سرویس معماری هنرآنلاین: اسماعیل سلطانیان از اولین حضورش در سینما که توانست جایزه سیمرغ بهترین بازیگر نقش دوم مرد را در فیلم "بای سیکل ران" در هفتمین جشنواره فیلم فجر از آن خود کند، تاکنون در این عرصه رکاب زده است. او که فارغالتحصیل دانشکده هنرهای دراماتیک است از تئاتر آغاز کرد و در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرده است. در "شهر خبری نیست" و "چه (چمران)" آخرین فعالیتهای سینمایی اوست. فیلم "همه دختران من" تنها ساخته سینمایی اوست. سلطانیان در ۲۶ فروردین ماه سال ۱۳۳۰ در کرمانشاه به دنیا آمد. به مناسبت سالروز تولدش با وی گپ کوتاهی زدیم.
بعد از ایفای نقشهای متفاوت عاقبت به آن نقشی که میخواستید و برای آن ساخته شدید رسیدید؟
والا صادقانه بگویم نه. میگوید بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند. از ۱۲ سالگی که رفتم روی صحنه و این تعداد نقشهایی که بازی داشتم نمیدانم چه احساسی هست که هنوز دنبال آن گمشده میگردم. حقیقت این است که نقشهای متنوعی در سبکهای مختلف بازی کردهام و رضایت داشتم ولی همیشه دنبال یک نقش هستم که نمیدانم چی هست. کلاسیک، رئال، کمدی، درام، در تمام ژانرها بازی داشتم و کمتر سعی کردم خودم را تکرار کنم ولی هنوز احساس میکنم آن نقش را پیدا نکردم.
این فقدان است که شما را در کارتان به حرکت وا میدارد؟
بله این انگیزه است که بدانم آن نقشم کجا است. در سینما و تلویزیون در نقشها و شغلهای مختلف بودم. با "عبور"، "دیدهبان" و "بای سیکل ران" شروع کردم که بالاجبار از این شاخه به آن شاخه رفتهام اما شغل اصلی و آنچه که دوست دارم، تئاتر و بازیگری بوده است. البته تا به امروز هنوز رادیو نرفتهام. شاید بروم رادیو و ببینم گمشدهام در آنجا است.
از روند کاری خودتان رضایت دارید؟
با موقعیت که داشتم و تحصیلاتی که داشتم و تا اندازهای که جامعه خودم را میشناسم، سعی کردهام بهتر کار کنم و رضایت دارم از کارهایم.
سینما را بیشتر دوست دارید یا تئاتر را؟
چند سالی است پیش نیامده تئاتر کار کنم. یکی دو بار دعوت شدم اما چون همزمان سریال بود، با هم جفت و جور نمیشد. خب به هر صورت شعار نشود که تئاتر یک حال و هوای خاص خودش را دارد.
همه بازیگران از این حال و هوای متفاوت حرف میزنند اما چرا این حال و هوا را رها میکنند و میروند به سراغ سریال تلویزیونی و سینما و همانجا هم میمانند؟
فراموش نمیکنند. زندگی، آدم را فراموش میکند. واقعیت این است که دنبال معیشت هستیم. واقعیت را بگویم نمیخواهم حرف کلیشهای "تئاتر مادر همه هنرها است" را بزنم اما ریشه من تئاتر است. من از ۱۲ سالگی در تئاتر کار کردم. تحصیلاتم هم تئاتر بوده است اما معیشت و زندگی طوری است که تئاتر جوابگوی آن نبود. تئاتر یک نظم و دیسیپلین خاصی دارد. اگر تئاتر جوابگوی زندگی باشد، اصلا هیچ کدام از بچههای تئاتر نمیروند سمت تلویزیون و سینما. این سمت در نوع خودش جاذبه دارد و قشنگ است اما آنقدر بینظم است که زندگی آدم را پریشان میکند. در سینما و تلویزیون زمان معنا ندارد که بگویی چه ساعتی میروم و چه ساعتی بر میگردم. اما تئاتر این نظم را دارد و بچههای تئاتر منظم هستند برای اینکه این طور تربیت شدهاند.
کدام نقشتان هنوز دنبال شما است؟
بستگی دارد. یکی میگوید آقا نقره، یکی بای سیکل ران را دوست دارد یا معرکهگیر و دستفروش.
خودتان کدام را دوست دارید؟
نمیتوانم انتخاب کنم چون برای همه آنها زحمت کشیدم. اگر حتی پشت دوربین توجه نداشتند، خودم کار کردم. حتی برای آن نقشهایی که کاندید هم نشدند زحمت کشیدم.
سن و سال خلاقیت و توان بازیگر را کم میکند؟
با من که نیستید؟ فکر میکنید من چند سال دارم؟ ۱۲ سال دارم.
نه با شما نیستم. این سوال را به طور کلی پرسیدم.
اگر سمت آلزایمر برود، شاید. این هم شامل حال همه میشود. اما سن و سال آدم را پخته میکند. وقتی آدم پا به سن میگذارد، گذشته میشود تجربه او و فکر نمیکنم توان فرد را کم کند مگر اینکه منتقدان بگویند. اما خود آدم تا سنی که میتواند کار میکند و این حس را ندارد. یک زمانی ممکن است در جوانی توجهاش به تماشاچی بوده و میخواسته روی او تاثیر بگذراد و همین باعث شده به نقش توجه نکند اما در پختگی، تجربه باعث میشود متمرکز شود روی خودِ نقش و طبیعتا باور پذیرتر میشود.
چه صحبتی دارید برای نسلهای آینده؟
اول میگویم اگر به دنیا آمدن دست خودشان است اصلا به دنیا نیایند و بعد اگر به دنیا آمدند به سمت هنر نیایند. یعنی بازی نکنند خواهش میکنم.
انتهای پیام/