانش کافی ندارد و این بد سوادی را به هنرجو و بالطبع به خانواده و دوستان او منتقل خواهد کرد.
فکر میکنید چگونه این معضل اصلاح خواهد شد؟
به نظرم باید برنامهریزی شود و این کار یک نفر نیست، بلکه یک گروه باید در این مسیر حرکت کند. از اداره فرهنگ و ارشاد گرفته تا انجمن موسیقی که میتواند راههایی را ایجاد کند برای فیلتر کردن مدرسین موسیقی و از این طریق به این مسئله سر و سامان دهد.
گویا در روزهای آینده اجرایی هم دارید. لطفاً در این باره صحبت کنید.
بله، قرار است در ۲۵ مرداد سال جاری اجرای مشترک ویولن، پیانو و گیتار توسط برخی هنرجویان آموزشگاهم در سالن اداره فرهنگ و ارشاد آمل برگزار شود که البته استادان هم آنها را همراهی خواهند کرد و اجرای آموزشی متفاوتی خواهد بود. هنرجویان در قالب دوئت، تریو و کوارتت ساز میزنند و اجرای پیانو به صورت چهار دستی انجام خواهد شد و امیدوارم مورد استقبال هنردوستان آملی قرار گیرد.