گروه سینما و تلویزیون«هنرآنلاین»: در دنیا ساخت سریالهای چندفصلی مرسوم و تا حد زیادی موفق است. سریالهای پرطرفدار خارجی عموما در بیشتر از فصل ارائه شدهاند و مخاطبان جهانی هربار مشتاقانه به دنبال ادامه ماجرا هستند. معمولا هم اینطور است که سازندگان از ابتدای کار میدانند که قرار است این سریال ادامه داشته باشد و اینطور نیست که بعد از آخرین قسمت تازه احساس کنند که میتوانند ادامه دهند. بلکه اتفاقا آخرین قسمت را طوری رقم میزنند که تعلیقی برای فصل آینده باشد.
در ایران اما ماجرا برعکس است. اگر سریالی ساخته و پخش شود که با استقبال روبرو باشد، تازه بعد از اتمام پخش آن است که سازندگان برای ادامه آن تصمیم میگیرند. این دقیقا نقطه آغاز شکست در فصلهای بعدی است. معمولا در ایران فصلهای دیگر یک سریال چندان با استقبال روبرو نمیشود. به عبارتی میتوان گفت سازندگان نمیتوانند رضایتی که در فصل ابتدایی به دست آوردهاند را در فصلهای بعد به دست آورند. یکی از دلایلش هم همین عدم برنامهریزی برای فصلبندی اثر است. البته ما سریالهای موفق چندفصلی داشتیم که غالب آنها طنزآمیز بودهاند؛ مانند «پایتخت»،«نون خ» و «زیرخاکی».
اکنون در شبکه نمایش خانگی سریال«زخم کاری:بازگشت» در حال پخش است که در واقع فصل دوم این سریال است. فصل اول سریال که بامرگ شخصیت اصلی «مالک» به پایان رسید این تصور را ایجاد کرد که سریال در همان نقطه به پایان رسیده است. اما ظاهرا بعد از ساخت فصل اول تصمیم بر ساخت فصل دوم گرفته شد. فصل دوم دقیقا از نقطه پایانی فصل اول آغاز شد با این تفاوت که ظاهرا شخصیت اصلی این قصه پسر «مالک» یعنی «میثم» است که مدیر هولدینگ شده است و در این میان در جستجوی جنازه پدرش است،غافل از این که مالک زنده است.
فصل ابتدایی اقتباسی از کتاب «بیست زخم کاری» بود که آن کتاب خود نیز اقتباس و برداشتی از نمایشنامه «مکبث» شکسپیر بود. اما فصل دوم برداشتی از نمایشنامه «هملت» است و این نکته پیشبینی میشود که محمدحسین مهدویان قرار است با همین کاراکترها تمام نمایشنامههای شکسپیر را اجرا کند. البته سریال چندان پایبند به جزییات نمایشنامه نیست و همانطور که گفته شد فقط برداشتی از آن است. مثلا در نمایشنامه «هملت» پدر شخصیت اصلی کشته شده است اما در سریال«مالک» زنده است. باید دید تا پایان سریال سازنده چه میزان به متن نمایشنامه وفادار مانده است. اما در همین حد هم باید گفت کار مهدویان ارشمند است از این جهت که اقتباس در فیلم و سریالهای ایرانی بسیار کمرنگ است. این در صورتی است که ما گنجینهای از آثار ادبی داریم که امکان بهربرداری از آنها وجود دارد.مهدویان در این اثر هم از اثر ادبی ایرانی و هم خارجی همزمان اقتباس کرده است و این اتفاق مثبتی است.
در فصل دوم سریال، تقریبا بیشتر شخصیتهای فصل اول کمرنگ و یا حتی حذف شدهاند و جایشان را به شخصیتهایی دادهاند که در فصل اول تنها یک اسم از آنها شنیده بودیم. شخصیتهایی که بازیگران آن بعد از چهار قسمت هنوز به دل مخاطب ننشستهاند و انگار این لباس برای تن آنها بزرگ و بدقواره است. هنوز برای پیشبینی و قضاوت درمورد میزان مخاطبان فصل دوم زود است اما آن چه که به نظر میرسد این است که فصل دوم، به میزان فصل اول مخاطب نداشته باشد. اصلیترین علت آن هم تا این جای کار کمرنگ شدن نقش «مالک» و حضور جواد عزتی است که میتوان گفت موفقیت فصل اول به دلیل حضور پررنگ این چهره بوده است. حال هرچقدر در فصل دوم «میثم» در غالب پدر بازی کند و اکتهای او را به اجرا درآورد اما او «مالک» نمیشود. مخاطب اگر تا کنون هم صبر کرده است تنها انتظار«مالک» را میکشد و مهدویان همین حربه را برای نگه داشتن مخاطب تا پایان سریال استفاده کرده است. باید منتظر ماند و دید این همه تبلیغات وسیع برای این سریال با آن بیلبوردهای خونین و تبلیغات عجیب در گوشه و کنار خیابانهای شهر، عملکرد سریال در فصل دوم چگونه خواهد بود و آیا باید منتظر فصل سوم هم باشیم یا نه.
این روزها که تولید سریالهای چندفصلی در ایران رو به افزایش است، باید دید که همانند سریالهای خارجی میتوانند کیفیت را در فصلهای بعدی حفظ کنند یا خیر. اصلا میتوانند سریال طولانی با فصلهای زیاد تولید کنند یا نه. چرا که این امر مختصات خود را دارد که یکی از ارکان آن برنامهریزی درست قبل از شروع کار است. نه این که به صرف پرمخاطب بودن فصل اول بیاییم با به آب بستن قصه، آن را ادامه دهیم و نتیجه کار آنقدر بد شود که مخاطب خاطره خوش فصل اول را هم از خاطر ببرد. گاهی قصه و شخصیتها جایی برای پردازش بیشتر و قدرت دنبالهدار شدن را ندارد و فیلمساز باید این را بپذیرد و به مخاطبش و همچنین اثر خود احترام بگذارد.