گروه فرهنگی هنرآنلاین: نادر طالب‌زاده فعال‌ترین و موفق‌ترین هنرمند رسانه‌ای ما بود که در بسیاری از برهه‌های سخت و صحنه‌های خطرناک دفاع مقدس و همین طور نبردهای خارج از کشور، حضور پیدا می‌کرد. او همواره از اول انقلاب تا لحظه شهادتش، یک لحظه از پا ننشست و در زمینه‌های مختلف رسانه‌ای، نمایشی و تبلیغی فعالیت و جان‌فشانی داشت.

آمریکایی‌ها وقتی فهمیدند که برادرش نیز که یکی از نخبگان دنیا در زمینه پزشکی جایگزین بود، تصمیم به مهاجرت به ایران گرفته، او را به طرز مشکوکی مورد حمله بیولوژیک قرار دادند و شهید کردند.

نادر را هم در سفری که به عراق داشت مسموم کرده و دچار گرفتگی قلب و عروق نمودند. او موقتاً جان سالم به در برد ولی همواره در رنج بود تا این که بدنش نتوانست بیش از این تاب بیاورد و بالاخره به شهادت رسید.

تعریف می‌کرد که هم‌زمان با فشارهای مسئولین آن زمان دولت روحانی، آمریکا، او و همسرش را در لیست سیاه (رتبه اول) قرار داده‌اند. به ما می‌گفت این تحریم از نوعی است که خزانه‌داری آمریکا، ما دو نفر را از دیگر تحریم شده‌ها خطرناک‌تر توصیف کرده و شرایط ویژه‌ای برای برخورد با ما قائل شده. این موضوع باعث این شد که دیگر نتواند پایش را از ایران بیرون گذارد و فعالیت بین‌المللی خویش را پیگیری نماید.

اگر حمایت‌های مقام معظم رهبری نبود، به هیچ عنوان در ایران و رسانه‌های داخلی نمی‌توانست کاری پیش ببرد، زیرا دشمنان نفوذی و مافیاهای مختلف، فهمیده بودند که این مجاهد دوست داشتنی که نگاه بین‌المللی و ارتباطات داخلی و خارجی گسترده کسب کرده، برای آنها یک خطر بالقوه است.

12135200-_2

با متخصصین داخل یا خارجیان منتقد، ارتباط برقرار می‌کرد و مصاحبه‌های دست اول و بی‌بدیلی در روشنگری اذهان عمومی کشور ما و دیگر کشورها داشت. منطقی، روشن و با صلابت گفتگو می‌کرد و بسیاری معضلات را آسیب شناسی کرده و تبیین می‌نمود.  

مردم دوستش داشتند و هر جا که می‌دیدند، سراغش می‌رفتند و درد دل‌ها و گلایه‌هایشان را برای او می‌گفتند. همه فهمیده بودند که صادق است و مخلص و برای حفاظت از انقلاب،  با هیچ شخص و جناحی رودربایستی ندارد. سخنش راحت و بی‌پرده بود و قیافه‌ دردمند و دغدغه‌مندش همه را جذب می‌کرد.

در آخرین دیداری که با او داشتم، می‌گفت که برخی انقلابی‌نماها از اول ورودم به ایران، چگونه ارثیه پدری و خانه‌مان را گرفتند و هنوز هم با وجود دستورات مکرر حضرت آقا، اموالم را پس نمی‌دهند. اما با افتخار می‌گفت برایم اهمیتی ندارد، زیرا برای یاری انقلاب آمده‌ام و می‌خواهم تا پای جان، به هر شکل ممکن، برای این انقلاب تلاش کنم.

پس از شهادتش هم شاهد بودیم که در یک هماهنگی همه جانبه، چه انگ‌های عجیب و غریبی به او و خاندانش زدند. همین که او به حضرت آقا عشق می‌ورزید و ایشان هم حمایتش می‌کردند، برایش کافی بود، و اینک در برزخ، لابد همین مایه افتخار و ثمره عمر پر تلاشش به حساب آورده شده.