به گزارش هنرآنلاین، عباس ساعی در گفت‌وگو با ایسنا، گفت: خواجه عبدالله انصاری از عارفان نامدار خراسان بزرگ است و در کنار بزرگانی چون بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر از قله‌های بلند عرفان این مکتب قلمداد می‌شود او در سال 396 در هرات چشم به جهان گشوده و اصالتاً عرب است و نسبش به گروه انصار در صدر اسلام می‌رسد.

این پژوهشگر افزود: وی تحصیلات ابتدایی‌ را در زادگاهش به پایان می‌برد و در جوانی برای ادامه تحصیل به نیشابور می‌رود و در بازگشت از این شهر، خود استادی تواناست و فراگیران فراوانی دارد.

 وی اشاره کرد: آن گونه که از مقامات برمی‌آید با لحاظ تردیدهایی که اساساً در باره این متون مطرح است، خواجه عبدالله حافظه بسیار خوبی داشته و مدعی بوده، هرگز کلمه‌ای از زیر قلمش بی آن که حفظ کرده باشد، رد نشده است. وی در نوجوانی، زمانی که  9 سال بیشتر سن نداشته، فی‌البداهه به عربی شعر می‌سروده است.

ساعی همچنین اظهار کرد: خواجه عبدالله انصاری اصلاً اهل نوشتن و تصنیف نبود و امروزه اثری به قلم خود او در دست نداریم و آن‌چه از وی باقی مانده یادداشت‌هایی است که به همت شاگردانش جمع‌آوری شده است که در حقیقت بیشتر آثار او در شمار "امالی"، یعنی آن‌چه او املا می‌کرده و دیگران می‌نوشته‌اند، است. 

این پژوهشگر ادبی در ادامه گفت: در صحت انتساب رسائلی که سلطان تابنده گنابادی در سال 1319 با عنوان "رسائل خواجه عبدالله انصاری" به چاپ رسانده و همچنین آن‌چه محمد شیروانی تحت همین عنوان در سال 1352 به چاپ رسانده، تردیدهایی جدی وجود دارد. 

وی در ادامه با تأکید بر صحت انتساب "طبقات الصوفیه" و رساله "صدمیدان" به خواجه عبدالله افزود: از جمله آثاری که در انتساب آن به خواجه عبدالله شک و شبهه‌ای وجود ندارد،  تفسیر "کشف الاسرار و عده‌الابرار میبدی" است که شالوده این کتاب آن گونه که خواجه رشیدالدین ابوالفضل میبدی می‌گوید، "تفسیر هروی" خواجه عبدالله است؛ تفسیری که امروزه در دسترس نیست اما میبدی در نوبت سوم تفسیر خود به فراوانی اقوالی از آن را نقل کرده است. 

ساعی در باره خصوصیات اخلاقی خواجه عبدالله گفت: یکی از ویژگی‌های بارز خواجه عبدالله، تعصب و سخت‌گیری او است زیرا او از اهل جماعت و پیرو فقه حنبلی بود که با معتزله اصلاً میانه‌ خوبی نداشت همچنین با ابوالحسن اشعری هم از لحاظ اعتقادی بسیار مشکل داشت و با تأیید ضمنی سلطان بر فراز منابر از او به عنوان بددین و اهل بدعت یاد می‌کرد البته بعدها به توصیه خواجه نظام الملک لحنش کمی ملایم‌تر شد. 

این پژوهشگر ادبی افزود: او با صوفیان روزگار خود نیز میانه‌ خوبی نداشت. مثل بسیاری از هم‌روزگارانش از تأیید حسین بن‌منصور حلاج طفره می‌رود. از ابوسعید ابوالخیر هر چند به نیکی یاد می‌کند و از احترام او نسبت به خود سخن می‌گوید، تصریح می‌کند که از حیث اعتقادی با او مشکل دارد و ... البته در این میان ابوالحسن خرقانی یک استثنا است و خواجه عبدالله او را "پیر" خویش می‌داند و از او با عظمت و نیکی سخن می‌گوید در کل خواجه عبدالله همواره در زی شریعت است و هرگز پس از رسیدن به بام عرفان نردبان شریعت را کنار نمی‌زند.