سرویس سینمایی هنرآنلاین: مجید شهریاری برخلاف ظاهر جدی و سرسختی که دارد بسیار مهربان است و در رفتار و کلامش نمک و شیرینی خاصی نهفته است.
او که در سریالهای طنز مختلفی به ایفای نقش پرداخته مانند بسیاری دیگر از همصنفانش از تئاتر کارش را آغاز کرده و باوجود علاقه مندی اش به بازیگری در فضای سینما و تلویزیون، همچنان در تئاتر فعالیت خود را ادامه میدهد. در یکی از روزهای خردادماه به بهانه حضورش در سریال "دیواربهدیوار"میزبان شهریاری شدیم و او از کلکچال و همبازی بودن با اکبر عبدی، علاقهمندی به بازیگری و چگونگی ورود دیرهنگامش به عرصه بازیگری برایمان گفت.
از چه زمانی به هنر علاقهمند شدید و چه شد که فکر کردید باید بازیگر شوید؟
علاقه و استعداد هنری یک امر ذاتی است که از خانواده به من رسیده است. مادر، پدربزرگ و دایی من صد ایشان خوب بود و من هم از 12 ،13 سالگی برای اقوام میخواندم. بهواسطه آنکه خانواده و آشنایان مرا تشویق میکردند، رفتهرفته به خواندن رغبت پیدا کردم، اما بزرگتر که شدم، به سراغ درس و مدرسه رفتم و هیچوقت فرصت خواندن به من دست نداد. تحصیلات من درزمینهٔ ادبیات است که ربطی به بازیگری و کاری که الآن انجام میدهم ندارد. من کارم را با آقای اکبر عبدی شروع کردم که اتفاقاً آقای عبدی هم در هنرستان تراشکاری خواند و تحصیلاتش ربطی به حرفه الآن ندارد. تولدمان هم نزدیک به هم است و آقای عبدی فقط 5 روز از من بزرگتر هستند. از آنجاییکه ما باهم بچهمحل بودیم من و عبدی در سال 56 کارمان را با نمایشهای طنز خیابانی در فضای عمومی کلکچال آغاز کردیم که در آن اجراها من همبازی میکردم و هم میخواندم. یک روز در کلکچال یک نفر ما را دید و گفت که بیایید تا من شمارا به تئاتر شهر ببرم. اکبر عبدی رفت و من ماندم. دلیلش هم این بود که خانواده من یک خانواده مذهبی بود و نگاه مذهبی آن روزها یک مقدار با رفتن به سمت تئاتر مغایرت داشت. البته خانواده من همین حالا هممذهبی است و من دخترم لیسانس الهیات و معارف اسلامی دارد اما بههرحال آن موقع حساسیتها به تئاتر بیشتر بود و همان حساسیتها باعث شد که من وارد تئاتر نشوم و تا چند سال غصه بخورم که چرا اتفاقی که مدنظرم بوده برایم رخ نداده است.
بعد از آنکه آقای عبدی وارد کار تئاتر و بعدها وارد سینما شد، شما همچنان به اجراهای خیابانی ادامه دادید یا کاملاً این کار را کنار گذاشته و از هنر فاصله گرفتید؟
آن مقطع همزمان شد با تظاهرات مردمی و اجرای خیابانی ممکن نبود. بعدازآن هم که انقلاب شد و من سرباز بودم. از سربازی هم که آمد، ازدواج کردم و مدیر روابط عمومی یک شرکت بزرگ ساختمانی شدم. در تمام آن سالها غصه میخوردم که چرا بازیگر نشدهام و مدام به این فکر میکردم که چطور باید یکراهی جلوی من گذاشته شود تا وارد تئاتر شوم.
در آن سالها هیچوقت سعی نکردید که خانوادهتان را راضی کنید تا با ورودتان به عرصه بازیگری موافقت کنند؟
اصلاً زورم به خانواده نمیرسید و هیچ راهی وجود نداشت. اگر حرفش را میزدم، حتماً از سوی خانواده توبیخ و سرکوب میشدم. حتی خواندن من هم بیشتر در حد این بود که در جمعهای خانوادگی بخوانم تا اقوام خوشحال شوند، وگرنه هرگز اجازه وارد شدن به عرصه خوانندگی به من داده نمیشد.
بااینوجود، چه اتفاقی افتاد که وارد تئاتر لالهزار شدید؟
از یکجایی به بعد دیگر مستقل شدم و خودم در مورد خودم تصمیم میگرفتم. آقای بابک والی که آن زمان در تئاتر لالهزار مشغول به کار بود، در محله ما زندگی میکرد و یکبار در دیداری که باهم داشتیم به من گفت که دوست داری تئاتر کارکنی؟ من گفتم که بله خیلی دوست دارم. همان موقع مرا به لالهزار برد و متنی را به من داد و گفت که 2 ،3 روز دیگر هم دور خوانی شروع میشود، خودت را آماده کن. من متن را آماده کردم و خواندم و بعدازآن رسماً کارم در تئاترهای لالهزار آغاز شد. در روزهای اول دستمزدی که به من میدادند از کرایه ماشینی که برای رفتن به تئاتر پرداخت میکردم کمتر بود! دلیلش هم این بود که در آن سالها تئاترهای لالهزار منفعل شده بودند و کسانی در آنجا کار میکردند که دیگر کاری از دستشان برنمیآمد.
اولین نقشی که بازی کردید را خاطرتان هست؟
بله. نقش یک معلم موسیقی را بازی کردم که باید در آن نمایش میخواندم. درواقع در آن تئاتر بهزعم داشتههایم از من استفاده شد. بعدازآن در کار دومم به کمدین تئاتر تبدیل شدم و همان اتفاق باعث شد که دستمزد من بالا برود. آن زمان خیلی از آدمهای زبده تئاتر لالهزار بهصورت درصدی دستمزد میگرفتند، اما من کارم آنقدر خوب شده بود که با من ماهانه 80 هزار تومان قرارداد بستند و دستمزد من چند برابر دستمزد دیگران شده بود. البته آن اتفاق با اعتراض خیلیها همراه بود و میگفتند که چرا فلانی قرارداد بسته و فلان قدر پول میگیرد و دستمزد ما درصدی است؟ این حرفها هم وجود داشت... اما بههرحال همه میدانستند که چون کارم خوب بوده با من قرارداد بستهاند. رفتهرفته کارم دیده شد و همه گروههای لالهزار از من دعوت میکردند. به همین خاطر کاری که در شرکت ساختمانی داشتم را رها کردم و صرفاً به تئاتر چسبیدم. در گروههای مختلف تئاتر لالهزار حضور داشتم و گاهی همزمان در چند تئاتر حضور پیدا میکردم و مجبور میشدم که مسیر میان سالنها را بدوم تا به اجرا در سالن بعدی برسم. در آن سالها فقط سه تئاتر "قصر یخ "، "ناشنوایان " و "گلریز " تئاترهای شبانهروزی بودند که گروهها برای آنکه در آن سه تئاتر اجرا کنند، مجبور بودند که روزها همان نمایش را در لالهزار به روی صحنه ببرند. همه گروهها از این اتفاق ناراحت بودند چون تئاتر لالهزار دیگر محیط خوبی برای اجرای تئاتر نبود و هیچکس دوست نداشت در آنجا کار کند. من برای آنکه بتوانم شبها در تئاتر "قصر یخ " به روی صحنه بروم، روزها در لالهزار کار میکردم که یک روز آقای مجید جعفری مدیرعامل وقت تئاترهای آزاد مرا دید و گفت که تو دیگر حق نداری به لالهزار بیایی چون حیف هستی و دیگر نگذاشت که من به لالهزار بروم و بدون اجرا در لالهزار، شبها در تئاتر "قصر یخ " اجرا میکردم.
به این فکر نکردید که از فضای تئاتر آزاد بیرون بیایید و وارد فضای تئاتر رسمی و جدیتر یا بهاصطلاح تئاتر فاخر شوید؟
به دو دلیل خیر. نخست اینکه من تحصیلات دانشگاهی نداشتم که بخواهم یک تئاتر کلاسیک را اجرا کنم و دوم آنکه من اصلاً آن جنس از تئاتر را دوست نداشتم و همین حالا هم به تئاترهایی چون "رومئو و ژولیت " یا "هملت " علاقهای ندارم. به نظرم تئاترهای کلاسیک یا فاخر را فقط یک قشر خاصی میبینند، اما شما کافی است که پنجشنبهشبها به تماشای تئاترهای آزاد سری بزنید تا ببینید که تماشاگران ما از چه اقشاری هستند. تئاترهای ما را اقشار مختلفی از گروههای مختلف میبینند و همه ذائقهها راضی از سالن خارج میشوند. البته اجرای تئاترهای فاخر را بلد هستم، اما دوست ندارم که به سمت چنین کارهایی بروم.
هیچوقت همبازی در یک تئاتر کلاسیک و فاخر را تجربه نکردهاید؟
یکبار این کار را انجام دادم و یک تئاتر آیینی را اجرا کردم که البته برای آن تئاتر هم شوق زیادی نداشتم. همین الآن هم اگر بخواهم میتوانم در تئاتر کلاسیک کارکنم، اما دوست دارم که کار خودم را جلو ببرم.
در تئاتر کلاسیک، بازیگران باید یک متنی را حفظ کنند و حتماً همان متن را طوری که هست اجرا کنند اما در تئاتر آزاد دست بازیگر باز است که گاهی بداههپردازی کند. آزادی و بداههپردازی در تئاتر آزاد چقدر درماندنتان در این فضا مؤثر بوده است؟
اصلاً عامل اصلی که باعث شده در تئاتر آزاد بمانم همین است. شما به سه طریق میتوانید از مخاطب خنده بگیرید؛ فیزیک، میمیک و صحبت کردن. کمدی من کمدی دیالوگ است و من از طریق صحبت کردن از مخاطب خنده میگیرم. یک کارگردان به من میگفت که تو چطور با زبان فارسی مردم را میخندانی؟ چون معمولاً اینطور است که بازیگران برای خنداندن مردم از لهجه استفاده میکنند. من کارم را دوست دارم و گاهی بداههپردازیهایی میکنم که مخاطب دوست دارد.
در عرصه بازیگری شخصی وجود داشته که شما از او الگو و تأثیر گرفته باشید؟
زندهیاد محمدحسن غمخوار الگوی من بود. ایشان کارگردان تئاترهای من بود و در خیلی از تئاترها هم بهعنوان پارتنر در کنار من حضور داشت و یک پارتنر خیلی قوی برای من بود. 90 درصد از بداههپردازیهایم را از این آدم یاد گرفتهام و همین شخص بود که باعث شد من در این فضا رشد کنم و پیشنهادهای خوبی برای بازی بگیرم. البته هیچوقت بازی کردن را از کسی الگوبرداری نکردم و آنچه بازیگر از من میبیند، خود واقعی مجید شهریاری است که از بچگی شکلگرفته و آرامآرام پرورشیافته است؛ بنابراین شاید من در عرصه بازیگری شخصی را دوست داشتهام که بخشی از کار او را وارد کارم کرده باشم، اما همیشه خودم بودهام و هر چه که دارم از توانایی ذاتی خودم است.
سابقه کارگردانی در عرصه تئاتر آزاد را ندارید؟
خیر. هیچوقت. البته پیشنهادهایی برای کارگردانی داشتم اما من بازیگرم و فقط دوست دارم کاری که در آن تبحر دارم را انجام دهم. از طرفی، حوصله دردسرها و مشکلات کارگردانی را هم ندارم. یک کارگردان مدام با بازیگرها، وزارت فرهنگ و ارشاد، انجمن تئاتر آزاد، سالن اجرا و اعتراضهای مردمی درگیر است که قرار گرفتن در متن این درگیری و حاشیهها از حوصله من خارج است. من فقط دوست دارم بازیگری کنم و شاید اگر 200 سال دیگر هم در تئاتر آزاد باشم، همین کار را ادامه دهم، حتی اگر بهعنوان یک بازیگر از کارگردان پول کمتری بگیرم.
چطور شد که وارد عرصه تصویر شدید و اولین سریالی که بازی کردید چه سریالی بود؟
اولین بار در سال 77 در یک سریالی بانام "عروسی 77" به کارگردانی آقای منوچهر پوراحمد بازی کردم و کمکخلبان یک هواپیمای مسافربری بودم. در آن سریال خوب بازی کردم اما نقشم خیلی کم بود. بعد از آن در سریال "من یک مستأجرم " به کارگردانی خانم پریسا بخت آور بازی کردم. در آنجا نقش یک دزد را داشتم. نقشم در این سریال هم طولانی نبود و بعدازآن با سریال "خانهبهدوش " اتفاق بهتری برای من افتاد.
سریال "خانهبهدوش " اولین سریال رضا عطاران از سری سریالهای موفق او در تلویزیون بود که بهوقت خودش در ماه رمضان حسابی سروصدا کرد. همکاریتان با آقای عطاران چطور شکل گرفت؟
دریکی از تئاترهای آقای بابک والی بازی کردم که حدوداً 5 ،6 سال قبلتر از من، رضا عطاران همان نقشی را بازی میکرد که آقای والی به من سپرده بود. دوستی داشتم که طراح صحنه و لباس سریال "خانهبهدوش " بود. من ماجرا را برای دوستم تعریف کرده بودم و او یک روز گفت که این ماجرا را به رضا عطاران خواهم گفت. بعد از مدتی هم به من خبر داد و گفت که رضا عطاران گفته به دوستت بگو بیایید تا ببینمش. مثل اینکه آقای عطاران بهواسطه همان نقشی که من در تئاتر آقای والی بازی کرده بودم، تحریکشده بود که مرا ببیند که من چطور آن را بازی کردهام. یک روز با دوستم برای دیدن آقای عطاران به لوکیشن سریال "خانهبهدوش " رفتم که آقای عطاران تا مرا دید، از من خوشش آمد و شروع کرد به خاطره بازی در مورد آن نقش در تئاتر آقای والی. بعد هم به من گفت که نقش یک صاحب بنگاه ماشین رادارم، دوست داری آن را بازی کنی؟ من آن نقش را بازی کردم و خیلی از کارم راضی بودم. کار بهجایی رسیده بود که در آخر صاحب همان بنگاه ماشین به من گفت که با من کار نمیکنی؟ آقای لولایی هم گفت که ببین چقدر خوب و باورپذیر کارکردهای که این آدم به تو اینطور میگوید. من برای بازی در سریال "خانهبهدوش" 50 هزار تومان دستمزد گرفتم که البته پول ناچیزی بود اما پول آن برای من اهمیتی نداشت و من بیشتر به دنبال دیده شدن بودم که خوشبختانه تا حدودی به من کمک کرد اما بازهم نقش من خیلی نقش بلندی نبود که خیلی دیده شوم.
رضا عطاران بعد از سریال "خانهبهدوش " سریال موفق دیگری را بانام "متهم گریخت " ساخت که ماه رمضان یک سال بعد به روی آنتن شبکه سه رفت و شما هم در آن سریال حضور داشتید. این بار آقای عطاران به سراغ شما آمد یا شما به سراغ آقای عطاران رفتید؟
معمولاً کارگردانها همه بازیگرها را یادشان نمیماند و گاهی باید خودتان را به آنها یادآوری کنید. مدتی بعد از پخش سریال "خانهبهدوش" شنیدم که سریال جدید آقای عطاران در مرحله پیشتولید قرار دارد. دوست داشتم که در آن کار باشم اما روی گفتنش را نداشتم. یک روز خانم ملیحه موسوی بعد از تئاتری که باهم داشتیم، به من گفت که میرود سر سریال جدید آقای عطاران. من گفتم ماشین دارید؟ گفت نه. من گفتم پس من شمارا به آنجا میبرم. درواقع من به دنبال یک بهانه بودم که به آنجا بروم. وقتی خانم موسوی را رساندم، ایشان مرا وارد لوکیشن کرد و من آنجا آقای عطاران را دیدم. این بار آقای عطاران تا مرا دید، به دستیارانش اشاره کرد و گفت اشکی! مرا برای نقش اشکی انتخاب کرد و من در آن سریال 13 ،14 قسمت بازی کردم که به دیده شدن من خیلی کمک کرد.
دراینبین چند قسمت هم در سریال "حلقه سبز " آقای حاتمی کیا بازی کردید. همکاریتان با ایشان چطور شکل گرفت؟
برای آن کار آقای شکر خدا گودرزی دستیار آقای حاتمی کیا با من تماس گرفت و از من دعوت کرد تا بروم و آقای حاتمی کیا مرا ببیند. من پیش آقای حاتمی کیا رفتم و ایشان توضیح داد که قرار است اگر پذیرفته شوی، در سه قسمت بازی کنی. بعد از آن چند صحنه را از من تست گرفت و خیلی خوشش آمد و همین اتفاق باعث شد که سه قسمت حضور من در سریال بشود 14 قسمت! آقای حاتمی کیا گفت چون خوب بودی، برایت نوشتم تا بیشتر بازی کنی. برای آن سریال هم جمعاً 300 هزار تومان به من پول دادند که این پول برای 13 روز کار، یعنی مرگ! اما بازهم پول این کار برایم اهمیت نداشت و فقط میخواستم دیده شوم که خوشبختانه آن کار خیلی به من کمک کرد و جو پشتصحنه آنهم خیلی خوب بود. من خاطرم هست که هرروز صبح آقای حاتمی کیا وقتی مرا میدید، پشت میکروفن میگفت که آقای انرژی آمد، به افتخارش دست بزنید. تمام عوامل هم با من روبوسی میکرد. این اتفاقات برای من خیلی باارزشتر از پول بود.
سر سریال "ترش و شیرین " آقای عطاران چطور رفتید؟
برای آن سریال دیگر خودشان با من تماس گرفتند و من نقش یک طلبکار را بازی کردم. سر فیلمبرداری سریال "ترش و شیرین" یک روز به رضا عطاران گفتم که میشود من در فلان صحنه بخوانم؟ گفت برای چه بخوانی؟ گفتم که کاراکتر من یک طلبکار است که شاید خسته شده و دارد اینطور خودش را تخلیه میکند. بعدازآن رضا عطاران با تهیهکنندگان سریال صحبت کرد و گفت بخوان. من هم یک قطعه از (ایرج) حسین خواجهامیری را خواندم که خیلی مورد استقبال گرفت و خواندن من حتی بیشتر از بازیگریام گرفت. بعدازآن سریال دیگر دیده شدم و تماس گروههای تولید شروع شد. خاطرم هست که یکزمان همزمان سر چهار فیلم، تلهفیلم یا سریال بودم و حسابی سرم شلوغ شد. الآن هم بیشتر پیشنهادهایم از سینما است.
از چه زمانی وارد سینما شدید؟ اولین فیلمی که بازی کردید را یادتان میآید؟
دقیقاً خاطرم نیست که کدام فیلم اولین کار سینمایی من بود، اما تقریباً بعد از سریال "ترش و شیرین" وارد سینما شدم. احتمالاً باید نام آثاری که در آنها حضورداشتهام را از خانه سینما دربیاورم. چراکه در حدود 160 فیلم، تلهفیلم یا سریال بازی کردهام و همین الآن 46 تلهفیلم پخش نشده دارم. "اخراجیها 2" از اولین فیلمهایی بود که بازی کردم. بعدازآن هم در تمامکارهای آقای دهنمکی حضور پیدا کردم. در فیلم "رسوایی 2" یک سکانس دارم که بهترین سکانس کار شد. برای من تأثیرگذاری کارم بیش از هر چیزی مهم است. یک سکانس بازی میکنم ولی همه راجع به همان یک سکانس حرف میزنند. در فیلم "شیش و بش " آقایان بهمن گودرزی و مرتضی شایسته میگفتند که تو از بازیگران نقش اول هم بهتر بودی. طبیعتاً آنها دیگر نیاز ندارند که دیده شوند، اما من هنوز هم همان انرژی قبل را میگذارم تا دیده شوم. با خودم میگویم که حتماً یک عده هستند که مرا نمیشناسند، باید برای آنها کارکنم تا اتفاق خوبتری برای من و آنها رقم بخورد.
تقریباً بیشتر کارگردانهایی که با آنها کارکردهاید، کارگردانهای نامی تلویزیون و سینما هستند.
بله دقیقاً. رضا عطاران، ابراهیم حاتمی کیا، سعید آقاخانی، سروش صحت، مهدی کرم پور، مجید صالحی، سامان مقدم، سعید سلطانی و... کارگردانهایی هستند که من با آنها کارکردهام. با بازیگرهای نامداری همبازی کردهام و بهترین کارهایم را هم جلوی آنها ارائه دادهام. در سریال "ستایش " با آقای داریوش ارجمند همبازی بودم که آقای امید روحانی بازیگر سینما به من گفت که جلوی بازی پررنگ داریوش ارجمند خیلی خوب بودی. این را گفتم برای اینکه به این نکته اشارهکنم که نام بازیگر مقابل روی من تأثیری نمیگذارد و من در هرحال میخواهم بهترین کارم را ارائه دهم.
شما روزی کارتان را با آقای عبدی شروع کردید که از یکجایی به بعد راهتان جدا شد و هرکدام به سرنوشتهای مختلفی در عرصههای تئاتر و تصویر دچار شدید. الآن بعد از سالها رابطهتان با آقای عبدی چطور است و زمانی که با ایشان در چند فیلم همبازی شدید چه حسی داشتید؟
من هنوز هم با آقای عبدی دوست هستم و اتفاقاً همین چند شب پیش با ایشان صحبت کردم و جویای احوالش بودم. اکبر عبدی در سینمای ایران یک پدیده است و در هر فیلمی یک اتفاق ویژه برایش افتاده است. من با عبدی در چند فیلم مثل "فیالمدت المعلوم "، "اخراجیها " و "رسوایی " همبازی بودهام و طبیعتاً وقتی با همدیگر همبازی میشویم، حس خوبی بین ما برقرار است.
شما در تلویزیون با یک سری کارگردانها ازجمله رضا عطاران، مجید صالحی، سعید آقاخانی و سروش صحت کار کردهاید که خودشان بازیگر هم هستند. کار با این کارگردانها چه تفاوتی باکار با کارگردانهای دیگر دارد و خودتان جنس کمدی کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
کارگردانهایی که خودشان بازیگر هستند، دست بازیگران را بیشتر در بداههپردازی بازی میگذارند. کاری که شما در آن نتوانید بداههپردازی کنید، حس خفگی دارد و مثل دستبهسینه ایستادن است. رضا عطاران و مجید صالحی یک مقدار بیشتر به بازیگر فرصت بداههپردازی میدهند و سروش صحت سفتتر است. من در میان این کارگردانها با رضا عطاران روانتر و راحتتر کارکردم. رضا عطاران امروز پدیده سینمای ایران است و به نظرم به لحاظ اخلاقی هم کسی شبیه به رضا عطاران نیست. در سینمای ایران دو، سه نفر مثل رضا عطاران و امین حیایی هستند که این ویژگی رادارند. من چند وقت پیش یک پیام برای رضا عطاران، سروش صحت و مجید صالحی فرستادم و از آنها تشکر کردم چون اگر این کارگردانها به من اعتماد نمیکردند، اتفاق خوبی برای من در عرصه تلویزیون و سینما نمیافتاد. من رشد خودم را مدیون این آدمها هستم. با مجید صالحی در سریال "سه در چهار" همکاری کردم که سریال موفقی بود. در آنجا نقش یک پلیس را بازی میکردم که نقش طنزی بود و تقریباً نمونه آن وجود نداشت که یک افسر عالیرتبه اداره پلیس کمدی باشد. درواقع میتوان گفت که آن نقش، تنها پلیس طنز بعد از انقلاب بود. قبلاً آقای جهانبخش سلطانی در سریال "سر نخ" به کارگردانی کیومرث پوراحمد چنین نقشی را بازی کرد، اما انطور که باید کمدی نبود. بازی من در سریال "سه در چهار" باعث شد که سردار رادان در آن زمان بگوید، ما دیگر پلیس تلخ و عبوس در سریالها نمیخواهیم و باید چهره پلیس در آثار تلویزیونی مثل پلیس سریال "سه در چهار " منعطفتر نشان داده شود. بههرحال آن نقش راه زیادی را برای من بازی کرد و باعث شد که تا مدتها به من نقش پلیس پیشنهاد شود. البته سعی کردم که کارم کلیشه نشود و الآن نقشهای پلیسی را رها کردهام چون سالها پیش هم آقای پوراحمد به من گفت که مراقب باش کلیشه نشوی. متأسفانه در سینمای ایران وقتی شما نقش یک دکتر یا پلیس خوب را بازی کنید، دیگر نمیگویند که شاید یک نفر دیگر هم در این نقش خوب باشد، همان یک نفر را برای همه فیلمها میآورند.
در میان نقشهایتان در سینما و تلویزیون کدامیک را بیشتر دوست دارید و از کدام کارتان بیشتر راضی هستید؟
بازی خودم در فیلمهای "رسوایی 2" و "شیش و بش" را خیلی دوست دارم. در میان سریالها هم تمامکارهایی که با رضا عطاران، سعید آقاخانی یا مجید صالحی انجام دادهام خیلی دوست دارم و انتخاب کردن از بین آنها سخت است. نقش اشکی در سریال "متهم گریخت" را خیلی دوست دارم و مردم هم آن را دوست داشتند. یک تلهفیلم هم بانام "طمع " به کارگردانی بهادر اسدی بازی کردم که به نظر خودم در آن بی نظیر بودم.
این روزها مشغول چهکارهایی هستید؟
اخیراً سرکار "دیواربهدیوار " آقای سامان مقدم بودم که ضبط و پخش آن تمام شد. در فیلم "ما همه باحالیم " آقای گودرزی همبازی کردم و این فیلم الآن آماده اکران است. در کارهای "ثبت با سند برابر است" آقای گودرزی و "کمی شیرین، بسی فرهاد " جواد رضویان همبازی کردهام که بهزودی نمایش داده میشوند.
شما خودتان با تکیهبر استعداد و تجربه وارد تئاتر شدید و رفتهرفته به سینما و تلویزیون هم راه پیدا کردید. فکر میکنید که الآن برای ورود به تئاتر، سینما و یا تلویزیون همین فاکتورها کافی است یا یک بازیگر به تحصیلات دانشگاهی هم احتیاج دارد؟
من فکر میکنم که بازیگری یکزمانی فن بود و الآن علم است و بازیگرها باید درس این کار را بخوانند. با چند ساعت تعلیم یک کارگردان، کسی جلوی دوربین شاهکار نمیکند. شما باید به آموزشگاه و یا دانشگاه بروید و گرایش بازیگری را انتخاب کرده و دورههایش را بگذرانید. تازه آن زمان شما با تئوریهای بازیگری آشنا میشوید و باید وارد کار عملی شوید و بازیگری را بهصورت عملی هم یاد بگیرید. اگر اکبر عبدی با دیپلم هنرستان آمده و به یک ستاره در سینما تبدیلشده، اکبر عبدی یکی است و نمیشود همه را با اکبر عبدی سنجید. جدا از یادگیری تئوریهای بازیگری، چند فاکتور خیلی مهم دیگر هم برای بازیگری وجود دارد. یک بازیگر باید مستعد باشد و بتواند حسهای خوب را اجرا کند. باید بتواند بخندد و به وقتش گریه کند. من اکثر کارهایم طنز و کمدی است اما شما بروید تلهفیلم "حال خوب من " را ببیند و نگاه کنید که من چطور گریه کردهام. بازیگری یک استعداد است که همه فکر میکنند در وجودشان هست ولی در واقعیت اینطور نیست. برای من پیشآمده که خانمی با پسر 16 ،17 سالهاش آمده و گفته که پسرم در خانه دلقک خوبی است و ما را خوب میخنداند، چهکار کند که بازیگر شود؟ مردم فکر میکنند که بازیگری این شکلی است درحالیکه اینگونه نیست.
بازیگری در تئاتر آزاد چطور؟ آیا بازیگری در تئاتر آزاد هم به تحصیلات احتیاج دارد؟
خیر. بازیگری در تئاتر آزاد تحصیلات نمیخواهد. البته الآن روسای تئاتر آزاد میگویند که بازیگران باید تحصیلات بالای دیپلم داشته باشند. من هم موافقم که اگر بازیگران تئاتر آزاد تحصیلکرده باشند بهتر است، اما اگر نداشته باشند هم میتوانند کار کنند. تحصیلات باعث میشود که راحتتر وارد شوند و کارشان را راحتتر جلو ببرند.
بهعنوان بازیگری که سابقه ایفای نقش در فیلمهای مختلفی رادارید، وضعیت فعلی سینمای کشور را چطور میبینید؟
خدا را شکر الآن وضعیت سینما خیلی خوب است. خوشبختانه امروز جایگاه سینما خیلی فرق کرده و من امیدوارم که بهتر از این شود. امیدوارم که در عرصههای سینما و تلویزیون طوری کارسازی شود که بازیگران بیکار نمانند. الآن 40 ،50 درصد بازیگران ما خانهنشین هستند. من که یک مدت بهطور همزمان سر چند فیلم و سریال بودم، الآن بعد از مدتها سر فیلم میروم. امیدوارم در ادامه وضعیت بهبود پیدا کند و روند رو به رشد سینما ادامه یابد.
و سخن آخر؟
امیدوارم که مسئولین به داد تئاتر که مادر هنر ایران است برسند. تئاتر واقعاً فقیر و یتیم است. مخصوصاً ما که با گیشه کار میکنیم، باید بیشتر حمایت شویم. امیدوارم کسانی وارد این حرفه شوند که واقعاً اینکاره هستند و در راستای بهبود این فضا گام بردارند.