سرویس موسیقی هنرآنلاین: امیر اثنی‌عشری خواننده جوانی است که دانش موسیقی خود را زیر نظر استادانی چون محمدرضا لطفی، همایون شاهرخی، صدیق تعریف، جهانشاه صارمی، کریم صالح عظیمی و مهران مهرنیا تکمیل کرده است و از آغاز یادگیری آواز، به شکل غیر مستقیم از اساتید بزرگ آواز ایرانی همچون طاهرزاده، اقبال، ظلی، ادیب، تاج، دردشتی، نکیسا و بنان اقتباس کرده است.

ویژگی آواز اثنی‌عشری را می‌توان در جدید بودن فرم صدای وی و عدم تقلید از سبک مسلط آواز ایران در دوره معاصر جستجو کرد، به طوری که منتقدان، این شاخص صدای وی را نویددهنده شنیدن صداهای جدید در آواز ایرانی می‌دانند.

از آثار اثنی‌عشری می توان به آلبوم "ایران هنگام کار است" به همراه گروه موسیقی نهفت و همچنین مجموعه تصویری "کنسرت گروه های سه گانه شیدا" و "پاسداشت از شیوه طاهرزاده" به همراه گروه بازسازی شیدا به سرپرستی استاد محمد رضا لطفی اشاره کرد. با او به بهانه برنامه های پیش رو گفتگو کردیم:

از چه زمانی به خواندن علاقه‌مند شدید و در حضور چه اساتیدی تلمذ کردید تا توانستد به یک خواننده حرفه‌ای تبدیل شوید؟

من هم مثل خیلی دیگر از خوانندگان کشورمان از بچگی آواز می‌خواندم. پدربزرگم به شیوه تاج اصفهانی آواز می‌خواندند و پدرم نیز سنتور می‌نواختند و صدای خوبی هم دارند. من در مدرسه و جاهای دیگر به‌عنوان تک‌خوان گروه سرود یا از هر طریق دیگری می‌خواندم و خاطرم هست که در 13 سالگی به همراه یکی از دوستان تعدادی سرود برای صداوسیما ضبط کردیم و پخش شد. حدوداً از 14 سالگی تصمیم گرفتم نگاه جدی‌تری به موسیقی داشتم باشم. اول فکر کردم به هنرستان بروم و موسیقی بخوانم اما با مشورت‌هایی که انجام دادم، تحصیلاتم را طور دیگر گذراندم و به‌جای رفتن به هنرستان، در سال 78 به کلاس‌های خصوصی آواز رفتم. دوره آموزشی من 10-12 سال ادامه پیدا کرد و هنوز هم مشغول یادگرفتن هستم. اساتید ساز و آوازمرا به خواندن و ساززدن تشویق کردند و بعد از یک دوره‌ای علاقه به موسیقی ایرانی و خصوصاً آواز خواندن در من بیشتر شد و شروع کردم به یادگیری آواز. هم‌زمان نواختن سه‌تار را هم آموزش می‌دیدم. اولین استادم آقای طهمورث شاهرخی بودند که چند ماه پیش ایشان آواز کارکردم و بعد به کلاس‌های آقای مهر نیا رفتم و یک دوره‌ای نزد ایشان نوازندگی سه‌تار را آموزش دیدم. سپس به ترتیب به خدمت آقایان صدیق تعریف و کریم صالح عظیمی رسیدم و بعد هم که استاد محمدرضا لطفی به ایران تشریف آوردند، به محضر ایشان رفتم و با ایشان کارکردم.

شما در دوره‌ای با استاد محمدرضا لطفی همکاری کردید و در چند کنسرت گروه "بازسازی شیدا" به همراه ایشان روی صحنه رفتید. همکاری با استاد لطفی چگونه بود؟

من همیشه دورادور علاقه‌مند به کارهای استاد لطفی بودم و سعی می‌کردم کارهای سه‌تار ایشان را بنوازم و تقلید کنم. وقتی استاد لطفی به ایران برگشتند، در مکتب‌خانه کلاس‌هایی را راه‌اندازی کردند و در این کلاس‌ها، آواز و سه‌تار را آموزش می‌دادند. من حدود 6 ماه تا یک‌ساله به کلاس‌های سه‌تار ایشان رفتم و بعد تصمیم گرفتم در کلاس‌های آواز ایشان شرکت کنم. روزی که برای آزمون کلاس‌های آواز ایشان مراجعه کردم، استاد لطفی مرا دیدند و گفتند آقای اثنی‌عشری تو که نوازنده سه‌تار هستی این‌جا چکار می‌کنی؟ گفتم استاد می‌خواهم تست صدا هم بدهم. گفتند وقت ندارم. از استاد خواهش کردم خیلی کوتاه برای ایشان بخوانم و ایشان هم قبول کردند. وقتی آواز خواندم، ایشان گفتند چرا نگفتی آواز هم می‌خوانی؟ گفتم استاد خواستم یک مقدار زمان بگذارد و حالا حس کردم که فرصت مناسبی است تا بخوانم. استاد هم گفتند حتماً بیا در کلاس‌های من شرکت کن. من این کار را انجام دادم و بعد از گذشت دو-سه جلسه از کلاس‌ها، آقای لطفی گفتند که می‌خواهند در کنار گروه‌های "هم‌نوازان شیدا" و "بانوان شیدا"، یک گروه هم به نام گروه "بازسازی شیدا" راه‌اندازی کنند و در آن آوازهای قدیمی را بازسازی کنند چون جای خالی آن آثار در موسیقی ایرانی احساس می‌شود. استاد به من پیشنهاد کردند که خواننده آن گروه باشم و من هم مشتاقانه قبول کردم. حاصل کار من در آن گروه، یک آلبوم صوتی و یک آلبوم تصویری شد. ایشان کنسرت سه‌گانه گروه "شیدا" را روی صحنه بردند که من خواننده گروه "بازسازی شیدا" بودم. دومین اجرا هم مربوط به پاسداشت استاد حسین طاهرزاده بود که من آوازی در دستگاه "همایون" را از ایشان بازخوانی کردم. کنسرت‌هایی هم در برج میلاد، فرهنگسرای نیاوران و سالن وزارت کشور داشتیم که اولین کنسرت‌های گروهی استاد لطفی در ایران بودند. اولین اجرای رسمی من همراه با آقای لطفی مربوط به اجرا در سالن وزارت کشور بود که من جلوی یک جمعیت 3 هزار نفره، تجربه عجیب‌وغریبی داشتم. البته من قبل از آن‌هم با گروه‌های مختلف ازجمله گروه "نهفت" در تالار وحدت، رودکی و ... روی صحنه رفته بودم ولی آن اجراها در مقایسه با اجراهای گروه "بازسازی شیدا" کاملاً متفاوت بود. ما سه اجرا در سالن وزارت کشور داشتیم که هر سه اجرا فیلم‌برداری شد و درنهایت استاد لطفی تشخیص دادند فیلم اجرای شب اول به‌طور رسمی منتشر شد. به نظر خودم هم بهترین اجرایمان اجرای شب اول بود. تجربه خیلی عجیب‌وغریبی بود. من آن زمان 24 ساله بودم و خیلی‌ها به خاطر فرم چهره‌ام حس می‌کردند که حتی 18-19 ساله باشم و همه به دیده شک به من نگاه می‌کردند ولی خوشبختانه وقتی اجرا تمام شد، نظر منتقدین مثبت بود و همه از آن اجرا به‌عنوان یک اتفاق خوب یاد می‌کردند و می‌گفتند چقدر خوب است که استاد لطفی نگاهش به جوانان دارد.

امیر اثنی عشری

استاد لطفی از بزرگ‌ترین آهنگسازان و نوازندگان تار در موسیقی اصیل ایرانی بودند و به‌هرحال حضور در کنار ایشان اتفاق بزرگی برای هر خواننده‌ای است. فکر می‌کنید بعد از فوت زنده‌یاد لطفی توانستید حق شاگردی‌تان را ادا کنید؟

در این مورد دیگران باید قضاوت کنند ولی من همیشه سعی کردم کارم را صادقانه انجام بدهم و سعی کردم انتخاب‌هایی داشته باشم که در حوزه موسیقی ایرانی باشد و راه میان‌بر نروم. زمانی که با استاد لطفی کار می‌کردم، ایشان از ما خواسته بودند که با گروه‌های دیگر کار نکنیم. همان زمان پیشنهادانی برای همکاری به من می‌شد که بعضی از پیشنهادها هم از سوی اساتید موسیقی بود ولی من به خاطر تعهد اخلاقی و کاری که به استاد لطفی داشتم، تا زمانی که ایشان زنده بودند با گروه دیگری همکاری نکردم. بعد از این‌که محمدرضا لطفی از میان ما رفتند، همکاری‌ام را با گروه‌های دیگر آغاز کردم. در این همکاری‌ها هم همیشه سعی کردم از مسیر موسیقی ایرانی و به‌خصوص آواز خارج نشوم. فکر می‌کنم کنسرت‌ها و سی‌دی‌هایی که از من منتشرشده گواه همین مطلب باشد. معتقدم که آواز جوهره اصلی موسیقی ایرانی است. به همین خاطر همیشه تلاش کرده‌ام در مسیر آواز حرکت کنم و در این مسیر یک سری کنسرت‌های سازوآوازی را هم‌روی صحنه برده‌ام. در هر کنسرت من حتماً حداقل یک ربع سازوآواز وجود دارد که این کارم در همان مسیری است که استاد لطفی داشتند. سعی کردم شغلی جدا از موسیقی داشته باشم تا بتوانم در موسیقی دست به انتخاب بزنم و آثاری که دوست ندارم را نخوانم. طبیعتاً الآن خیلی راحت‌تر می‌توانم به بعضی از کارها نه بگویم و گزیده کار باشم. اما این‌که کارهایی که بعد از فوت آقای لطفی اجرا کرده‌ام، خوب بوده یا نه، قضاوتش بر عهده دوستان منتقد و هنرمند است. من تلاش کرده‌ام تا جایی که مربوط به من است، کارم را خوب انجام بدهم اما باید توجه کرد که به‌ویژه در اجرای سازوآواز، همه‌چیز مربوط به آوازخوان نیست و سطح کیفی نوازنده‌ای که باید به آوازخوان جواب آواز بدهد هم خیلی مهم است. آوازخوان و نوازنده‌ای که جواب آواز می‌دهد، هرکدام همچون یک بال پرواز عمل می‌کنند و اگر همه‌چیز خوب پیش برود، درنهایت هر دو می‌توانند به کمک یکدیگر پروازی را رقم بزنند. من‌بعد از اجراهایی که با آقای لطفی داشتم، احساس کردم که اگر در کنسرت‌هایم یک نوازنده‌ای وجود داشت که مهارت بیشتری از خودش برای جواب آواز ارائه می‌داد، اجراهایم خیلی متفاوت‌ و باکیفیت‌تر می‌شد. البته با نوازندگانی هم همکاری کردم که خیلی خوب توانستند با من همراه شوند. آقای هوشمند عبادی که از نوازندگان گروه شیدا هم بودند، یکی از آن نوازندگانی است که به‌راحتی جواب آواز را ارائه می‌دادند. با برخی دیگر از نوازندگان ازجمله خانم مشکی، خانم ستار زاده، سینا دانش، و یاور طاهریان و ... هم خیلی راحت بودم و این نوازندگان کارشان را به‌گونه‌ای درست انجام می‌دادند که من حواسم فقط به اجرای خودم بود. اما الآن فکر می‌کنم همان‌طور که باید در بخش آواز آسیب‌شناسی شود، باید یک آسیب‌شناسی هم در بخش جواب آواز صورت بگیرد چون در این سال‌ها کمتر به بخش جواب آواز توجه شده است. من از استاد لطفی یاد گرفتم که همه گروه باید در خدمت خواننده باشند چون خواننده مسئولیت ارائه شعر را دارد و حرف گروه را در قالب مفاهیم شعری به مخاطب می‌زند. خواننده مثل یک سولیستی می‌ماند که همه باید کمک کنند تا آن سولیست دیده شود اما اگر قرار بر چیز دیگری باشد، طبیعتاً آواز جلوه خودش را از دست خواهد داد.

یکی از اتفاقاتی که به‌خصوص پس از انقلاب در موسیقی ایرانی به وجود آمد، مسئله تقلید از سبک خواندن خواننده‌های حرفه‌ای موسیقی ایران بود، به‌طوری‌که در یک برهه‌ای بسیاری از خواننده‌ها شبیه استاد شجریان می‌خواندند و هنوز هم خوانندگان متعددی سعی می‌کنند شبیه ایشان آواز بخوانند. این اتفاق در مورد شما نیفتاده و شما شیوه آواز خواندن خودتان را ارائه می‌دهید. چقدر سعی کردید وارد وادی تقلید از صدای بزرگان آواز نشوید؟

زمانی که کارم را شروع کردم، استاد صدیق تعریف همیشه به من پیشنهاد می‌کردند که برو صدای اساتید قدیم ازجمله طاهرزاده، اقبال آذر و ظلی را گوش کن. بعدها توضیح دادند که این افراد سرچشمه‌های آواز هستند و اگر من صدای این‌ها را گوش کنم، می‌توانم یک سطحی از مفاهیم ایشان را درونی کنم و بر اساس آن شیوه خواندن خودم را به کار بگیرم اما اگر صدای هنرمندان نسل بعدازاین استادان را گوش می‌کردم، چون صدای آن‌ها مدام به گوشم می‌رسید، ناخودآگاه شبیه به آن‌ها می‌خواندم. یکی از خوانندگانی که بیشترین تأثیر را روی من می‌گذاشت، استاد محمدرضا شجریان بود که در دوره تلمذ به‌صورت خودخواسته سعی کردم صدای ایشان را گوش نکنم چون ممکن بود صدای من به‌طور ناخواسته در آن ژانر قرار بگیرد. من می‌خواستم صدای خودم را داشته باشم و در کنار آن از تکنیک و ظرایف آوازی دیگران هم استفاده کنم تا اگر کسی صدای مرا می‌شنوند، مرا بانام خودم بشناسد و یا حداقل نگوید این خواننده شبیه فلان استاد می‌خواند. استاد لطفی هم خیلی از این موضوع استقبال می‌کردند و دوست داشتند من صدای مختص به خودم را داشته باشم. زمانی که من وارد گروه "بازسازی شیدا" شدم، چند جلسه‌ای بود که به کلاس‌های کارگاه آوازی استاد شجریان می‌رفتم. دران 4-5 جلسه مطالب بسیاری را از استاد شجریان یاد گرفتم اما به‌مرور در تمریناتم دیدم استاد دارند متدی را ارائه می‌دهند و آوازهایی را معرفی می‌کنند که این متدها و آوازها ناخودآگاه مرا به ژانر ایشان وارد می‌کند. و چون هنر استاد شجریان آن‌قدر وسیع است که وقتی درگیر هنر ایشان می‌شوید، دیگر نمی‌توانید خود را از آن فضا رها کنید. به خاطر همین نگران شدم و بعد از مدتی تصمیم گرفتم دیگر به کلاس‌های استاد شجریان نروم. همان روزها آقای لطفی با من تماس گرفتند و گفتند بیا کارت دارم. رفتم و ایشان گفتند که در روزنامه اسمت را دیده‌ام که به کلاس‌های آقای شجریان می‌روی. شروع کردند به تعریف کردن از صدای استاد شجریان و سنگینی سایه صدای ایشان. گفتند اغلب هنرجویانی که با استاد شجریان کارکرده‌اند، نتوانسته‌اند از سایه سنگین صدای ایشان خارج شوند و به همین خاطر من دارم به تو می‌گویم که حواست باشد داری چکار می‌کنی. گفتم استاد من یک هفته است که به خاطر همین موضوع به کلاس‌های آقای شجریان نمی‌روم. ایشان هم گفتند خوشحالم که خودت این موضوع را فهمیده‌ای و چنین انتخابی داری. استاد لطفی می‌گفتند که دارند دنبال صداهایی می‌گردند که شاخصه‌های خودشان را داشته باشند تا موسیقی ایرانی از حالت تک‌صدایی خارج شود. حرف‌های استاد لطفی خیلی به من کمک کرد تا مطمئن شوم کاری که می‌کنم درست است. خوشبختانه الآن به گفته دوستان آواز من شبیه به آواز کسی نیست و من می‌خواهم به‌مرورزمان طوری بخوانم که همه بگویند این صدا ویژگی و مشخصات خودش را دارد.

امیر اثنی عشری

طی سال‌های اخیر در کنسرت‌های موسیقی ایرانی، رپرتوار قطعات بیشتر به اجرای قطعات ضربی و تصانیف معطوف شده و اجراهای سازوآواز در این کنسرت‌ها کمرنگ شده است. با توجه به این‌که آواز جایگاه ویژه‌ای در موسیقی ایرانی دارد، به نظرتان چرا الآن توجه زیادی به آواز نمی‌شود؟

عدم توجه به آواز دلایل مختلفی دارد. یکی از دلایلش اقتضای شرایط زمانه است که همه از آن صحبت می‌کنند ولی به نظرم همه دلیلش هم همین یک مورد نیست. در 20-30 سال اخیر مسئولین تصمیم‌گیری در رادیو و تلویزیون، سازوآواز کمتری از رسانه‌ ملی پخش کردند و استنادشان هم به باور شخصی خودشان کم‌حوصله شدن مردم برای گوش کردن به سازوآواز بود. این باورهای شخصی باعث شد که عملاً این بخش از موسیقی ایرانی حذف شود. همه می‌دانند که تلویزیون و رادیو چه تأثیری روی عامه مردم می‌گذارد. عامه مردم تلویزیون و رادیو را روشن می‌کنند و از موسیقی‌های خوبی که در تلویزیون و رادیوپخش می‌شود تأثیر می‌گیرند. بنابراین وقتی تلویزیون و رادیو به سازوآواز نمی‌پردازند، طبیعی است که بخشی از مردم با سازوآواز غریبه باشند. دلیل دیگرش این است که خود موزیسین‌ها برای این‌که بتوانند مخاطب بیشتری را جذب کنند، به سراغ همان کالایی می‌روند که مخاطب به دنبال آن می‌گردد. وقتی خود موزیسین‌ها چنین روندی را طی کنند، طبیعی است که مخاطب بعد از مدتی در شنیدن تنبل می‌شود و صبر و حوصله‌اش برای شنیدن سازوآواز را از دست می‌دهد. مشکل دیگر هم به تکراری شدن صداها و حتی در مواردی به ضعف سازوآوازها برمی‌گردد. زمانی یک سازوآواز می‌تواند سازوآواز خوبی باشد که هم خواننده و هم نوازنده در تک‌خوانی و تک‌نوازی تبحر داشته باشند. نوازنده‌ای که می‌خواهد جواب آواز بدهد، باید تک‌نواز خوبی باشد. نوازندگانی که در ارکستر‌ها نوازندگی می‌کنند، لزوماً نمی‌توانند جواب آواز خوبی به خواننده بدهند. من فکر می‌کنم الآن درزمینهٔ تک‌نوازی هم مشکل‌داریم و نوازندگان ما مثل نوازندگان گذشته وقت زیادی برای تک‌نوازی نمی‌گذارند. همه‌چیز تبدیل‌شده به کارهای ارکستری و گروهی. یک فیلمی از استاد شجریان وجود دارد که ایشان می‌گوید این اواخر متوجه شدم موسیقی ایرانی یک موسیقی 2-3 نفرِ است. به همین خاطر است که الآن شما به کارنامه استاد شجریان نگاه می‌کنید هم متوجه می‌شوید که بهترین کارهای ایشان همان کارهای دونفره‌ای است که استاد لطفی تار نواخته و استاد شجریان خوانده یا سنتور و آوازهای استاد مشکاتیان و استاد شجریان. در آن کارها همه‌چیز سر جای خودش است. جواب آواز دادن کار سختی است و یک نوازنده یک مقدار ازخودگذشتگی هم می‌خواهد که جواب آواز بدهد چون باید قبول کند به دنبال آواز حرکت کند و از آن جلو نزند. به همین خاطر شما وقتی می‌بینید نوازندگانی مثل استاد لطفی و استاد علیزاده جواب آواز می‌دهند، خواننده را با سازشان همراهی می‌کنند و از خواننده جلو نمی‌زنند ولی وقتی خودشان تک‌نوازی می‌کنند، هر چه که دارند را رو می‌کنند. بنابراین جواب آواز دادن به یک درک و برداشتی احتیاج دارد که هر نوازنده‌ای نمی‌تواند به‌سادگی به آن برسد.

اشاره کردید که نوازندگی سه‌تار را هم نزد استاد لطفی آموزش‌دیده‌اید. فعالیتتان درزمینهٔ آواز باعث شد که کمتر سه‌تار بنوازید؟

تخصص اصلی من آواز است. آموزش سه‌تار را به این دلیل شروع کردم که می‌خواستم در کنار آواز، یک سازی را هم یاد بگیرم تا در ژوست شدن صدایم کمکم کند. هیچ‌وقت آن‌قدری که یک نوازنده برای سازش زحمت می‌کشد، برای سه‌تار زحمت نکشیدم و سه‌تار نوازی را به‌طور مستقل انجام ندادم. به همین خاطر خودم را بیشتر یک آوازخوان می‌دانم تا یک نوازنده سه‌تار. دلم می‌خواهد یک کنسرتی را به روی صحنه ببرم که خودم در آن نوازندگی و اجرا کنم اما فکر می‌کنم این کار نیاز به تمرین و زمان بیشتری دارد و برای آن باید زحمت بیشتری متحمل شد.

آخرین اجرایتان به گروه "مهرساز" چطور تجربه‌ای بود؟

کنسرت خوبی بود که در سالن رودکی برگزار شد. سرپرستی گروه "مهرساز" بر عهده میثم دانشوری و کارهای آهنگسازی و تنظیم آن را هم آقای رضا عباسی انجام می‌دهند. خدا را شکر اجرای خوبی را روی صحنه بردیم و استاد اردشیر کامکار هم محبت کردند و آمدند اجرای ما را از نزدیک دیدند. برنامه‌مان در دو بخش شور و نوا برگزار شد و من به مناسبت بزرگداشت روز شعر و ادب پارسی، آوازی را هم با شعری از استاد شهریار خواندم.

قبل از آن کنسرتی را هم با حمایت شرکت "شیناتک" (گروه هنری موزاوی) در تالار اندیشه حوزه هنری روی صحنه بردید. آن اجرا به نسبت اجرایتان در تالار رودکی چه تفاوت‌هایی داشت؟

برنامه این دو اجرا متفاوت بود. کنسرتی که در تالار اندیشه برگزار شد اجرای جاودانه‌های استاد لطفی بود. ما زمان کمی برای آماده کردن رپرتوار آن کنسرت داشتیم و من به طور هم‌زمان داشتم با گروه‌های دیگر همکاری کردم. دراین‌بین زمان کنسرت و رپرتوار آن‌هم تغییر کرد و شرایط کمی سخت شد. فکر می‌کنم اگر این اتفاقات نمی‌افتاد، خروجی آن کنسرت خیلی بهتر می‌شد و کیفیت کارمان بالاتر می‌رفت. قصدم این بود این کنسرت را برگزار کنم تا کمکی به شرکت "شیناتک" کرده باشم. این شرکت یک اپلیکیشن بانام "موزاوی" طراحی کرده که قرار است در ایران همان کارایی "یوتیوب" را برای حوزه موسیقی داشته باشد. خوشبختانه شرکت "شیناتک" به حوزه موسیقی ورود کرده و می‌خواهد چند اجرا را در ماه‌های آتی هم به روی صحنه ببرد که در این زمینه با من هم‌صحبت شده و فکر می‌کنم اجرای‌ بعدی‌مان به خاطر فرصت بیشتری که در اختیارمان هست، اجرای بهتری خواهد شد.

امیر اثنی عشری

در حال حاضر مشغول تولید آلبوم جدیدی نیستید یا آلبومی در دست انتشار ندارید؟

طی ماه‌های اخیر یکی-دو آلبوم از من منتشرشده که آخرین آن‌ها آلبوم "سلوک" بود که در آن آواز نقش پررنگی دارد. قبل از آن در آلبوم "خیام ‌خوانی" آقای پیمان سلطانی هم حضور داشتم و ایشان اخیراً یک آلبوم دیگری به نام "ایرانه خانم" را هم آهنگسازی کرده‌اند که در آن‌هم حضور دارم. علاوه بر آن مشغول ضبط یکی-دو کار جدید هم هستم که یکی از آن‌‌ها اثری با آهنگسازی آقای پویان خلیلی است. ما در ابتدای شهریور یک کنسرت در شهر ساری داشتیم که دوستان آن را ضبط کرده‌اند و من قرار است به‌زودی بروم و بخش‌های مربوط به آواز آن را بخوانم. به‌جز این‌ها یک سری کارهای دیگر هم دارم انجام می‌دهم که اگر این کارها قطعی شود، آن را خدمتتان اطلاع‌رسانی خواهم کرد.

کنسرت‌هایتان پس از ماه‌های محرم و صفر ادامه پیدا می‌کند؟

بله به‌احتمال فراوان. من در ماه شهریور سه کنسرت برگزار کردم و حالا طی دو ماه آتی باید وقتم را روی ضبط کارهای جدید بگذارم چون برگزاری کنسرت در این دو ماه به‌طور کامل متوقف می‌شود. به نظرم این هم مشکلی است که می‌شود برای آن راه‌حلی یافت. موسیقی ظرفیت‌های مختلفی دارد و لزومی ندارد که اجرای آن به بهانه ایام مذهبی تعطیل شود. به نظرم در ایام مذهبی هم می‌توان برنامه‌های تک‌نوازی و سازوآواز انجام داد. دوستانی که از طریق هنر و موسیقی ارتزاق می‌کنند، در این دو ماه سختی‌های زیادی می‌کشند. لازم نیست در ماه‌های مذهبی حتماً همه موسیقی کشور تعطیل شود و فقط بخشی از موسیقی را می‌توان تعطیل کرد که مناسب اجرا در ماه‌های سوگواری نیست.

وضعیت فعلی موسیقی اصیل ایرانی را به نسبت گذشته چطور ارزیابی می‌کنید و چه چشم‌اندازی برای آن متصور هستید؟

به نظرم هنوز زود است که راجع به دهه اخیر موسیقی قضاوت کنیم و چند سال دیگر می‌شود راجع به وضعیت موسیقی اصیل ایرانی در دهه ۹۰ صحبت کرد. اما آنچه من می‌بینم این است که بسیاری از موزیسین‌های ما تکلیفشان با مخاطب را مشخص نمی‌کنند و به مخاطب نمی‌گویند که قرار است چه موسیقی برای آن‌ها کار کنند. موزیسینی که امروز دارد با برچسب موسیقی اصیل ایرانی کار می‌کند، باید موسیقی‌اش باریشه‌ها و سنت‌های موسیقی ارتباط داشته باشد. ما در این زمینه مسئول هستیم چون موزیسین‌ها و مخاطبان نسل بعد موسیقی ایرانی، این موسیقی را با موزیسین‌های این دوره می‌سنجند و قیاس می‌کنند. خیلی مهم است که موسیقی ما از ریشه‌های موسیقی ایرانی گسسته نباشد. موسیقی اصیل ایرانی نیاز به حمایت دارد و این وظیفه شهرداری و ارگان‌های دولتی است که بودجه خاصی را برای این موسیقی در نظر بگیرند. در همه جای دنیا شهرداری‌ها و ارگان‌های دولتی این کار را برای موسیقی بومی‌شان انجام می‌دهند اما در ایران وقتی یک کنسرت برگزار می‌شود، عوامل آن نگران هستند که مبادا از آن کنسرت ضرر کنند! خیلی از خواننده‌های ما از جیب خودشان می‌گذارند و روی صحنه می‌روند چون مجبور هستند که برای روی صحنه رفتن، هزینه اماکن، سالن، صدابردار و تبلیغات را بپردازند. من اخیراً از چند نفر از سرپرست گروه‌های موسیقی شنیده‌ام که می‌گویند دیگر کنسرتی را روی صحنه نمی‌برند چون این کار چالش‌های مختلفی دارد. امیدوارم دولت و شهرداری‌ها به موسیقی ایرانی کمک کند تا این موسیقی بهتر دیده و شنیده شود.

امیر اثنی عشری

و صحبت‌های پایانی؟

من می‌خواهم در پایان از دو نفر از بزرگان موسیقی کشور یاد کنم. در ابتدا می‌خواهم بگویم که جای استاد محمدرضا لطفی در موسیقی ما خیلی خالی است چون ایشان نمایندگی یک سنتی را داشتند و کارهایی را عرضه می‌کردند که مخاطب را به سمت آن سنت بکشانند. امروز جای خالی هم‌چین افرادی در موسیقی ما به‌شدت احساس می‌شود. استاد لطفی در قید حیات نیستند و استاد شجریان هم با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کنند. افرادی همچون استاد علیزاده هم کمتر روی صحنه می‌روند و با مشقت‌های زیادی کنسرت می‌گذارند. افرادی نظیر استاد لطفی اگر در هرکجای دنیا بودند، جور دیگری با آن‌ها رفتار می‌شد. من کنسرتی در بلژیک داشتم که در آنجا وقتی حرف از استاد لطفی به زبان آمد، رئیس سالن برگزاری کنسرت اشک از چشمانش جاری بود و گفت این آدم فوق‌العاده بود. واقعاً هم استاد لطفی آدم فوق‌العاده‌ای برای موسیقی بود و تمام عمرش را صرف موسیقی کرد. ایشان می‌خواست یک مدرسه موسیقی راه‌اندازی کند و از این طریق نماینده یک جریان جدید در موسیقی ایرانی باشد. متأسفانه امروزی جای ایشان خالی است. همچنین می‌خواهم از استاد شجریان یاد کنم و برای ایشان آرزوی سلامتی داشته باشم. اخیراً استاد اکبر گلپایگانی صحبت‌هایی در مورد استاد شجریان داشتند که آن صحبت‌ها باعث شد طرفداران این دو خواننده بزرگ موسیقی ایرانی مدام با همدیگر بحث‌های تند داشته باشند. من وقتی چنین اتفاقاتی را می‌بینم، انگار نظاره‌گر دعوا میان اعضای خانواده‌ام هستم. به نظرم همه ما یک هدف‌داریم و آن هدف هم موسیقی است. این بحث‌ها هیچ عایدی برای ما ندارد و فقط کسانی را خوشحال می‌کند که دوست دارند موسیقی نباشد! من به استاد گلپایگانی حق می‌دهم که از وضعیتی که برای‌شان پس از انقلاب به وجود آمده گلایه‌مند باشند، چون به‌هرحال بزرگانی همچون ایشان و استاد ایرج پس از انقلاب نتوانستند بخوانند اما فکر نمی‌کنم افرادی همچون استاد شجریان و استاد لطفی مانع فعالیت این افراد شده باشند. امیدوارم وضعیت موسیقی ما طوری پیش برود که دیگر هیچ صدایی از خواندن محروم نشود و چنین مشکلاتی پیش نیاید تا درنهایت چندصدایی و چندوجهی بودن موسیقی بتواند به اوضاع فرهنگ کشور ما کمک بیشتری کند.