سرویس موسیقی هنرآنلاین: در جامعه آن روزهای ایران که هنوز سیطره موسیقی سنتی کموبیش به چشم میخورد، معرفی ژانر دیگری از موسیقی که پاپ نام داشت، کاری بود کارستان و بهغایت دشوار.
درواقع تا سالهای سال، موسیقی تنها در انحصار خوانندگان سنتی بود و مردم چشم و گوششان تنها به صدای تار و نوای نی اخت گرفته بود. اما با گذر زمان و فراگیری موسیقی پاپ در فضای موسیقی جهان ازیکطرف و پخش این نوع موسیقیها از رادیو و تلویزیون از طرف دیگر، تعدادی از هنرمندان و علاقهمندان موسیقی، متأثر از موسیقی غربی قرار گرفتند و آن را الگوی خود قراردادند و تصمیم گرفتند بخت خود را در این راه بیازمایند؛ انتخاب و تقلیدی که البته از سوی پیشگامان موسیقی پاپ ایران، بر اساس اصول درست و صحیح صورت گرفت. این روند در سالهای نخستین بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه داشت تا اینکه حدود دو دهه بعد از پیروزی انقلاب، موسیقی پاپ بهخوبی توانست جای پای خود را در موسیقی ایران محکم کند و طرفدارانی پروپاقرص برای خود بیابد. اما موسیقیای که امروزه بهعنوان پاپ به گوش ما میرسد، تفاوتهای بسیاری با موسیقی پاپ دیروز دارد. تفاوتی که مهمترینش خالی شدن این سبک از موسیقی از محتوا و ارائه هر چیزی به نام موسیقی پاپ است.
تورج شعبانخانی از آهنگسازان و خوانندگان صاحب سبک موسیقی پاپ است که شهرت و محبوبیت بسیاری برای موسیقی پاپ ایران کسب کرد. او سالهای سال بر این اندیشه بوده است که به جوانهای این عرصه اصول درست موسیقی را بیاموزد و تا به امروز هم در کارش موفق بوده است.
چطور شد که وارد هنر موسیقی شدید و خودتان را بهعنوان آهنگساز و نوازنده گیتار مطرح کردید؟
من در دوره دبیرستان ورزش کشتی را شروع کردم و بعد از شرکت کردن در مسابقات سطح کشوری کشتی، خیلی امیدوار بودم که به تیم ملی کشتی ایران دعوت شوم. درعینحال یک بچه حساس و علاقهمند به موسیقی و هنر بودم. هر چه پیش رفت حس کردم که آدمی نیستم که بخواهم در میدان کشتی مبارزه کنم. دیدم طبع موسیقی بر من غلبه کرده و دوست دارم موسیقی کارکنم. برادرم برایم یک ویولن گرفت ولی تمایل چندانی به نواختن ویولن نداشتم و خودم یک گیتار خریدم و در سن 16 سالگی شروع به یادگیری گیتار کردم. خیلی زود نتیجه گرفتم و بهعنوان خواننده کارم را با یک گروه موسیقی پاپ شروع کردم. همراه با آن گروه قطعات موسیقی روز جهان ازجمله آثار گروههای "رولینگ استونز" و "انیمالیز" را اجرا میکردم. مدتی بعد گیتاریست گروه از ما جدا شد و من علاوه بر خوانندگی، نوازندگی گیتار گروه را هم بر عهده گرفتم و دیدم که چقدر قشنگ است که یک نفر هم بخواند و هم نوازندگی کند. همان دوران ترانهسرایی هم میکردم. به ادبیات فارسی علاقه زیادی داشتم و هنوز هم مولانا و حافظ میخوانم. آن زمان خودم ترانه مینوشتم ولی بهمرور حس کردم که ترانهسرایی وقت زیادی از من میگیرد و بهتر است تمرکزم را روی اجرای موسیقی بگذارم.
در سن جوانی موسیقی فیلم "آدمک" را ساختید که با توجه به سن و سالتان در نوع خودش جالب بود. چطور شد که زندهیاد خسرو هریتاش شمارا شناخت و پیشنهاد اجرای موسیقی فیلم "آدمک" را به شما مطرح کرد؟
در سن 19 سالگی یک اجرایی را روی صحنه بردم که دیدم زندهیاد خسرو هریتاش آمد و گفت من از آمریکا آمدهام و میخواهم یک فیلم در ایران بسازم. مرحوم هریتاش گفت که از اجرایت بسیار لذت بردهام و میخواهم تو موسیقی فیلمم را بسازی. من جا خوردم چون پیشنهاد بزرگی بود ولی تصمیم گرفتم از فرصت استفاده کنم و موسیقی فیلم "آدمک" را بسازم. آقای هریتاش اصرار میکرد که خودم آن را بخوانم ولی من تصمیم گرفتم خودم خواننده آن فیلم نباشم. به همین خاطر مرحوم فریدون فروغی اثری که من ساخته بودم را اجرا کرد که خیلی خوب بود و موردتوجه هم قرار گرفت.
علیرغم اینکه یکزمانی خواننده رسمی تلویزیون هم بودید اما چرا هیچوقت سعی نکردید خوانندگی را به شکل جدیتری پی بگیرید و آثاری که میسازید را خودتان بخوانید؟
من فقط یک آلبوم موسیقی بانام "غزل" منتشر کردم و بعدازآن تمرکزم را روی موسیقی گذاشتم. معتقدم که خوانندگی، آهنگسازی و نوازندگی هرکدام فضای خاص خودشان رادارند. خوانندهای که میخواهد خوانندگی کند، باید خوانندهای باشد که مردم او را دوست داشته باشند و با جنس کار و صدایش ارتباط برقرار کنند. اما آهنگسازی فضای سنگینتری دارد چون یک آهنگساز باید بهروز و جامعهشناس هم باشد و ادبیات را هم خوب بشناسد. من در عرصه موسیقی خیلی کارهای بهروزی انجام دادم و خیلی از خودم مایه گذاشتم. حرفهای زیادی در دلم هست که میخواهم بازگو کنم. این حرفها را سالهای سال است که نگفتهام چون با خودم فکر کردم که نکند جوابها فکر کنند که میخواهم سوءاستفاده کنم و به شهرت برسم. من هیچوقت دنبال شهرت نبودهام. قبل از انقلاب خودم را بانام "تورج" معرفی کردم و از نام خانوادگیام استفاده نکردم. پدرم به من گفت چرا "شعبانخانی" را از اسم هنریات حذف کردهای؟ میگفتم اگر خودم را با اسم و فامیلی معرفی کنم، حمل بر این میشود که میخواهم از اسمم سوءاستفاده کنم ولی قصد من این نیست و همینکه آثارم معروف شود برایم کافی است. همه میگفتند تو با خودت لج میکنی! زیاد در قیدوبند این نبودم که حتماً اسمم معروف شود، بلکه میخواستم مردم آثارم را بشنوند. بعد از انقلاب به دستور وزارت فرهنگ و ارشاد پذیرفتم که آثارم بانام و نام خانوادگیام منتشر شود. از آن به بعد تازه یک عده متوجه شدند که تورج شعبانخانی آهنگساز همان آثاری است که با آنها خاطره دارند.
با پیروزی انقلاب اسلامی خیلی از آهنگسازها، ترانهسرایان و خوانندگان مطرح پیش از انقلاب از کشور خارج شدند و در کشورهای دیگر به فعالیت هنری خود ادامه دادند. شما چرا کشور را ترک نکردید؟
من ایرانی هستم و قلبم برای ایران میتپد. نمیتوانستم از ایران بروم. همین حالا اگر 24 ساعت از ایران خبر نداشته باشم، آن روزم شب نمیشود. هیچوقت از اینکه ایران را ترک نکردم، پشیمان نشدهام. البته حرفهای زیادی میشنوم وعدهای میگویند که اگر به خارج از کشور میرفتی، بیشتر دیده و شنیده میشدی اما قلب من برای این کشور میتپد و نمیتوانم در جای دیگری زندگی کنم. خداوند بزرگ است و در این سالها نگذاشته که من ازنظر کاری و اقتصادی لنگ بمانم. در تمام این سالها دلم خواسته که کاری برای جوانان انجام بدهم. در این کشور ماندم تا به جوانها روشنایی بدهم. همیشه دلسوز نسل جدید بودهام چون معتقدم که باید به کمک همین جوانها تلاش کنیم تا کشورمان مثل کشورهای دیگر پیشرفت کند.
در دهه 50 آهنگهای مختلفی را برای معروفترین خوانندگان آن دوره موسیقی کشور ساختید که آن آثار باعث معروف شدن چند خواننده شد. آن قطعات در کجای کارنامه هنری شما قرار میگیرند؟
اکثر قطعاتی که در آن دوره ساختم، قطعات زبانزدی بودند. آلبوم "همسفر" را ساختم و 8 قطعه از بهترین قطعاتم را باجان و دل به خواننده آن آلبوم دادم. بهجز آن قطعات دیگری برای خوانندگان دیگر ازجمله خانم مرضیه، خانم مرجان، آقای مازیار و خانمها پری زنگنه و سیمین غانم ساختم که همه آن قطعات هم شنیده شدند. آنچه از من باقیمانده همین آثار است که هنوز هم شنیده میشود. البته آن خوانندگانی که قطعات من تأثیر زیادی در معروفیتشان داشت، یکچیزهایی را یادشان رفته و دارند کملطفی میکنند. من اعتقاددارم که ماه پشت ابر نمیماند و همه مردم یا متوجه هستند که آن آثار را چه کسی ساخته و یا در آینده متوجه خواهند شد ولی نمیتوانم پنهان کنم که دلم هم از خوانندگان پیش از انقلاب و هم از خوانندگان پس از انقلاب که آثارم را اجرا کردهاند شکسته است. خیلی از خوانندگانی که آثارم را اجرا کردهاند به هر طریقی دلم را شکستهاند و به همین خاطر است که میخواهم نشان بدهم برای خودم کسی هستم.
خودتان به کدام آثارتان علاقه بیشتری دارید و کدامیک از قطعاتی که ساخته یا خواندهاید بیشتر دگرگونتان میکند؟
آثاری که مرا دگرگون میکند، آثاری هستند که مردم هنوز آنها را نشنیدهاند. البته قول میدهم که این آثار را حتماً یک روزی خواهند شنید. من قطعاتی مثل "نازی ناز کن"، "کویر"، مهرگان" و "باد و بیشه" را خیلی دوست دارم. آلبوم "همسفر" را هم خیلی دوست دارم و فکر میکنم آن آلبوم در زمان خیلی خوبی منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت. آثار من مثل بچهام میمانند و همه را دوست دارم چون برایشان زحمت زیادی کشیدهام. زمانی که در جوانی با موسیقی فرنگی و خارجی آشنا شدم، احساس کردم که موسیقی ایران یکنواخت است و همه به دنبال آکوردهای اسپانیش هستند. بهمرور حس کردم که باید قطعات متنوع و بهروزتری در موسیقی ایران ساخته شود. همانجا بود که قطعه "آدمک" را ساختم و بعد هم اثر "لانه مور" را با شعری از باباطاهر آهنگسازی کردم و خانم سیمین غانم آن را اجرا کرد. "لانه مور" اثری بود که با تمام قطعات موسیقی پاپ آن دوره فرق داشت. یک آهنگ هم در سال 52 بانام "گوهر یکدانه" ساختم و خواندم که تلفیق بین موسیقی سنتی و موسیقی پاپ بود. تا پارت میانی آن قطعه را بهصورت پاپ اجرا میکردم اما درنهایت موسیقی با آواز سنتی به پایان میرسید. این کارها خیلی باب میلم بود و هنوز هم دوست دارم چنین قطعات نو و تازهای برسم. فکر میکنم این آزادی عمل هم برایم وجود دارد چون خود وزارت فرهنگ و ارشاد هم دوست دارد موسیقی کشور متنوع شود و از فضای یکنواخت و خستهکننده دربیاید.
وزارت فرهنگ و ارشاد تا چه اندازه از موزیسینها حمایت میکند؟ این میزان از حمایت را کافی میدانید؟
وزارت فرهنگ و ارشاد نسبت به موسیقیدانها محبت دارد ولی موسیقیدانها همچنان به محبت بیشتری احتیاج دارند. خیلی از دوستان و همکاران من مشکلدارند و نمیتوانند پولی که حقشان است را بگیرند. این مشکلات باید از سر راه هنرمندان برداشته شود چون هنرمند شخصیتی است که قلب پاک و روحیه و سرشت خوبی دارد و نمیتواند برای گرفتن حقش باکسی درگیر شود. من وقتی میبینم همکارانم برای اینطور مسائل بهزحمت میافتند خیلی ناراحت میشوم. از آن دسته آدمهایی هستم که اگر همسایهام سرش را گرسنه روی زمین بگذارد، خوابم نمیبرد. هر چیزی که جامعه را اذیت کند، مرا هم اذیت میکند. من وقتی بچههایی که شیشه ماشینها را پاک میکنند را میبینم، دلم میگیرد و حالم بد میشود. انشاءالله در آینده بتوانیم کاری کنیم که برای جامعه مثمر ثمر باشد. مملکت ما بیچیز نیست و ما در اسرع وقت میتوانیم نشان بدهیم که آینده بهتری خواهیم داشت. من از ناامیدی بدم میآید و همیشه امیدوارم. اخیراً فعالیتم بیشتر شده چون میخواهم رفاه بیشتری برای خانوادهام به دست بیاورم. خانواده من باید بهتر از اینها زندگی کنند. امیدوارم در آینده اتفاقات بهتری برای موسیقی، هنر و مردم کشورم بیفتد.
وضعیت امروز موسیقی پاپ کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
ظاهراً وضعیت موسیقی پاپ برای یک سری از برنامه گذارهای موسیقی پاپ خوب است چون کنسرتهای مختلفی را برگزار میکنند و بلیتهای این کنسرتها بهخوبی به فروش میرسد، اما وضعیت موسیقی پاپ برای من بهعنوان یک آهنگساز خوب نیست چون میبینم که دست جوانان علاقهمند به خوانندگی خالی است. چندی پیش یک جوانی آمد پیش من و گفت که میخواهد ماشین زیر پایش را بفروشد تا پول آن را خرج تولید موسیقی کند. من آن جوان را نصیحت کردم و گفتم که اگر آن ماشین عصای دستت است و از آن روزی درمیآوری، مبادا این کار را انجام بدهی چون موسیقی حرفهای است براید آمد یا نیامد دارد. گفتم اول در قبال خودت و خانوادهات مسئولیتپذیر باش و بعد به فکر خوانندگی بیفت. اگر یک جوان خرج 3 ماه زن و بچهاش را بدهد و یک ترانه از یک ترانهسرا یا یک آهنگ از یک آهنگساز بگیرد، آن پول برای من آهنگساز و شمای ترانهسرا هیچ ارزشی ندارد. البته من معتقدم که الآن موسیقی پاپ دارد بهنوعی سقوط میکند و ما باید جلوی این سقوط را بگیریم. جوانان امروز سعی میکنند از موسیقیهای خارجی ایده بگیرند. آنها چهار کلام شعر را میخوانند که به اعتقاد من شعر هم نیست و حرفاضافه است! ما باید سعی کنیم بهجای خواندن عاشقانههای سطح پایین، به دورهای برگردیم که شعر و کلام در موسیقی پاپمان نقش پررنگی داشت. خوانندگان پاپ ایران نباید از خوانندگان خارجی ایده بگیرند چون فرهنگ ما بافرهنگ آنها متفاوت است. الآن ایرانیان مقیم آمریکا هم عاشق صدای همایون شجریان هستند. جایزه پارسال همایون شجریان در جشنواره موسیقی فجر را من دادم و همیشه به این موضوع افتخار میکنم چون تربیت، شخصیت و نگاه همایون شجریان به موسیقی را دوست دارم. من به همایون افتخار میکنم و آرزویم این است که بچهام مثل همایون شجریان باشد.
از میان خوانندگان نسل جوان خوانندهای وجود دارد که صدایش را دوست داشته باشید؟
نیما مسیحا خوانندهای است که صدای فوقالعاده گیرا و خوبی دارد. من با نیما کارکردهام و قبل از کار هم یک تست از او گرفتم و دیدم که آهنگ "نازی ناز کن" را یک پرده بالاتر از خواننده قطعه ارجینال آن خواند. البته انتخاب و سلیقه خواننده هم شرط است و به نظرم نیما مسیحا در انتخابهایش خیلی با دقت عمل نمیکند.
گویا چندی پیش تلویزیون نماهنگی را با صدای شما پخش کرد که نام شمارا بهعنوان زندهیاد تورج شعبانخانی معرفی کرده بود. وقتی متوجه چنین موضوعی شدید چه واکنشی نشان دادید؟
چندی پیش پدرخانمم با من تماس گرفت و گفت شبکه نسیم را ببین که قطعه "بهار بهار" را پخش کرده و نوشته با صدای زندهیاد تورج شعبانخانی! ایشان گفت نمیخواهی به خاطر استفاده غلط از کلمه زندهیاد از تلویزیون شکایت کنی؟ گفتم اشکالی ندارد چون میدانم که چند جوان بیتجربه دارند آن شبکه را میگردانند و من نباید جوانها را مجازات کنم. باید کاری کنم که بدانند تورج شعبانخانی زنده است و هنوز هم دارد به موسیقی این کشور خدمت میکند. من هیچوقت باکسی مشکلی نداشتهام و باکسی حرف و بحثم نمیشود. وقتی قرار شد موسیقی پاپ در این مملکت راه بیفتد، وزارت فرهنگ و ارشاد مرا بهعنوان پیشکسوت دعوت کرد و من آن شب به اجرای موسیقی پرداختم. اینها برای من باعث افتخار است. همیشه دلم میخواهد طوری به موسیقی داخل کشور پروبال بدهیم که حتی مثل انگلستان بتوانیم خواننده و گروه به کشورهای دیگر صادر کنیم. یکی از صادرات مهم انگلستان، صادرات گروههای موسیقی است که در انگلستان معروف میشوند ولی به آمریکا میروند و در آنجا پولسازی میکنند. جوانان فعال حوزه موسیقی ما هم همچنین استحقاقی دارند. دلم میخواهد این اتفاق بیفتد چون میدانم که ما چیزی کم نداریم. خیلی دوست دارم تا زمانی که زنده هستم آهنگهای زیبا بسازم و به جوانان و موسیقی کشورم خدمت کنم.
در صحبتهایتان اشاره کردید که آهنگهای اجرانشده زیادی دارد. این آهنگها و قطعات تازهتری که ساختهاید چه زمانی منتشر خواهند شد؟
علاوه بر آن قطعات قدیمی، آثار جدید خیلی خوبیام ساختهام و بهشدت به دنبال صداهای خوب میگردم تا این آثار اجرا شوند. دلم میخواهد بتوانیم با همکاران ایرانی خودمان در خارج از کشور رقابت کنیم چون به نظرم این رقابت خیلی قشنگ است و باعث میشود تولیدات باکیفیتتری در عرصه موسیقی داشته باشیم. البته اخیراً خوانندههای ایرانی خارج از کشور بیشتر خوراک موسیقایی خود را از داخل کشور میگیرند و خودشان هم واقف هستند که جوانان داخل کشور جوانان مستعدی هستند. در این سالها موسیقی سنتی کشور با جهش خوبی مواجه شده و این اتفاق خیلی خوب است چون موسیقی سنتی موسیقی هویت و ریشههای ما است. الآن تلویزیون و رادیو دارند بیشتر قطعات موسیقی پاپ را پخش میکنند و باید سعی کنند به همین میزان به موسیقی سنتی هم بپردازند. من بهعنوان یک آهنگساز هر چه سنم بالاتر میرود، ریشههای موسیقی سنتی را بیشتر میفهمم. جالب است که برای یک دستگاه موسیقی سنتی چندین اسم زیبا انتخاب کردهاند. نور به قبر آنکسی ببارد که این اسمها را انتخاب کرده است. این روزها تأثیر بیشتری از موسیقی سنتی میگیرم و این موسیقی کمک بیشتری به کارم میکند.
برنامهای برای اجرای موسیقی زنده بر روی صحنه ندارید؟
در حال حاضر دارم به پیشنهاد دوستان یک برنامه کنسرت برای ایتام میگذارم. چندی پیش در یک محفلی ساز زدم و خواندم و دوستان یقه مرا گرفتند که چرا روی استیج نمیروی؟ گفتم به فکرش هستم ولی برای اجرای زنده باید شرایط مناسبی وجود داشته باشد. خیلی دوست دارم قطعاتی که مردم تاکنون نشنیدهاند را به گوش مردم برسانم. این قطعات زیرخاکی هستند و آنها را نگهداشتهام تا یک روزی اجرایشان کنم. خودم هم باید آنها را اجرا کنم چون واقعاً اجرایشان سخت است. مثلاً اجرای با گیتار قطعه معروف "هنوزم چشمهای تو" از اجرای آن با گروه و ارکستر لذت و شیرینی بیشتری دارد. همچین قطعاتی ساختهام که دلم میخواهد آنها را خودم روی صحنه بنوازم و بخوانم.
قصد ندارید جاودانههایتان را مثل آقای ناصر چشم آذر به روی صحنه ببرید؟
چنین پیشنهادی به من شده و من هم مایل به انجام آن هستم ولی به دنبال موقعیت مناسبی هستم تا این کار به نحو احسن انجام شود. قطعات آقای چشم آذر بیشتر حالت کلاسیک دارد و باید با یک ارکستر بزرگ روی صحنه برود، اما قطعاتی که من ساختهام به یک گروه کوچک چندنفره نیاز دارد. من باید قطعاتم را مثل گروه "پینک فلوید" با حضور چند نوازنده روی صحنه ببرم؛ یک نوازنده کیبورد، یک نوازنده درامز، یک نوازنده گیتار بأس و خود من. یعنی میخواهم با حداقل امکانات، حداکثر بازدهی را بگیرم.
فرزندتان به موسیقی علاقه ندارند؟
پسرم به موسیقی علاقه دارد ولی توقع دارد یک موزیسین هم مثل یک مدیرکل اداره ماهی 16 میلیون تومان دستمزد بگیرد! درحالیکه ما از همان اول میدانستیم که موسیقی پول ندارد و آدم پولداری نخواهید شد. این موضوع را قبول کردیم و با آن کنار آمدیم ولی بههرحال خانوادههای ما هم حقدارند چون آنها همآرزوهای خودشان رادارند.
صحبتهای پایانیتان را بفرمایید.
میخواهی در آینده درزمینهٔ موسیقی یک مقدار پرکارتر باشم و نشان بدهم که در شرایط فعلی میشود موسیقیهای خیلی زیبا و دلنوازی ساخت و درعینحال ادای فرنگیها را هم درنیاورد.