سرویس تئاتر هنرآنلاین، بهزاد خاکینژاد رئیس انجمن مدرسان خانه تئاتر در یادداشتی که در اختیار هنرآنلاین قرار داد، موضوع آموزش تئاتر و نوع برنامهریزی متن آموزشی این هنر را که دچار انحراف شده است را مورد نقد قرار داده است.
در این یادداشت آمده است: "تئاتر دانشگاهی، دانشگاه تئاتری میخواهد و دانشگاه تئاتر با مدرس و دانشجو و مدیران تئاترشناس شکل میگیرد.
دانشگاهی که با دانش نسل دکتر مهدی فروغ شکل گرفت و نسلی همچون محمدعلی کشاورز و نسل رضا کیانیان و نسل حامد بهداد را پرورش داد و دانشگاهی که استادش بهرام بیضایی و استاد سمندریان بودند، امروز مرکز هر حرکتی شده مگر آموزش تئاتر؛ دولتی و آزاد و علمیکاربردی و غیرانتفاعی و پردیس خودگردان و ... هم ندارد. دانشگاه تئاتر از اساس دچار انحراف آموزشی شده است.
تا همین یک دهه پیش مهم نبود که یک دانشگاه پول میگیرد یا رایگان است یا چگونه اداره میشود بلکه مهم بود که خروجی آن دانشگاه، دانشجوی تئاتر با دانش و کارکردگرا و پرتجربه است. امروز دانشجوی سال چهارم که به قول دکتر قطبالدین صادقی با استاد همتراز خودش در حد یک جزوه تفاوتِ دانش دارد، میپرسد: "چگونه کار گروهی انجام بدهم!" وقیحانهتر از این پرسش هم هست؟ یعنی دانشجوی یک رشته گروهی تا سال چهارم هنوز کار گروهی حتی به صورت کلاسی انجام نداده است! اما تمام روابط عجیب دانشگاه و راههای ناصواب ارتباطی را به روشنی میشناسد. مشخص است که فلان دانشجوی تئاتر سال چهارم چیزی به عنوان آموزش چه در مهارت تخصصی رشته و گرایش خود و چه در مهارت ارتباطی و اخلاقی و مسئولیت اجتماعی نیاموخته است. مشخص است که استاد یا مدرس کارآزمودهای برای این آموزشها در اختیار نداشته است. پس اینهمه گزینش اخلاقی و علمی و مقالهسازی و کتابسازی و رزومه ساختگی و ... در به کارگیری استاد مدعو و هیات علمی چه کاربردی دارد!؟
تکلیف استخدام استادان هیات علمی دو نسل اخیر که در گردونه دوستانه جذب هر دانشگاهی مشخص است؛ رابطه برتر از علم و عمل. تقوا برتر از مهارت. تعهد به دانشگاه برتر از تعهد تخصصی به کار.
استادان مدعو دو نسل اخیر هم که طبیعی است با رابطه محفلی مدیر گروه هر مرکز دانشگاهی انتخاب میشوند.
با این وضعیت، تکلیف دانشجویان و مدرسان متعهد انگشتشمار آموزش تئاتر چه میشود؟ به همان آتشی میسوزند که محفلهای هر دانشکده برای استادان خودی و ناکارآمد تعیین کردهاند؛ گوش به فرمان مدیر گروهی که خودش در همین سیستم بالا رفته و سکوت و عدم نقد و عدم اعتراض در برابر هر ناملایمتی را دیکته میکند. دانشجو در این وضعیت سیاه چه چیزی باید بیاموزد؟
گاهی به برخی مدیران گروه اعتراض میشود که چرا فلان مدرس غیرمتخصص را برای این درس تخصصی انتخاب کردید؟ پاسخ میدهند که "ما ماموریم و معذور. از بالا دستور رسیده که فلانی در فلان نهاد حکومتی کار میکند و علاقهمند به تدریس تئاتر است!"
دانشجویان به مدیر گروه اعتراض میکنند که فلان مدرس تخصص ندارد و ارایه یک مطلب ساده را هم نمیداند. پاسخ میشنوند که "همین است که هست" غلط کرده مدیر گروهی که چنین پاسخ بدهد. پس او چه کاره است که بیاختیار نشسته بر صندلی دکتر فروغ و دکتر صادقی و بیضایی و سمندریان و...
به رییس دانشگاه اعتراض میکنند پاسخ همین است. به معاون آموزشی اعتراض میکنند پاسخ همین است. به صنف مستقل خود اعتراض میکنند، پاسخ همین است.
این چه سیاهچالی است برای آموزش تئاتر ایجاد کردهاند؟
آموزش مجازی عملی در واتساپ شده نماد افتخار مدیر گروه تئاتری. اجرای عملی در فضای مجازی؟ آموزش تئاتر سراسر پر از تناقض شده و مدرسان محافظهکار برای از دست ندادن کرسی و نام استاد در رزومه خود، حتی حاضر نیستند اعتراض کنند چرا حقوق ماهی 300 هزار تومان آنها 6 ماه بعد با کلی منت واریز میشود. مدرسی که از حق مسلم خودش دفاع نمیکند و در صنف خودش هم برچسب سکوت زده و با ماموران سکوت درون صنف و دانشگاه همراهی میکند، چگونه میخواهد نسلی همچون محمدعلی کشاورز و کیانیان و بهداد را پرورش دهد. مدرسی که اگر توان علمی پیشکسوتان را ندارد، حتی آزادگی بیضایی و سمندریان را هم ندارد چگونه میخواهد هنرمند تئاتری بسازد؟ از سوی دیگر دانشجویی که فقط برای مدرک و روابط آزاد به دانشگاه آمده دیگر میلی برای ابراز خواست قانونی و آموزشی خود ندارد. اینجا میشود بهشت مدیران دانشگاهی که فقط درآمدزایی کنند و کاری به وضعیت آموزشی زیرمجموعه خود نداشته باشند.
طبیعی است که به این دانشجو، آموزش دانشگاهی و عملی تئاتر در واتساپ، خواب در سامانه آموزش مجازی دانشگاه، شهریه افزون دوران قرنطینه، خاطرهگویی به جای شرح درس سر کلاس، بیمسئولیتی استاد و کارکنان دانشگاه و هزار و یک ضدآموزش دیگر تحمیل میشود و دانشجوی بیهدفِ بیحرکتِ باری به هر جهت، برای رسیدن به نمره قبولی دست به هر کاری میزند تا فقط مدرکش را به خانواده بدهد و خودش در گروههای تئاتری پرسه بزند.
باید گریست به حال دانشگاهی که هنوز طرح درس 40 سال پیش وزارت علوم را با منابع درسی قدیمی و بهروز نشده برای دانشجویان تکرار میکند. باید گریست به حال مدیر گروهی که فیش حقوقیاش بر حمایت از مدرسان و دانشجویان زیرمجموعهاش برتری دارد. باید گریست به حال مدرسی که هنوز فقط نام استانیسلاوسکی را شنیده و پس از سالها تدریس لای کتابهای او را باز نکرده، چه رسد به منابع جدید و ایجاد شرح درس 16 جلسهای. باید گریست به حال دانشجویی که در دانشگاه هر هدفی دارد مگر دانش. باید گریست به حال صنف تئاتری که به اسم آموزش فعالیت میکند اما ماموران سکوت در قامت مدرس تئاتر مدام صنف را با محافظهکاری از حرکت به سمت حقوق مدرسان و دانشجویان بازمیدارند تا موقعیت نحیف سازمانی خود را حفظ کنند. باید گریست به حال آموزش تئاتر، به حال تئاتر، به حال آموزش، به حال وزارت فخیمهای که نام علم را یدک میکشد اما دانشگاه و مدرس و دانشجوی تئاترش باری به هر جهت در باتلاقی با عنوان آموزش تئاتر دست و پا میزنند.
شاید یک بار دیگر باید هر دو وجه صورتک تئاتر را برای مدیران سیاستگذار آموزش و تئاتر، نمایش دهند تا بخش خندان آن را هم ببینند که روزی از گریهاش غمانگیزتر خواهد شد و بارانی سیاه بر سر آموزش تئاتر آوار میکند."