هنرآنلاین :
چهار دهه است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از دو سوی مختلف مورد نقد جدی ست:
عده ای که به قید "فرهنگ" آن چشم دارند آن را در اعمال حقوق جامعه فرهنگ و هنر به عنوان زیر مجموعه حقوق شهروندی, ناکارآمد خوانده و از رفتار یکی به نعل یکی به میخ مدیران آن به ستوه آمده اند، اگر وزارت فرهنگ، شجاعت نظرسنجی در میان هنرمندان و نویسندگان بیابد و از آنها بپرسد از تلاش 38 ساله این وزارتخانه راضی هستند یا خیر، به حتم با آماری خیره کننده مواجه خواهد شد که از دلسردی و ناامیدی شان حکایت دارد.
اما دسته دوم که به قید "ارشاد" نظر دارند نظارت این وزارت در آفرینش های هنری را ناکافی و آن را توام با تساهل و تسامح می دانند، جالب اینجاست که این زاویه نگاه حتی وزارت ارشاد دولت نهم که وزیرش از مشرب فکری خاصی از فرهنگ تبعیت می کند را هم در انجام رفتار نظارتی ناموفق قلمداد می کند و می گوید هنر مافیاهایی دارد که حتی وزیری که مستقیم از کیهان آمد را شست و با خود برد!
یک-
نظرسنجی میدانی در آرای منتشر شده از این دو سو، روشن می کند دسته نخست اهالی فرهنگ و هنر اند و دسته دوم عمدتا کنش گران سیاسی هستند که دغدغه فرهنگی دارند اما در خلق آثار هنری دستی ندارند، البته چهره هایی مانند مرحوم فرج الله سلحشور هم بودند و هستند که هم هنرمندند و هم خواهان اعمال جدی تر بعد نظارتی ارشادند اما شمار آنها زیاد نیست یا دستکم رسانه ای نشده اند؛ تازه این هنرمندان هم در بسیاری مواقع از عدم توانمندی وزارت ارشاد در قبال توسعه زیرساخت ها و یا بوروکراسی های تاریخ مصرف گذشته گلایه ها کرده اند.
دو-
نارضایتی توامان این دو گونه تفکر خود گواه دشواری های کار در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ست اما نکته اینجاست که در آستانه ورود به پنجمین دهه جمهوری اسلامی، این وزارتخانه باید تصمیمی تاریخی بگیرد و بنا به مسئولیت واضحش در امور هنر و فرهنگ تعیین کند سمت هنرمندان می ایستد یا بنا به محصلحت های تمام نشدنی اداری میان هنرمندان و دلواپسان سیاسی تلو تلو خواهدخورد. جامعه هنری مانند جامعه ایرانی پوست انداخته و از تعارفات سنتی فاصله گرفته است، کافی ست دیدگاههای هنرمندان در شبکه های مجازی را رصد کنیم، آنها خواهان شفافیت و اعمال قانون هستند، دیگر حاضر نیستند به دلیل عدم شناخت جمعی دلواپس از خصوصیات هنر، نهاد پشتیبان شان کوتاه بیاید؛ هنرمندان ایران 1400 معتقدند عمرشان کوتاه تر از آن است که با کوتاه آمدن های وزارت فرهنگ، آفرینش های هنری شان را دچار لکنت کنند، به طور مثال دلواپسان مستمر گلایه داشتند چرا جامعه هنری برای حماسه عاشورا اثری به اصطلاح Big Production نساخته اما سه سال است " روز رستاخیز" احمد درویش با ملاحظه کاری های وزارت فرهنگ، خاک می خورد؛ یا به جای حل دومینوی لغو کنسرت ها، سخنگوی اسبق می گفت فقط دو درصد از کنسرت ها لغو می شوند! ... حال آنکه انسدادها در عرصه فرهنگ و هنر که در برخی دولت ها تشدید هم می شود ماحصل محافظه کاری دامنه دار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تمامی چهار دهه گذشته است که به جای حل مسئله، مصلحت اندیشی کرده است و همیشه از جامعه هنری و جریانات پرشتاب جهان هنر، عقب و عقب تر بوده است.
در این میان دور از انصاف است به این نکته اشاره نشود که گاه وزارت فرهنگ رویکردهای به روزی هم داشته مانند سال هایی از دولت اصلاحات که به روشنی سمت هنرمندان ایستاده بود اما انگشت اشاره این مطلب به برآیند کلی حرکتی این وزارتخانه است.
سه -
" بیشتر فرهنگ کمتر ارشاد" عنوان این ستون در چهارم آبان بود، متنی که زمزمه جامعه فرهنگ و هنر در خصوص ضرورت تغییر نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به وزارت فرهنگ و هنر را اطلاع رسانی کرد؛ اما به گمانم تیتر آن روز من هم محافطه کارانه و بوی میخ و نعل می داد؛ واقعیت این است که برای بهبود شرایط فرهنگی کشور و استفاده از پتانسیل های شگرف هنر برای اعتلای ایران، باید در ساختار متولی اصلی هنر کشور یک جراحی اساسی انجام شود و با تمرکز بر فرهنگ، کوچک سازی چارت اداری عریض و طویل این وزارتخانه، مجموعه ای چابک با هدف توسعه زیرساخت ها فراهم آید. هنرمندان ما به یقین در شناسایی خط قرمز و میراث داری از ارزش های والای جامعه خبره تر از کارکنان وزارت فرهنگ هستند، فقط باید به آنها اعتماد کرد.
-این یادداشت امروز هم زمان در روزنامه شرق ص 14 به چاپ رسیده است.