گروه سینما هنرآنلاین: مادر، فرزند و انتظار؛ فیلم «سرهنگ ثریا» با این سه واژه بازی میکند اما در این سه واژه خلاصه نمیشود. نویسنده فیلم بین یک انتظار مادرانه و بیشرفی اشرفنشینها یک پیوند متوازن ایجاد کرده و مخاطب را غرق در فضایی احساسی مملو از مادرانگی میکند.
«سرهنگ ثریا» هماکنون روی پرده سینماهاست و بازخوردهای اغلب احساسیای از مخاطبان علیالخصوص مادران گرفته است. با لیلی عاج کارگردان این فیلم گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
هنرآنلاین: پیشتر در سخنانی در جشنواره فیلم فجر، به این موضوع اشاره کرده بودید که جرقه ایده «سرهنگ ثریا» از یک عکس خورده است. چه شد که برای آن ایده، سینما را انتخاب کردید؟
لیلی عاج: انتخاب من برای ایده «سرهنگ ثریا» در ابتدا سینما نبود؛ هدفم نگارش یک نمایشنامه بود. به دنبال سوژهای در تاریخ معاصر میگشتم که عکسی دیدم و آن عکس، به من ایدههایی برای نگارش نمایشنامه داد و بعدها آن نمایشنامه تبدیل به نسخه سینمایی شد. به عبارت دیگر، در ابتدا اصلا قرار نبود آن عکس تبدیل به مضمونی برای یک اثر سینمایی شود. با الهام از آن عکس نمایشنامهای نوشته شد؛ نمایشنامه چاپ شد و اجرای صحنهای شد و بعد تبدیل به فیلم سینمایی شد.
هنرآنلاین: با توجه به اینکه اصالت شما به خطه غرب کشور برمیگردد، دغدغه پرداختن به موضوع سازمان منافقین و کمپ اشرف از چه زمانی در ذهن شما وجود داشت؟
لیلی عاج: در آغاز کار اگر چه من راجع به سازمان منافقین اطلاعاتی داشتم اما درباره کمپ اشرف واقعا چیزی نمیدانستم. بیشترین شناخت من از این قضیه، به ماجرای عملیات مرصاد یا به تعبیر خودشان فروغ جاویدان برمیگشت. قبل از این عملیات، عملیاتهای دیگری هم داشتند و تپهزنی میکردند، بطور پراکنده پاسگاهزنی میکردند و با توجه به استقرارشان در دیاله عراق، این اتفاقات در مرزهای غربی کشور رخ میداد. واقعا شناخت من چیزی بیشتر از عملیات مرصاد نبود؛ حتی ابعاد ناشناخته مرصاد هم در دایره شناسنامه من قرار نمیگرفت. صرفا اطلاعاتی کلی داشتم؛ چرا که من در شهر تهران به دنیا آمدم و صرفا اصالتم به گیلانغرب برمیگردد. با این حال بخشی از خاطرات کودکی من شامل اتفاقاتی میشد که در عملیات مرصاد افتاد. با توجه به اینکه پدربزرگم و مادربزرگم و... در اسلامآباد غرب ساکن بودند، درباره مرصاد زیاد شنیده بودم اما اینگونه نبود که این ایده مرکزیای باشد که همیشه برای ساختن یک فیلم به آن فکر کنم. یک سری خردهداستانکها و خرده پیرنگها وجود داشت که همیشه منتظر بودم ببینم کجا و در دل چه داستانی میتوانم آنها را خرج کنم. آنچه در مورد «سرهنگ ثریا» اتفاق افتاد، این بود. زمینه ذهنی داشتم اما شناخت من در این باره، وقتی کاملتر شد که تحقیقات را برای نمایشنامه آغاز کردم.
هنرآنلاین: «سرهنگ ثریا» مدتی است روی پرده سینماهاست؛ در اکران عمومی این فیلم بازخوردهای بهتری از مخاطبان گرفتید یا در نخستین اکران آن در جشنواره فجر؟
لیلی عاج: در جشنواره فیلم فجر قاطبه کسانیکه با آنها روبرو بودم، منتقدین و نویستدگان و حرفهایهای صنف سینما بودند و این روبرو شدن، برای من همراه با دلهره بود؛ چون به هر حال قرار بود توسط حرفهایها زیر ذرهبین گذاشته و نقد شوم. در اکران عمومی نگاهها از فضای تخصصی سینما کمی فارغ میشود و مساله، مخاطبی است که باید بلیط بخرد و در سینما به تماشای فیلم بنشیند و ببیند فیلم را میپسندد یا خیر. در اکران عمومی و اکران جشنواره با دو گروه متفاوت از مخاطب مواجه بودم و طبیعتا جنس بازخوردها هم متفاوت است. در هر دو اکران هم نقدهای مثبت شنیدم و هم نقدهای منفی. عدهای نگاه تشویقی داشتند؛ عدهای نگاه احساسی داشتند؛ برخی نگاه پرسشگرانه داشتند. مخاطبانی که پس از آغاز اکران عمومی با آنها برخورد داشتم، در موارد بسیاری نگاه احساسی به فیلم داشتند؛ چون فیلم لحظات مادرانه و احساسی خاصی دارد و از این جهت نگاههای احساسی به این فیلم زیاد بود.
هنرآنلاین: به نظرشما اگر در «سرهنگ ثریا» به جای یک شخصیت واقعی -خانم ثریا عبداللهی- یک شخصیت ساختگی داشتید، باز هم مخاطب میتوانست با این کاراکتر ارتباط برقرار کند؟
لیلی عاج: سوال خوبی است اما واقعا پاسخ آن را نمیدانم. میتوانستم خانوادهای خلق کنم که شمایلی از همه مادران دیگر باشد؛ کما اینکه در مورد شخصیت ثریا هم تقریبا این اتفاق افتاد. در واقع ریشهها و پایههای داستان از سرنوشت ثریاست و تنها در برخی قسمتها تغییراتی ایجاد کردیم. این تغییرات، لحظاتی از روزگار دیگر مادران چشمانتظار پشت دربهای اشرف بوده که به قصه ثریا اضافه شده است. اینکه اگر جای این شخصیت واقعی با شخصیتی ساختگی عوض میشد چه اتفاقی میافتاد، سوال خوبی است اما واقعا هیچگاه به آن فکر نکردم.
در اولین مواجههای که با این طیف از مادران داشتم، از بین همه آنها شخصیت خانم عبداللهی برایم جذابتر بود. بخشی از این جذابیت بابت کاراکتر فردی او بود؛ خانم عبداللهی بسیار با آب و تاب ماجرا را تعریف میکند و روایتگر درجه یکی است. بعد دیگر این جذابیت بدین خاطر بود که خانم عبداللهی یک زن مدیر و مدبر بود که طی چند سال امور عدهای را در بیابان دیاله رتق و فتق میکرده است. همه اینها فاکتورهایی بود که سبب شد ترجیح دهم قصهام قصه ثریا باشد.
هنرآنلاین: به عنوان کارگردانی که به تازگی پا به عرصه سینما گذاشته است، برای آینده حرفهایتان در این عرصه چه برنامهای دارید؟
لیلی عاج: وقتی درباره آینده صحبت میکنیم، بخشی از برنامهها به خواست آدمی برمیگردد و بخش دیگر این است که روزگار برای آدمی چه رقم بزند و خدا چه بخواهد. من تئاتر را خیلی دوست دارم و در وهله اول با تمام وجود دوست دارم یک نمایش خوب کار کنم. چند نمایشنامه نیمهکاره دارم و هر کدام به دلایلی به سرانجام نرسیدهاند و متوقف شدهاند. نمایشنامه اجتماعی دیگری هم دارم که تکمیل شده و در مورد مشکلات طبقه متوسط است. خیلی دوست دارم یک تئاتر خوب کار کنم. صادقانه بگویم که فعلا هیچ برنامه عجیب و غریبی برای سینما ندارم. به دنبال قصهای هستم که برایم چالشبرانگیز باشد و قصهگوی خوبی باشد. به دنبال یک فیلمنامه بدون لکنت میگردم.
در تئاتر همیشه نمایشهایی کار میکردم که خودم نویسنده آنها بودم و اساسا تئاتریها مرا بیشتر به عنوان نمایشنامهنویس میشناسند تا کارگردان تئاتر. سینما یک عرصه متفاوت است و حس میکنم هنوز به پختگی و تجربه کافی در نگارش فیلمنامه نرسیدهام. قصههایی دارم و امیدوارم بتوانم یک همکار فیلمنامهنویس درجه یک داشته باشم تا به فیلمنامه خوبی برسیم. بعد از «سرهنگ ثریا» فقط به این فکر میکنم که به یک قصه خوب و یک فیلمنامه کمغلط برسم. این فعلا اولویت من است ولی آرزوها و رویاهایی هم هست؛ دلم میخواهد فیلمهای خوب بسازم. این تنها چیزی است که در حال حاضر به آن فکر میکنم. دلم میخواهد فیلمهایی با قصههای خوب بسازم. فیلمهایی که قصهگو باشند؛ این قصه گو بودن خیلی برایم مهم است.