گروه سینما وتئاتر هنرآنلاین- «تعزیه»، سالهای سال در این سرزمین، نقش مهمی در ترویج فرهنگ، سنت و باورهای دینی و آئینی داشت و ازآنجاکه در قالبی هنری و با تمرکز بر عناصر زیباشناسانه ارائه میشد، به مهمترین نمود هنر و فرهنگ این سرزمین تبدیل شده بود و در زندگی و روزگار مردم ورود پیدا کرده بود. در واقع یک جریان فرهنگساز بود که نبود آن در تصور کسی نمیگنجید. امروز اما از آن اوج اعتلای هنر نمایشی و آئینی، چیزی جز یادگاریهای سالهای دور نمانده است؛ اینقدر که شاید نسل امروز، تقریباً بهطور کامل با آن بیگانه باشند و قدیمیترها هم فقط گاهی دلتنگ خاطرات تعزیهخوانیها شوند. این بیتوجهی به هنر ایرانی که بهگفته برخی پژوهشگران بیش از سه سده قدمت دارد و به ثبت جهانی هم رسیده، بیتوجهی به هویت و فرهنگ ملی است و درنهایت چیزی جز بیگانگی نسل جوان با شکوه این سرزمین نخواهد داشت.
به بهانه آغاز دهه محرم که در سالهایی نهچندان دور، دوران درخشش «تعزیه» و اوج روزهای عشقبازی تعزیهخوانها بود، «هنرآنلاین» گفتوگویی با امیر دژاکام، مدرس و کارگردان تئاتر داشته که در ادامه میخوانید:
-روزگاری نهچندان دور، در این کشور شاهد شکوه و اهمیت تعزیه و نمایشهای آئینی با فرهنگ و حتی امور روزمره مردم بودیم. طوری که این آئین، بخش جداییناپذیر زندگی افراد بود و از جایگاه و اعتبار خاصی برخوردار بود که کمرنگشدن یا بیتوجهی به آن را برنمیتابیدند. اما امروز میبینیم که این آئین، بسیار مهجور شده و شاید دیگر جز معدود اجراهایی که گاه از کیفیت نامناسبی هم برخوردارند، چیز از شکوه این هنر نمایشی نمیبینیم. از دید شما علت مهجورشدن این هنر یا بهتر است بگوییم فرهنگ و باور آئینی چیست؟
امیر دژاکام:فرهنگ، مقولهای است که معمولاً سیاستمداران با قوانینی که وضع میکنند، غیرمستقیم روی آن تأثیر میگذارند. وقتی تمام قوانین بالادستی بر پایه مسائل اقتصادی اتخاذ میشوند و مدام تلاش میشود کسانی که در فعالیتهای اقتصادی هستند آوردههای بیشتری داشته باشند، ناخودآگاه بیتوجهی به فرهنگ و هنر شکل میگیرد. نهتنها درزمینه تعزیه این اتفاق افتاده، که در تمام هنرها به همین شکل است. به بیان سادهتر باید گفت که وقتی تمرکز مسئولان و سیاستگذاران بهسمت مسائل اقتصادی است، ناخودآگاه تمرکز بر موارد دیگر مانند امور فرهنگی و هنری کم میشود؛ به چاپ کتاب، به آثار سینمایی، نمایشها و... بیتوجهی یا در بهترین حالت کمتوجهی میشود. این یک دلیل بیتوجهی به مسائل فرهنگی و بهویژه هنری است. دلیل دیگر این است که وقتی اولویتهای مردم (بهمعنای عام آن و همه طبقات اجتماعی)، به پرداخت قبوض، خرید مایحتاج اولیه، هزینههای پزشکی، بیمه و... محدود شده، قطعاً وقت و توجهی برای فرهنگ و هنر بین آنها باقی نمیماند. شاید فکر کنیم که این موارد اقتصادی به هنر و مثلاً تعزیه هیچ ارتباطی ندارد اما شاهد تأثیرات غیرمستقیم آن بر میزان بیتوجهی به انواع هنر هستیم. در واقع اقتصاد و مسائل مربوط به آن، تمام توجه مردم را به خودش معطوف کرده است. در اینجا میبایست حمایت و درایتی از سمت دولتمردان وجود میداشت که نیست؛ فقط هم درمورد تعزیه و هنرهای آئینی نیست؛ صنعت چاپ دچار آشفگی شده، نقاشی، تئاتر، موسیقی، شهرسازی و... اصلاً در همین شهرسازی هم بنگریم، این آشفتگی در هنر نمایان میشود. سالهای پیش ما ساختمانها و سبک معماریای داشتیم که همهچیز در آن مشخص و سرجایش بود، امروز اما با چه چیزی مواجه هستیم؟ برجهایی بیگانه با معماری ایرانی، در کنار یک مجتمع فرهنگی که این دو سازه هیچ ربطی به هم ندارند.»
-وقتی میگوییم تعزیه، از هنری صحبت میکنیم که در سالهای گذشته، به نظر میآمد بهشکل خودجوش و فقط با تکیه بر عشق و باور افراد اجرا میشد، هرچند که حمایتهای دولتی از آن نبود، اما امروز چرا دیگر آن باور و عشق بین خود تعزیهخوانها هم کمرنگ شده است؟
دژاکام:به باور من فرهنگ 5 شاخصه دارد؛ هنر، عرفان، علم، فلسفه و دین. این شاخصهها در مغز انسانها جاری هستند و وجود خارجی ندارد و باید و نبایدهای ارزشی و دانشی را در بر میگیرد. هنر، ذیل فرهنگ قرار میگیرد که یکی از بخشهای آن، هنرهای آئینی هستند؛ یا هنرهایی با رویکرد آئینی یا هنرهایی کاملاً آئینی. مثلاً تعزیه، آئین است، به این دلیل که باید اجرا شود، برای یک فرد معتقد، دیدن و اجرای تعزیه مصداق بارز ثواب است، یعنی شاید به چشم اثر هنری به آن نگاه نمیکند. به این معنا که مثلاً نقالی نمایش سنتی است و اگر فردی معتقد به باورهای دینی باشد و به تماشای نقالی نرود، احساس نمیکند چیزی از آخرتش کم شده اما درمورد تعزیه اینطور نیست، آن را مصداق کامل عمل دینی میداند. یعنی بهتر است بگوییم آئین، در سراسر جهان، چه شرکآمیز باشد و چه توحیدی، به زندگی فردی که به آن معتقد باشد، تعادل میبخشد. با این توضیحات، مشخص میشود که تعزیه برای شیعیان یک آئین بوده؛ آئینی برای گرامیداشت عزاداری سیدالشهدا که کمکم رویکرد جامعهشناسانه و سپس هنری پیا میکند. اما وقتی که متولی درست و دقیقی نداشته باشد، این هنر آئینی با قدمت و شکوهش، به روزی میافتد که شاهد آن هستیم. امروز دیگر کسی را نداریم نسخهای تعزیه بنویسد، هرچه که هست از قدیم مانده است. در واقع نمیتوانیم یک نسخه تعزیه معاصر پیدا کنیم. کسی علیاکبرخوانی نمیکند، شمرخوانی نمیکند، موافقومخالفخوان نداریم.
اولین دلیلی که به نظر من وجود دارد، این است که در سالهای گذشته که در باور عموم تعزیه صددرصد آئین عبادی و دینی بود، تعزیهخوان برای دستمزد، این کار را انجام نمیداد، چراکه بر این باور بود که مزد خود را از خداوند دریافت خواهد کرد و به زبان عامیانه برای ثواب، تعزیهخوانی میکرد و در سراسر سال، شغل دیگری داشت و در دهه محرم تعزیهخوانی میکرد. اما پس از مدتی، شاهد این اتفاق بودیم که تعزیهخوانها، شغلهای خود را از دست داده بودند و مسائل اقتصادی بر زندگی آنها سایه انداخت. در اینجا نبودِ متولی متمرکز نمود پیدا میکند؛ مثلاً تصور کنید بگویند فرهنگستان هنر روی تعزیه سرمایهگذاری کرده و مکانهای ثابتی را برای آنها در نظر گرفته که بتوانند در سراسر سال تعزیه اجرا کنند؛ از شبیهخوانی تا تعزیه. وقتی این تصور حقیقت نیابد، قطعاً شاهد همین رخداد خواهیم بود که در دهه محرم، دیگر خبری از تعزیهخوانهای بامهارت و باتجربه نیست و افرادی را میبینیم که با لباسهای چروک، حرکات غلط، تجهیزات شکسته و ناقص، و درنهایت بدون کوچکترین عناصر زیباییشناسانه، به صحنه تعزیه میآید و بهقدری این اجرا را کوچک میشمارند که حتی وسط اجرای تعزیه سیگار میکشند. در واقع مشکل اصلی این است که مکانی برای حفاظت از آئینهای ما و نمایشهای ما با رویکرد آئینی و نمایشهای سنتی، مثل نقالی، خیمهشببازی و حتی تختحوضی، وجود ندارد. جزو اموال منقول هم که به حساب نمیآیند، غیرمنقول هستند و باید در بین افراد حفظ و نگهداری شود. حالا تصور کنید اگر یک فردی قرار است از این نمایشهای آئینی نگهداری و پاسداری کند، چه کسی قرار است از آن فرد حفاظت کند؟ سؤال اصلی این است. مثلاً فردی را تصور کنید که قرار است عباسخوانی را نگهداری کرده و به نسل بعدی آموزش میدهد، یا موسیقیای را که در تعزیه اجرا میشود، حفاظت کرده و به دیگری منتقل کند. در اینجا این مسئله مطرح میشود که چه نهاد، ارگان، سازمان یا... وجود دارد که از حقوق و معیشت این فرد حمایت کند؟ کدام تعزیهخوان در کشور حقوقی برای همین هنر و حرفهاش دریافت میکند یا بیمهای به او تعلق میگیرد؟ در واقع آیا جایی وجود دارد که حقوق اولیه مانند درآمد، بیمه، و... را برای تعزیهخوانها، نقالها، و بهطورکلی هنرمندان سنتی لحاظ کند؟ در مقابل نهادها هم ممکن است به این نقطه برسند که وقتی حقوق کارمند اداری خود را نمیتوانیم بهراحتی پرداخت کنیم، توجه و نگهداری از تعزیه و هنرهای سنتی چه اهمیتی دارد؟ بنابراین ترجیحشان بهسمت اجراهای نمایش گروهها در سالنهای بزرگی میرود که بتوانند اجاره مکان و مالیات و... را بپردازند، نه تعزیهخوانی که چهره، سرمایهگذار، و گروه نویسندگی، بازیگری و موسیقی و... ندارد. بنابراین مسئله اصلی، توجه جبری مردم به پول و درآمدزایی است و توجه مسئولین به مسائل ابتدایی معیشت و چالشهای اقتصادی. بر این اساس است که مجموع هنرها، بهخصوص هنرهای سنتی در حال مضمحلشدن هستند.»
-صحبت از درایت و حمایت دولتمردان شد؛ چیزی که این روزها دیده میشود، این است که گاهی شاهد این حمایتها بهصورت اجراهای دورهای هنرهای نمایشی، یا برگزاری جشنوارههای پراکنده هستیم. در واقع به نظر میرسد این حمایت انجام میشود اما بسیار ناکافی و غیرحرفهای است.
امیر دژاکام:دقیقاً نکته همین است؛ آیا اگر فرزندی داشته باشید و فقط ماهی یک بار به او ناهار بدهید، میتوانید بگویید که از او حمایت کردید؟ خیر، این فرزند هر روز به غذا، پوشاک، تفریح، درمان و همچنین به حمایتهای معنوی و مهارتهای زندگی نیاز دارد تا زنده بماند. رویکردهای دولتمردان هم نسبت به هنر، بهخصوص هنرهای آئینی همین است؛ سرسری، عجولانه، سفارشی و فقط مخصوص اینکه بتوانند گزارش سالانه ارائه دهند.
-برای ارائه تعزیه و این هنر سنتی و آئینی به نسل جوانی که امروز با ارزشهای دیرینه ما بیگانه هستند، آیا راهی وجود دارد که آن را بپذیرند و زبانش را بفهمند؟
دژاکام:بله، قطعاً بله. فقط باید شکوه و جلال تعزیه را به آن برگردانیم. تعزیه سوارکاری، جنگ، موسیقیهای حماسی و... دارد. در شبیهخوانی شبیه مضحک هم داریم که کمدی و خنده دارد. این هنرها دکورهای عظیم و باشکوه دارند، آرایش دارند، نورپردازی، صحنهآرایی، خطاطی، و بهطورکلی شکل خاص خود را دارد که باید به آنها پرداخته شود. ما میتوانیم شبیه معاصر بنویسیم و آرامآرام میشود بهسمت جلب نسل جوان حرکت کنیم، چراکه میبینیم نسل جوان نسبت به هنر صحیح و قوی، علاقهمند هستند و کار غیرحرفهای را نمیپسندند یا اگر به آن گرایشی داشته باشند، در مدتزمان خیلی محدودی است و بهسرعت از آن دور میشوند. البته توجه به این نکته ضروری است که ما نیاز به مرکزی برای حمایت هنرهای آئینی و سنتی یا بهتر است بگوییم هنر ملی داریم که به ساماندهی این امور بپردازد.
الهه باقری سنجرئی