هنرآنلاین: با پیشرفتی که در مجسمه سازى داشته‌ایم، و آن‌طور که هنرمندان با برخوردهای متفاوت‌شان با استفاده از مواد و مدیوم‌های مختلف مدام در حال نوآوری هستند به نظر نمی‌آید که بتوان تعریف مشخصى از مجسمه‌سازى معاصر بدهیم. ‬ مطمئناً این گفته‌های زیر را هزاران بار خوانده و شنیده و حتی خورده‌اید ولی به نظرم شاید بد نباشد که من هم به این روزمرگی اشار‌ه ای کنم . مهمترین و ارزشمندترین تحولات در مجسمه سازی در دهه هاى متأخر توسط هنرمندانی اتفاق افتاده است که خود را از قید و بند سنتهاى مرسوم مجسمه سازى آزاد کرده‌اند و با ترکیب میدیومهاى مختلف پیشنهادات جدیدى را در مجسمه سازى ارائه داده اند. مسلما مارسل دوشان یکی از آنهاست که با استفاده از ابژه هاى حاضر و آماده (ready-mades) در آثارش انقلابی در مجسمه سازی بوجود آورد. البته که این برخورد آزادانه در دهه ی ۱۹۵۰ مشخصاً با هنرمندانى چون فرانک استلا و رابرت روشنبرگ و دیگران عینیت بیشترى پیدا کرد: استلا با نقاشى کردن بر سطحهایى غیر از کاغذ ( مثل ورقه هاى آهن و آلومینیوم) و روشنبرگ با ورود مجسمه و اشیا یافته شده (found objects) و مستعمل روزمره در نقاشی هایش. دهه‌‌های ٧٠-١٩٦٠ سالهاى تجربیات محسوب می شوند: مجسمه دیگر فقط براى نمایش در گالریها نبود و به فضاهاى بیرونى و شهری منتقل شد. مجسمه به عنوان شیئ ماهیت خودش را از دست داد: *یک خانه که تخریب می شود علی رغم عدم حضورش به همان اندازه هنوز هم حضور فیزکی دارد.* هپنینینگ، هنر چیدمان (installation art), هنر اجرایى (performance art)، ویدئو (video art) صدا (sound art) و…. به مجسمه سازى معاصر تعریف چند وجهى داده: با هر هنرمند نوآور و اثر خلاقانه یک اتفاق بدیع. مجسمه‌سازی میدیومى انعطاف‌پذیریست مدام در حال انبساط. در زمانه پر هرج ومرجی که همگی با آن در چالش هستیم نقش هنرمند معاصر ساختن، آگاهی رساندن و در بیشتر موارد ایجاد تغییر ویا پیشنهاد تغییر می باشد. با بمباران اطلاعات، منابع تصویری و تعدد فرهنگ‌های مختلف، هنرمند مدام در پی کشف و شهود و استفاده از مواد جدید با برخوردهای متفاوت مى باشد وبطور مستمر درحال ساختن، تخریب، نظم دادن، از نظم در آوردن و به نظمی دیگر رساندن مى باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی را دنبال می کند، تاریخ گذشته را می جورد، تاریخ هنر را مطالعه می کند، با شناخت و آگاهی به عناصر و مواد مورد استفاده اش تحت تاثیر مواجهات و تجربیات شخصی خود با اتکاه به یافته هایش و به قصد پیدا کردن راه خود در این بل بشو با سوژه مورد نظرش در زمینه های سیاسی، علمی، اقتصادی، ادبی، زیست محیطی، مذهبی، آیینی و…. به امید اینکه شاید اضافه کند، متلاشی کند و یا وسعت دهد به ساختن می پردازد. ساختن ، هنرٍ معاصر است. مجسمه باید فضا را با خودش درگیر کند و یا برعکس. مولکولهای هوا را، بوی فضا را، انرژی های موجود در فضا را اتفاقات بیرون از فضا را و اتفاقات دور از فضا را، تا با هم یکی شوند. از آن به بعد تازه با ورود یا دخول مخاطب است که مجسمه و فضا احساس می شود؛ با اعصاب بدن. سطح بیرونی مجسمه آنقدر باید عمیق باشد که مخاطب را به تویِ تویِ خود بمکد. آنطور که او را به درون خود بکشد، او را پر کند، باد کند و مجسمه از او پر شود، باد شود. حتی اگر مثل بادکنک در زمانی خاص بادش خالی شود، دیگر نه مجسمه و نه مخاطب به قدیم خود باز نمی گردند. مجسمه سازی یعنی ساختن و تکرار ساختن حتی اگر در آن تخریبی انجام بگیرد. بعد از تشکر از دعوت به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران انتخاب آثار در دومین فراخوان تجسمی ورسوس، مشتاقانه در انتظار آثار وایده های الهام بخش و تاثیر گذار دوستان شرکت کننده هستم. بیتا فیاضی آذر ماه ۱۳۹۴