سرویس موسیقی هنرآنلاین: آلبوم "جانی از دور" به آهنگسازی فاطمه دهقانی نوازنده عود اواخر سال گذشته از سوی مؤسسه فرهنگی و هنری ترنم داوودی روانه بازار موسیقی شد. دهقانی این آلبوم را با همکاری دو دوست و همکلاسی خود سارا هستی نوازنده کمانچه و فریده سرسنگی نوازنده سنتور و پرکاشن تولید کرده است.
"جانی از دور" شامل هشت قطعه بیکلام به عناوین "نوا"، "آرزو"، "گذر از اصفهان به چهارگاه"، "غوغا"، "بیداد و فرود"، "آرزو 2" و "جانی از دور" است و ترکیب و سازبندی آن را تکنوازی، دونوازی و سهنوازی عود با کمانچه و کوبهای تشکیل میدهد.
به بهانه انتشار اولین تجربه مستقل دهقانی، هستی و سرسنگی در هنرآنلاین میزبان این سه هنرمند جوان شدیم. نیما جوان مدیر نشر و پخش جوان پخشکننده آلبوم "جانی از دور" نیز در این نشست حضور داشت.
لطفاً در شروع گفتوگو، از نحوه ورودتان به عرصه موسیقی بگویید.
فاطمه دهقانی: من متولد 1374 در تهران هستم. از سال 1385 وارد هنرستان موسیقی دختران در تهران شدم و بعد کارشناسی نوازندگی موسیقی ایرانی را در دانشگاه تهران گذراندم و در حال حاضر هم دانشجوی نوازندگی موسیقی ایرانی در مقطع ارشد در دانشگاه تهران هستم و در هنرستان موسیقی دختران تهران نیز ساز عود را تدریس میکنم.
سارا هستی: من هم دقیقاً با فاطمه دهقانی وارد هنرستان موسیقی دختران شدم. من کارشناسیام را در دانشگاه هنر و در رشته نوازندگی موسیقی ایرانی در حوزه کمانچه گذراندم و در حال حاضر هم دانشجوی ارشد اتنوموزیکولوژی هستم. از زمانی که وارد هنرستان شدم بهطور تخصصی کمانچه را شروع کردم. قبل از آن هم به آموزشگاه میرفتم، اما آشنایی کمی با موسیقی داشتم.
فریده سرسنگی: من یک سال زودتر از بچهها وارد هنرستان شدم. ساز تخصصیام سنتور است. در دانشگاه هنر درس خواندم و الآن بهطور تخصصی فقط پرکاشن کار میکنم.
گروهتان چگونه شکل گرفت؟
فاطمه دهقانی: من برای پایاننامه دوره کارشناسیام با مشورت خانم بوبان تصمیم گرفتم مجموعهای را آهنگسازی کنم و آن را برای پایاننامه اجرا بدهم. ترجیح دادم زیاد گروه بزرگی نباشد و یک سری سازها را که در کنار عود جذابیت نداشته باشد کنار بگذارم. با سارا و فریده صحبت کردم که عود در کنار کمانچه باشد و داربوکا. فریده تمام سازهای کوبهای را میزند و من میتوانستم در کنار عود از تنبک استفاده کنم، اما تلفیق داربوکا و عود را خیلی دوست داشتم و ترجیح دادم یک کار نو انجام بدهیم. گروه را تشکیل دادیم و وقتی خانم بوبان هم گروه را دیدند، خیلی پسندیدند و واقعاً به ما کمک کردند. اگر لطفهای ایشان نبود شاید این مجموعه به سرانجام نمیرسید.
جمعآوری گروه با حضور سه خانم شاید یک مقدار سخت باشد. مدیریت کردن گروه چگونه اتفاق میافتد؟
فریده سرسنگی: ما همدیگر را از دوازده سالگی میشناختیم و در یک مدرسه بودیم. همه با هم بالا آمدیم و در دانشگاه هم یک سری مواقع با هم بودیم. خیلی با هم صمیمی بودیم و اخلاقیات همدیگر را میشناختیم. حس لازم برای نوازندگی مشترک هم در وجود همه ما بود. همیشه با هم خوب بودیم و سرپرستمان هم همیشه عالی بوده است.
فاطمه دهقانی: واقعاً با هم راحت هستیم. اعضای گروه هم به این دلیل انتخاب شدند که همه با هم همدل باشیم و سه نفری باشیم که بتوانیم در کنار هم پیشرفت کنیم.
سازهایتان را خودتان انتخاب کردید یا شخص خاصی این سازها را به شما پیشنهاد داد؟
سارا هستی: من سازم را کاملاً بر اساس علاقه خودم انتخاب کردم. البته قبل از ورود به هنرستان در یک دوره کوتاهی پیانو میزدم ولی وقتی وارد هنرستان شدم و یک سری برنامه برای آشنایی با سازها گذاشتند خودم کمانچه را انتخاب کردم.
فاطمه دهقانی: من برادرم که سال از من بزرگتر هستند در هنرستان موسیقی پسران درس میخواندند و خانوادهام گفتند تو هم رهرو راه برادرت به هنرستان موسیقی دختران برو. وقتی به هنرستان رفتم واقعاً عود را نمیشناختم. حتی همین الآن هم به دلیل این که حمایت یا تبلیغ زیادی برای این ساز نمیشود خیلیها آن را نمیشناسند. روز انتخاب ساز میخواستم تار را انتخاب کنم ولی زندهیاد ظریف گفتند نوازنده تار خیلی زیاد است و دستان تو هم کوتاه است و شاید برای تکنیکهای ساز تار زیاد جالب نباشد. آقای ظریف گفتند عود را انتخاب کن و خانم افتاده هم آنجا بودند و ایشان هم گفتند عود خیلی خوب است. از عود خیلی تعریف کردند و این باعث شد که من عود را انتخاب کنم. بعد از یک ماه که توانستم یک ملودی و یک قطعه را بزنم واقعاً عاشقش شدم. آن موقع ساز دومم را تار زدم تا بتوانم ساز مورد علاقهام را هم داشته باشم ولی شاید الآن پنج سال است که تار نزدهام. در حالی که واقعاً عود را نمیتوانم کنار بگذارم.
فریده سرسنگی: من از بچگی عاشق سنتور بودم ولی الآن به خاطر سبک موسیقیهایی که وجود دارد و به دلیل این که استفاده از ساز سنتور کمتر شده است و این نگرانکننده است، من تنبک و سازهای کوبهای مینوازم. از بچگی تنبک میزدم و الآن سازهایی که جدید آمده است را بیشتر کار میکنم. داربوکا هم یک ساز مصری است که از مصر، استانبول و کشورهای عربزبان آمده است و من الآن آن را تخصصی کار میکنم. عود و داربوکا جزو سازهایی هستند که خیلی روی هم سوار هستند و مینشینند.
داربوکا چه سازی است و قدمتش به چه زمانی برمیگردد؟
فریده سرسنگی: اصالت داربوکا مربوط به مصر و کشورهای عربی است. البته ما در کارمان از داربوکا پوستی استفاده کردیم تا یک مقدار صدایش شبیه تنبک هم باشد. داربوکا فلزی هم هست. این ساز الآن حدود پنج سال است که بهطور تخصصی وارد ایران شده است و کار میشود.
ایده منتشر کردن آلبوم به فکر چه کسی رسید؟ اصلاً چه شد که تصمیم گرفتید آلبوم منتشر کنید؟
فاطمه دهقانی: من تقریباً پنج ماه برای پایاننامهام روی این اثر کار کردم. از ماه مهر از خانه بیرون نمیرفتم تا بتوانم پایاننامهام را به بهمنماه برسانم. با بچهها از مهر شروع به کار کردیم و کار در بهمن اجرا شد. بعد از این که کار را اجرا کردیم و مورد استقبال اساتید و سایر شنوندگان سالن قرار گرفت، تصمیم گرفتم منتشرش کنم. البته این ایده را هم خانم بوبان به من دادند که "حتی اگر به فکر آلبوم نیستی حتماً ضبطش بکن که این مجموعه را داشته باشی." بعد من به این ایده رسیدم که چهبهتر است حالا که اینهمه آماده هستیم و تمرین کردهایم این کار را بهصورت آلبوم منتشر کنیم. تابستان 98 در استودیو پژواک شروع به ضبط این کار کردیم و ضبط کار حدود دو، سه ماه بهصورت آنسامبل طول کشید. بعد با نشر ترنم داوودی کهن صحبت کردم و ایشان ناشر آلبوم شدند و در حال حاضر هم با آقای جوان برای پخش آلبوم همکاری میکنیم.
فریده سرسنگی و فاطمه دهقانی
هر کدام از شما بهعنوان یک بانو در حوزه موسیقی چه مشکلات و دغدغههایی دارید؟
سارا هستی: مشکلاتی که برای بانوان وجود دارد الآن خیلی کمتر شده است. شاید مشکلات کنسرت گذاشتن و اجرای بانوان در گذشته بیشتر بوده است. البته الآن هم این مشکلات را داریم. در خیلی از شهرستانها اجازه اجرا نداریم. یکی از بزرگترین دردهای ما این است که چندین ماه روی یک پروژه کار میکنیم ولی بهیکباره در روزهای آخر به یک دلیل غیرقابلهضم و غیرقابلپیشبینی، اجرایی که مجوز گرفته است لغو میشود. در کنار این مشکلات، اسپانسر گرفتن برای چنین اجراهایی هم سخت است. شاید روی این کار سرمایهگذاری کردن ریسک بزرگی باشد. بعضی از گروههای بانوان که شناختهشدهتر هستند یا بانوان بازیگری که خوانندگی میکنند، کارشان راحتتر است اما کسانی که تازهوارد هستند و میخواهند تازه کنسرت بگذارند و اجرا بگذارند، راه خیلی سختی در پیش دارند. به همین خاطر نظر ما این بود که ابتدا یک اثری داشته باشیم تا بتوانیم برایش اجرا بگیریم چون داشتن یک آلبوم راه را هموارتر میکند.
فریده سرسنگی: به اعتقاد من، جدا از این که ما خانم هستیم و مشکلاتی را در زمینه موسیقی داریم، باید سطح شنیداری مردممان را بالا ببریم. ما آلبوممان را منتشر کردهایم و خیلیها از ما حمایت کردهاند، اما بحث این است که مردم الآن فقط موسیقی پاپ میپسندند و این خیلی اذیتکننده است. خیلی بد است که مردم نسبت به موسیقی ایرانی و موسیقی تلفیقی بیتفاوت باشند. نمیگویم کسی موسیقی پاپ و خوانندههای جدید این سبک را گوش نکند. گوش بدهند. هر چیزی بهاندازه خودش. اما الآن موسیقی ما فقط شده موسیقی پاپ.
سارا هستی: همین باعث شده یک سری از نوازندگان ساز سنتی سراغ این تجربه بروند که موسیقی پاپ را روی این سازها پیاده کنند تا بیشتر دیده شوند. واقعاً هم در کارشان موفق شدهاند و بیشتر دیده شدهاند. این سخت است و درد بزرگی است.
فاطمه دهقانی: ما تقریباً دو سال روی این آلبوم زحمت کشیدیم. در بسیاری مواقع بچهها برای این که به تمرین و ضبط برسند خیلی کارها را کنسل کردهاند. بهشخصه به این فکر نمیکردم که اگر آلبوم منتشر شود این نتیجه را از آن بگیرم، اما متأسفانه الآن شرایط جوری است که تمام مردم به یک سبک دیگر سوق داده شدهاند. وقتی صدا و سیما سازها را نشان نمیدهد و اسم ساز را نمیزنند، مردم چطور میتوانند به این سبک موسیقی سوق داده شوند؟ در حالی که ما از شبکه یک تا شبکه نسیم میبینیم که از آهنگهای خوانندگان پاپ استفاده میکنند.
فریده سرسنگی: فکر میکنم در کل دنیا اینطور باشد که موسیقی خوانندهمحور است و بیشتر خواننده را میشناسند.
فاطمه دهقانی: خوانندهمحور بودن در ایران بیشتر است.
نیما جوان: بله، اما در فرانسه یک بچه 9 ساله ساز ابوا را میشناسد.
فاطمه دهقانی: سعی کردم کاری بکنم که اینسترومنتال باشد تا بتوانم این موسیقی را، هرچند سخت، اما به گوش همه مردم برسانم. من فکر میکنم الآن در حیطه موسیقی ایرانی حتی آقایان هم سخت کار میکنند و این سختی فقط مختص بانوان نیست. به هر حال من ترجیح دادم آلبوم ما اولاً خوانندهمحور نباشد و بعد هر سه تای ما با هم جلو برویم و به یک اندازه پیشرفت کنیم.
در دورانی که مشکل کپی رایت در ایران وجود دارد و از طرفی معضل کرونا هم به مشکلات صنعت نشر موسیقی افزوده است، انتشار آلبوم توسط یک آنسامبل جوان و تازهکار چه توجیهی داشته است؟
فاطمه دهقانی: واقعاً ریسک کردهایم. الآن شاید یک درصد از هزینههایی که کردهایم برنگشته باشد. اما بهشخصه میگویم که برای فرهنگ کشور کار کردهام. واقعاً دیدم که خیلی حیف است اگر در این زمینه کار نشود. آلبوم از بهمنماه منتشر شد و شاید هیچ اتفاق خارقالعادهای برایش نیفتاده است. خیلی از سیدیهای آلبوم هم در خانه است. اما گفتم حتی اگر پنج نسخه از آلبوم در شهر کتاب فروش برود یا حتی همین که مردم تصویر سه خانم نوازنده را با ترکیب و تلفیق متفاوت سازهایشان بر روی جلد آلبوم ببینند، اتفاق خوبی باشد و مردم را نسبت به این موسیقی کنجکاو کند.
آلبوم دقیقاً چه زمانی منتشر شد؟
فاطمه دهقانی: آلبوم بهمن منتشر شد ولی به خاطر کرونا اطلاعرسانی نشد. ما میخواستیم دوم اسفندماه برای آلبوم رونمایی بگیریم که به یک سری دلایل نشد. بعد خواستیم فروردین رونمایی بگیریم که به خاطر کرونا نشد و دیگر تصمیم گرفتیم آلبوم را منتشر کنیم.
سارا هستی
بازخوردی از آلبوم گرفتهاید؟
فاطمه دهقانی: وقتی آلبوم را منتشر کردیم فکر نمیکردم اینهمه آدم آلبوم را تبلیغ و حمایت کنند. حمایت از نظر خرید نه، اما از نظر اشتراکگذاری در فضای مجازی امیدوارکننده بود. این که این کار را کردند قابل ستایش است.
با توجه به این شرایط به فکر آلبوم بعدی هم هستید یا شاید ترجیح میدهید بهصورت انتشار تک آهنگ ادامه فعالیت بدهید؟
فاطمه دهقانی: به انتشار کارها هم بهصورت تک آهنگ و هم بهصورت دیجیتال فکر میکنیم. اگر انتشار فیزیکی هم باشد شاید نسخههای کمی عرضه کنیم تا یک سری علاقهمندان که دوست دارند نسخه فیزیکی کار را داشته باشند، آلبوم در دسترسشان باشد.
چیزی که الآن خیلی مد شده است، حضور نوازندههای خانم در گروههای آقایان پاپ است. شما چقدر با این قضیه موافقید؟
فریده سرسنگی: به دلیل یک سری اتفاقها مثل همخوانی خانمهای نوازنده با خوانندهها یا جلوتر آمدن نوازندههای خانم از روی سن، الآن تقریباً هشت ماه است که نوازندگان زن پرکاشنیست نمیتوانند با آقایان روی صحنه بروند. من با دو، سه گروه هم کار میکردم ولی الآن دیگر نمیتوانم با آن گروهها روی صحنه بروم.
برخی از نوازندگان آنسامبلها و ارکسترها نسبت به همکاری با گروههای پاپ زاویه دارند و ترجیح میدهند برای درآمدزایی یا هر دلیل دیگری با این گروهها همکاری نکنند. شما چنین دیدگاهی ندارید؟
فریده سرسنگی: همکاری با گروههای پاپ بیشتر برای دیده شدن بیشتر اتفاق میافتد و فکر نمیکنم پول خیلی زیادی هم داشته باشد. مردم میبینند که روی صحنه فقط یک نوازنده خانم هست و این خیلی خوب و جالب است. ما هم از خدایمان است این اتفاق برایمان بیفتد، اما خب نمیگذارند. به نظر من همکاری با گروههای پاپ اشکالی ندارد.
فاطمه دهقانی: فکر میکنم برای فریده اتفاق خوبی باشد چون سازش کوبهای است و اصلاً شرایطش خیلی متفاوت است. اما من برای خودم این ترجیح را نمیدهم که به فرض بروم توی گروه مهران مدیری و ساز بزنم و بخواهم خودم را با یک شخص دیگر بالا بکشم. ترجیح میدهم خودم باشم و خودم بتوانم اثری را خلق کنم که مخاطب را با آن به قصهای که در درونم است ببرم.
سارا هستی: به اعتقاد من اگر سلیقه شنیداری آدم به یک سمتی برود دیگر نمیتواند خودش را از آن کنار بکشد. من تابهحال پیشنهادهایی از کنسرتهای پاپ داشتهام و به این هم باور دارم که آدم در کنسرت پاپ بیشتر میتواند دیده شود، اما همیشه به مثلاً 100 نفر آدمی که در حوزه سنتی من را میشناسند و کارم را دنبال میکنند، قانع بودهام. هیچوقت دنبال این نبودهام که با همکاری با خوانندههای پاپ بیشتر دیده شوم چون واقعاً نمیتوانم. اصلاً اذیت میشوم. وقتی در یک جمعی مینشینم که دارند موسیقی پاپ میزنند نمیتوانم کمانچه پیاده کنم. اصلاً عصبی میشوم.
فاطمه دهقانی
با توجه به شرایط موجود هیچوقت به این فکر کردهاید که در خارج از کشور ادامه فعالیت بدهید؟
فریده سرسنگی: با این که سازهای ما ایرانی است، مخاطبانی که خارج از ایران هستند کار ما را بیشتر میپسندند. من کامنتها و پیامهایی دارم که نوازندگان خارجی یا مخاطبان ایرانی مقیم خارج از کشور از عشق و علاقهشان به کار ما و این نوع موسیقی گفتهاند. خیلی برایشان هیجانانگیز بود. این در حالی است که چون مخاطبان ساکن ایران از بچگی موسیقی ایرانی شنیدهاند ما انتظار داریم آنها بیشتر استقبال کنند، اما از نوازندگان خارجی یا مخاطبان ساکن خارج از کشور بازخوردهای بیشتری داشتهایم.
فاطمه دهقانی: تصمیم دارم که برای دکترا در خارج از کشور ادامه تحصیل بدهیم، اما این که بعد چه اتفاقی میافتد بستگی به شرایط دارد. شاید تا یک مدتی به خارج از کشور بروم و بعد از دکترا هم اگر بتوانم زندگی خوبی داشته باشم و کارم را بیشتر از اینجا سوق بدهم و پیشرفت بیشتری داشته باشم، در خارج از کشور بمانم، اما در غیر این صورت برمیگردم.
سارا هستی: برنامهای که من در حال حاضر دارم مهاجرت کردن است و به همین خاطر دارم کارهایم را برای رفتن انجام میدهم. واقعیت این است که اینجا هم ازلحاظ زندگی و هم ازلحاظ کاری، چندان بازخورد خوبی نمیبینیم. بنابراین وقتی شرایط رفتن را دارم تلاش میکنم حتماً مهاجرت کنم. طبق تجربهای که از کنسرتهای خارج کشور به دست آوردهام، فکر میکنم استقبال آنها بهتر است و علاقه بیشتری به کار ما نشان میدهند. حس میکنم آدم اگر در خارج از کشور بتواند راهش را پیدا کند حس بهتری پیدا میکند. ما اینجا وقتی کنسرت میگذاریم، اغلب کسانی که به دیدن ما میآیند اقوام خودمان هستند یا کسانی هستند که شاید در رودربایستی با ما گیر کرده باشند، اما در خارج از کشور مخاطبانی که در سالن حضور پیدا میکنند صد درصد از علاقهمندان موسیقی ما هستند.
احتمالاً همه شما در این ایام تدریس آنلاین را هم تجربه کردهاید. تجربه تدریس آنلاین چطور بود؟
فریده سرسنگی: ما هم کلاس آنلاین داشتیم و هم فیلم میگرفتیم برای هنرجوها میفرستادیم. اگر بخواهیم روراست باشیم، کلاسهای آنلاین آن بازخورد کلاس حضوری را ندارند ولی باز هم از هیچی بهتر است. شما وقتی یک ماه موسیقی کار نمیکنید عقب میمانید و بعد باید برگردید از دوباره شروع کنید. در این مدت بچهها با اشتیاق تماس میگرفتند و ما با همدیگر کار میکردیم. اینترنت مدام قطع و وصل میشد و سختیهای خودش را داشت ولی به نظرم اتفاق خوبی بود و عده زیادی کلاس آنلاین خودشان را همینطور ادامه دادند.
فاطمه دهقانی: به نظر من تجربه خوبی بود ولی انرژی زیادی میگرفت. وقتی کلاس حضوری دارید آنقدر اذیت نمیشوید. شما در کلاس حضوری هر حرفی را یک یا نهایتاً دو بار میگوید و از آن رد میشوید ولی در کلاس آنلاین یک حرف را باید چندین بار تکرار میکردیم. کلاس آنلاین فقط ازاینجهت که دیگر در ترافیک نمیمانید خوب است.
سارا هستی: عده زیادی از هنرجویان موافق کلاس آنلاین نبودند و میگفتند اجازه بدهید هر وقت کرونا رفت ما بهصورت حضوری بیاییم ولی یک عده هم میگویند ما فقط در کلاس آنلاین شرکت میکنیم. من هیچ پسرفتی در بین شاگردانم ندیدم و آنها بسیار خوب خودشان را با شرایط وقف دادند. واقعاً کلاس آنلاین سختیهای خودش را داشت ولی همه این نحوه آموزشی را پذیرفتهاند. یکی از معضلاتی که داشتیم اینترنت بد بود. اینترنت اصلاً هیچ حساب و کتابی ندارد و مدام قطع میشود.
جایگاه ساز خودتان در موسیقی را کجا میدانید؟
فاطمه دهقانی: به نظر من عود و کمانچه جزو سازهایی هستند که بسیار کم به آنها اهمیت داده میشود. ازلحاظ شنیداری بسیار کم پیش میآید یک نفر بگوید من مینشینم تکنوازی ساز عود گوش میدهم.
نیما جوان: در هر ژانر از هنر وقتی یک قهرمان به وجود میآید، آن هنر بهواسطه آن قهرمان شنیده و دیده میشود. در حال حاضر ساز کمانچه بهواسطه آقای کلهر در جهان هم پیرو دارد.
فاطمه دهقانی: برخی از هنرجویانی که جلسه اول ساز عود را میدیدند به من میگفتند ما با این ساز چه کار میتوانیم انجام بدهیم؟ چه اتفاقی برای ما میافتد؟ من معمولاً اوایل کلاس زمانی را به تعریف از ساز عود اختصاص میدهم. شما وقتی در هر کجای جهان عود بزنید، همه این ساز را میشناسند. به نظرم فقط در ایران است که این ساز را کمتر میشناسند. یک سازی مثل سنتور را در جهان نمیشناسند ولی ساز عود یک ساز جهانی است.
نیما جوان: دیده شدن خیلی مهم است. به نظرم در سالهای گذشته میلاد درخشانی در شناساندن ساز عود موفق بود. در دورهای گروهی مثل رستاک آمد کمک کرد تا یک سری مقامها و فواصل موسیقی فولک پاپیولار شود. مخاطب وقتی قطعه "رعنا" را میشنود به سراغ اجرای اصلی آن که فریدون پوررضا خوانده است هم میرود. یعنی آن اجرا باعث میشود که شما به آن اصل نزدیکتر شوید.
در این بخش صداوسیما هم میتواند مؤثر شود.
نیما جوان: اگر بچههای آنسامبل سه نفری یک ساعت در شبکه ملی خودشان برنامه داشتند، ما از فردا صحبت تیراژ صد هزارتا میکردیم. فیلم "سنتوری" به گسترش سنتور کمک بسیار زیادی کرد ولی ساز عود به نسبت کمتر شناخته شده است. عود سازی است که اصلاً برای ما بوده است.
فاطمه دهقانی: دقیقاً همینطور است. یک مدت محو شده و دوباره به آن پرداخته شده است.
سارا هستی: من علاوه بر کمانچه، در سطح مبتدی ویولن ایرانی هم تدریس میکنم و روزهای اول هنرجویان ویولن من بیشتر بودند ولی الآن 80 درصد هنرجویانم علاقهمند ساز کمانچه هستند. مثلاً یک دختر نوجوان 14 ساله را میبینم که اولین سازی که شروع کرده کمانچه است. از او میپرسم از کجا با این ساز آشنا شدهای؟ میگوید ساز کمانچه کیهان کلهر را دیدهام.
تاکنون پیش آمده چیزی شما را آزار بدهد که به خاطر آن حاضر شوید موسیقی را کنار بگذارید؟
فریده سرسنگی: هیچوقت این اتفاق نیفتاده است. ما موسیقی را کنار بگذاریم و بعد چه کار کنیم؟ یادم است در دورهای میخواستند هنرستان موسیقی را ببندند و من شب تا صبح گریه میکردم. من بارها پیش آمده که مثلاً امروز کنسرت داشتهام و یک ساعت قبل از اجرا به من گفتهاند که دختر نمیتواند روی صحنه برود. با این حال وقتی وارد موسیقی میشوید دیگر نمیتوانید از آن جدا شوید و موسیقی عضو جدانشدنی شما میشود.
اگر شرایط عادی شود برنامهای برای اجرای کنسرت دارید؟
فاطمه دهقانی: من در مورد کنسرت با بچهها صحبت کردم و گفتم میتوانیم به فستیوالها و اجراهای خارج از کشور فکر کنیم تا بازخورد بیشتری داشته باشیم. بهتر از این است که ما اینجا دغدغه داشته باشیم که بلیتهای کنسرت ما واقعاً به فروش برود و اینطور نباشد که ما بخواهیم سالن را با نزدیکان خودمان پر کنیم. وقتی کسی به کار ما اهمیت نمیدهد و استقبال نمیکند، فکر نمیکنم برگزاری کنسرت ایده جالبی باشد. در حال حاضر گروههای بانوان زیادی هستند که فعالیت میکنند. من مطمئن هستم که ما نسبت به آنها متفاوتتر هستیم چون آنها اغلب موسیقی پاپ کار میکنند و به همین واسطه سرپا هستند.
برنامه بعدی شما چیست؟
فاطمه دهقانی: ما در حال حاضر داریم روی یک تکآهنگ کار میکنیم که برای یک تصنیف است. شاید کارهای دیگری هم انجام بدهیم و درنهایت همه اینها را بهصورت یک آلبوم دیجیتال منتشر کنیم.
فریده سرسنگی: ما در استودیو کار انجام دادهایم ولی برای کنسرت هنوز هیچ گروهی شروع به کار نکرده است. من یک تک ترک با خانم مهرنام رستگاری ضبط کردهام.
سارا هستی: من دارم یک سری کارها برای کمانچه میکنم و هر زمان که آماده شود آن را با دوستانم ضبط میکنم.
فاطمه دهقانی: ترجیح میدهم اگر خواستم کار گروهی انجام بدهم با بچههای گروه خودمان باشد.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
فاطمه دهقانی: امیدوارم در ایران کمی به این ژانر از موسیقی توجه شود و از ما حمایت کنند.
سارا هستی: حداقل یکبار گوش کنند شاید نظرشان عوض شد. ممکن است اگر یک بار این ژانر از موسیقی را گوش کنند به این نتیجه برسد که چرا تاکنون فقط موسیقی پاپ گوش میدادم.
نیما جوان: ما در مورد موضوعاتی بحث کردیم که در مورد هر کدام از آنها میتوانیم دو روز حرف بزنیم. من خودم سالها در فروشگاه موسیقی بتهوون فروشنده بودم. مثلاً یک روز یک نفر آمد آلبوم بنیامین بهادری را بخرد. آن موقع تجربه من کم بود و بسیار سریع او را قضاوت کردم. همزمان آلبوم "برداشت" پیمان یزدانیان داشت در فروشگاه پخش میشد. آن مشتری پس از چند بار دور زدن از من پرسید این چه موسیقی است که دارد پخش میشود؟ کمی درباره آن اثر توضیح دادم و درنهایت آن مشتری چهار آلبوم از پیمان یزدانیان خرید. آدمها اگر این موسیقیها بشنوند قطعاً علاقهمند میشوند. مگر میشود چیزی را که ماهیت آن درست است و یک روشنایی از هنر درون دارد، دوست نداشته باشند! این بچهها میتوانند سالن پر کنند ولی راهها برای آنها بسته است. ما نمیتوانیم بگوییم این موسیقی مورد استقبال قرار نمیگیرد چون هنوز شنیده نشده است. اگر یک کلیپ شیک از شما ساخته شود، بهراحتی میتوانید روی سالن پر تالار وحدت حساب کنید. درد اینجاست که پتانسیلها وجود دارد ولی آدمها عقب میروند و سرخورده میشوند. خدا پدران صاحبان فیسبوک و اینستاگرام را بیامرزد. من با بعضی از گروهها مثل پالت و چارتار از صفر شروع کردم و ناشر آنها بودم. آنها در فیسبوک دیده شدند و آدمها دوستشان داشتند. وقتی هنوز کاری نشده است نمیتوانید بگویید مخاطب نداریم.
فریده سرسنگی: بد است که من این حرف را میزنم ولی حس حسادت در ایران بسیار زیاد است. بسیاری از دوستان ما هستند که موفق شدهاند ولی حاضر نیستند برای ما که دوستشان هستیم کاری انجام بدهند.
نیما جوان: دلیلش را من میگویم. شما ببینید ما الآن اینجا پنج نفر نشستهایم و اگر برای همه ما فقط دو بشقاب وجود داشته باشد، قطعاً برای به دست آوردن آن دو بشقاب یک رقابت ناسالم و حس حسادت بین ما به وجود میآید. در خارج از کشور بسترها باز است و بهقولمعروف آدمها سیر هستند ولی اینجا بستر تنگ و کوچک است و آدمها از موفقیت همدیگر ناراحت میشوند. متأسفانه این مسئله به استادان ما هم سرایت پیدا کرده است. استادی که راه را رفته و به همهچیز رسیده است، حاضر نمیشود کار شما را به اشتراک بگذارد که این خیلی بد است.