به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی، سیدمحمد حسینی با اعلام این خبر، گفت: داستان "گورجو قیزی" و "بالا ممد" یکی از داستانهای فولکلوریک منطقه فرهنگی بزچلو است که قرنها سینه به سینه به نسلهای بعد انتقال یافته است. این داستان همچنین در قالب نظم و نثر توسط خوانندگان فولک ترک زبان منطقه یا عاشیقها روایت میشده است و میشود.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی ادامه داد: این داستان را شاید بتوان از برخی جهات با داستان مشهور "اصلی" و "کرم" مقایسه کرد. در داستان اصلی و کرم، کرم پسری ترک است که عاشق اصلی دختر ارمنی میشود و در داستان "گورجو قیزی" و "بالا ممد" محمد پسری مسلمان و ترک است که عاشق دختری گرجستانی میشود. هر دو داستان فولکلوریک تأثیر زیادی در فرهنگ مردم منطقه کمیجان داشتهاند؛ به شکلی که نام شخصیتهای اصلی این دو داستان خصوصا شخصیت مؤنث در بین نسلهای گذشته منطقه از فراوانی قابل ملاحظهای برخوردار بودهاند. به عبارتی نامهای اصلی و گرجی در بین بانوان شهرستان کمیجان رواج داشته و دارند.
او در خصوص اهمیت ادبی این داستان خاطر نشان کرد: داستان حاضر از منظری دیگر بسیار حائز اهمیت است. در میان ادبیات کلاسیک ترکی شاید کمتر اثری را بتوان پیدا کرد که در آن یک زن شخصیت محوری داستان باشد؛ آن هم به شکلی که قدرت خود را بر جنس مذکر دیکته کند. به عبارتی شاید بتوان این داستان را از نخستین نمونه داستانهای ادبیات کلاسیک ترکی با درونمایه زنسالارانه دانست.
حسینی در پایان گفت: با توجه به اهمیت حفظ میراث شفاهی مردم ایران زمین و انتقال آن به نسلهای آینده و همچنین اهمیت بین المللی داستان مورد نظر در کشور های ایران و گرجستان، ثبت این اثر شفاهی ملی بسیار با اهمیت به نظر رسید. متأسفانه به علت بیتوجهی مردم بومی به میراث شفاهی خود، امکان از بین رفتن این داستان زیبا در آینده وجود داشت و به این دلایل با همت اداره کل پرونده ثبتی در خصوص این میراث ناملموس تشکیل شد و مراتب ثبت آن در فهرست آثار ملی به انجام رسید.
اسماعیل شراهی سرپرست گروه حفظ و احیا اداره کل میراث فرهنگی استان مرکزی نیز در خصوص روند داستان "گورجو قیزی" و "بالا ممد" گفت: داستان از این قرار است که بازرگانی از منطقه بزچلو برای تجارت راهی گرجستان میشود و برای فرزندش محمد به عنوان همدم دختری گرجستانی به نام پری را به ارمغان میآورد. اما محمد به علت سن کمش درکی از زندگی زناشویی نداشته و بنابراین دختر گرجی به حالت قهر به گرجستان بر می گردد و به محمد میگوید که اگر مرا میخواهی چهل روز وقت داری تا به گرجستان بیایی و مرا برگردانی وگرنه با شخص دیگری ازدواج خواهم کرد. پس از آن محمد خود را به آب و آتش میزند و با طی بسیاری مرارتها خود را به گرجستان رسانده و معشوقه خود را بازمیگرداند.
او ادامه داد: با توجه به سیر تاریخی مهاجرت ترکان ایل بزچلو از منطقه کمیجان به گرجستان در دوران صفویه، ارتباط فرهنگی مردم دو منطقه کاملا منطقی به نظر میرسد. از سوی دیگر اشعاری که در شرح داستان مذکور توسط عاشیقهای منطقه خوانده میشود، مطابقت قابل توجهی با اشعار قرائت شده توسط عاشیقهای منطقه بورچالی کشور گرجستان که سکونتگاه ایل بزچلو در این کشور است، دارد که در این بین میتوان به اشعار عاشیق شهربانو اشاره کرد. با توجه به جمیع نکات ذکر شده، خلق و انتشار داستان "گورجو قیزی و بالا ممد" توسط ایل بوزچلو کاملا منطقی مینماید.