گروه سینما هنرآنلاین، در این فیلم، بازیگران شناختهشدهای چون شهاب حسینی و غزل شاکری ایفای نقش کردند. هیچ شکی در توان بازیگری آنها نیست اما در «رها» ردپایی از نقش آفرینی های گذشتهشان دیده میشد. شهاب حسینی گاهی رضای «حوض نقاشی» میشد، گاهی عماد سردرگم «فروشنده» یا حجت «جدایی نادر از سیمین» که همیشه شرمنده و خشمگین بود. به هر ترتیب، او در این فیلم نقش «توحید» همان مردی را به تصویر کشیده بود که در هر لحظه زندگیاش بازنده بود؛ چه در جایگاه همسر و پدر بودن و چه در جایگاه شغلی و اجتماعی.
این توصیف، میتواند تجربه بسیاری از ما باشد و در واقعیت، تلخی آن را حس کرده باشیم اما آنچه که توحید را در «رها» عجیب کرد، این بود که بخشهای مختلف زندگی او، شبیه یک کلاژ بیربطبههم چیده شده بود که شاید مخاطب بهسختی میتوانست او را درک کند.
ابتدا ما مردی را میبینیم که در میان وسایل تعمیری سمساریها پرسه میزند، با سرووضعی که گویی در تمام روزهای زندگیاش، شغل و مهارتی نداشته و چنان به وسایل برقی معیوب دستدوم خو گرفته که انگار در تمام زندگی، در میان وسایل کهنه بوده است. اما وقتی در میانه فیلم به شغلی که از دست داده اشاره میشود، عجیب است که چطور شخصیت یک مرد کارمند با یک شغل حساس، اینقدر متفاوت شده؛ اگر «توحید» روزگاری شغل و جایگاه اجتماعی مناسبی داشته، چرا در زمانی که در فیلم روایت شده، حتی سادهترین قوانین معاشرت و زیستن را هم فراموش کرده؟
هرچند که کارگردان قصد داشت این تغییر را به آسیب روحی او پیوند بزند اما از «توحید»، تصویر یک مرد بیکار، بیعار و بیهویت ساخته بود که بهراحتی دزدی میکرد یا به دیگران یا وسایلشان خسارت وارد میکرد. از طرفی، به نظر میرسد کارگردان برای نشاندادن آسیبهای خانواده، همچنان دست به دامن کلیشههای تکراری شده بود؛ مردی که برای خوشحالی فرزندانش، با زیرپیراهن و شلواری چروک، با نابلدی وسط خانه میرقصد و بچههایی را که در چندقدمی فاجعه هستند، از ته دل میخندند. زن خانواده هم با لباسی رنگپریده و موهای همیشهژولیده، در سکانسهای بسیاری در حال آمادهکردن میوه یا مواد غذایی است و در هر لحظه، شبیه به دانای کل، مرد را سرزنش میکند. بهطورکلی، خانه و خانوادهای که قرار بود فقیر و بازنده باشند، بیشتر یک خانواده نامنسجمی هستند که هیچیک از نشانههای طبقه فرودست در آنها دیده نمیشود.
خانواده دیگر هم که در میانه فیلم، بهعنوان یک خانواده پولدار کنار زن و بچه «توحید» قرار گرفتند، اصرار دارند با توهین و طعنهزدن، فاصله طبقاتی را نشان دهند و حتی یادآور خانوادههای پولدار فیلمفارسی بودند که با طعنههای واضح و عریان، دختر خدمتکار را از خانه بیرون میکردند! از این شخصیتپردازیهای تکراری که بگذریم، سناریو هم هیچ انسجام و نظمی ندارد و حتی پیوستگی در زبان فیلمنامه هم نیست؛ انگار کسی با حواسپرتی، ماجراهای بیربط روز را به هم چسبانده و تعریف میکند.
بندبند این فیلمنامه، سوژههای ارزشمندی داشت که «رها»، و به سادهترین شکل ممکن به آنها اشاره شده بود؛ مردی که بهدلیل یک سانحه دلخراش شغل خود را از دست داده بود، اما بیفکری و لوده گی او، آن تصویر هولناک از یک واقعیت اجتماعی را محو میکند. دختری که بهخاطر فقر، موهایش را میفروشد اما وقتی مخاطب، فروش مو را کنار اصرار بر خرید لپتاپ اپل میگذارد، آسیب فروش مو هم از بین میرود. مادری که چرخخیاطیاش را برای بدهی فروخته و مجبور است با دست، تور و تاج عروسی درست کند اما همیشه در خانه میچرخد و جز حضور در آشپزخانه و بحث با همسرش، کاری نمیکند. وقتی که او ادعا میکند با همین سوزنزدنها اجاره خانه را فراهم میکند، بیشک تصویر یک زن سرپرست خانواده را هم در ذهن مخاطب مخدوش میکند.
این فیلم که در جشنواره چهلوسوم اکران شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت، بیشک نقاط مثبت و قابلارزشی هم داشت اما ریتم بههمریخته و آشفته، و البته طولانی و کسالتآور فیلم مخاطب را از دیدن آنها دور میکند.
سمیه هاشمیان - عضو انجمن منتقدان سینمای ایران
انتهای پیام