سرویس تئاتر هنرآنلاین: "هجویه" مثل هر ژانر دیگری در وهله نخست نیاز به آن دارد که نویسنده به موضوع یا شخصیت و یا هرچیز دیگری که میخواهد هجو کند، خوب بیندیشد و ظرفیت و قابلیتهای هجو شدن آن را ارزیابی نماید و اساسا از خودش بپرسد که برای چه باید به چنین هجویهای روی بیاورد و چیزی که در ابتدا مورد هجو قرار میگیرد آیا بر آنچه نهایتا عرضه میشود، برتری محتوایی خواهد داشت یا نه؟ ضمنا آیا هرچیزی، هر موضوعی، هر اثر یا کاراکتر و پرسوناژی قابل هجو شدن است یا نه؟ اجراهایی که طی چند سال گذشته از هجو کردن نمایشنامه "هملت" ارائه شده، حتی اجرایی که توسط "توماس اوستر مایر" از کشور آلمان در جشنواره تئاتر فجر سال 1394 انجام شد، همگی بر بطلان و بینتیجهگی و بیاعتباری چنین "هجویه"ای دلالت داشته است. چرا؟ چون ُبن مایههای موضوعی، روانشناختی و انسانی "هملت" اثر "ویلیام شکیپیر" به قدری قوی و نیرومند است که هرگونه هجویهای را بیاعتبار میکند، ضمن آن که پرسوناژ هملت اساسا به سبب وجوه بسیار عمیق، جدی، معصومانه و انسانیاش، هرگز نگاه غیرجدی نمیپذیرد و همواره چنین رویکردی را خنثی و بینتیجه جلوه میدهد؛ ضمنا ژانر هجویه هم هوشمندی و دقت بسیار بالایی میطلبد.
از دیدگاه نقد راه بسیار سادهای برای ارزیابی نتیجه کار وجود دارد: اجرای ارائه شده و نتایج حاصل از آن با دادههای اصل متن و کلا نمایش شکسپیر مقایسه میشود؛ چنانچه نمایش اجرا شده مابه ازاءهای برتر، عمیقتر و نمایشیتری داشته باشد، در آن صورت وجاهت اجرایی و قابلیت و ارزش چنین اجرایی را داشته است، وگرنه – یعنی در شرایطی که کمتر از الگوی اول باشد – عملا اجرایی عبث و بیهوده، بیاعتبار و غیرموجه به شمار میرود.
برای دیدن نمایش "هملت" که متن آن ظاهرا با اقتباس و آدابته کردن اثر "ویلیام شکسپیر" برای ژانر "هجویه" توسط شهرام احمدزاده نوشته شده و آرش دادگر هم طراحی و کارگردانی آن را به عهده دارد، تماشاگر خیلی هزینه کرده است: پول بلیت ، وقت گرانبهایش که با اختصاص دادن ساعاتی از زندگیش به نمایش معنا میشود، به اضافه هزینهای معنوی، یعنی هزینه کردن خود نمایشنامه "هملت" اثر شکسپیر که مورد علاقه او و حتی عامل و انگیزه اصلی دیدن نمایش بوده است؛ اما تماشاگر در قبال این هزینههای مهم چه چیزی عایدش میشود؟ تقریبأ هیچ !
طراحی صحنه با اندک تفاوتی یادآور سه طراحی صحنه از سه نمایش قبلی از جمله، نمایش"مرگ فروشنده" به کارگردانی نادر برهانی مرند است. اینجا از فضا و قسمت بالای درها نیز به کمک سازههای فلزی استفاده شده که البته همین هم در چندین نمایش کارکرد داشته است. این طراحی مورد نظر کاربری مکان چهار توالت را به نمایش میگذارد که علاوه بر استفاده معمولی، به نوبت برای ورود و خروج پرسوناژها از صحنه هم از آنها استفاده میشود.
طراحی فوق تا حد زیادی بر موضوع و موقعیت پرسوناژها تحمیل شده تا بلکه تأویلی از درون آن درآید، اما باید اذعان داشت که هیچ تأویلی شکل نمیگیرد و چندان مناسب نیست.
آنچه در قالب خط روایی و کلی نمایشنامه "هملت" اجرا میشود، به قدری از لحاظ موضوعی وساختاری دفورمه شده که دیگر هیچ ربطی به هملت و شکسپیر ندارد. در اصل نمایشنامه "هملت" شکسپیر، "بهانهای دم دستی" تلقی شده تا خیلی آسان و به بهانه "هجویه" (بهانه دوم) هر بلایی سر متن شکسپیر آورده شود و همزمان عنوان "هملت" هم برای گیشه، امید از پیش تعیین شدهای باشد.
در نمایش "هملت" به نویسندگی شهرام احمدزاده و طراحی و کارگردانی آرش دادگر که هم اکنون در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشود، نمایش در قالب "هجویهای فانتزیک" با لباس و ابزار و ادوات امروزی اجرا میشود که حتی امروزی بودنش هم هیچ تأویل و معنازایی خاصی دربر ندارد. در این اجرا از ماسک ضد گاز، کوله پشتی، عینک، هدفون، کیف، قیچی و... استفاده شده و مخصوصا بر چهرهآرایی تأکید زیادی شده و در کل به لحاظ برخی گفتارها، اصوات و حالات اشمئزاز آمیز، کمی هم از ژانر "کمدی سیاه" قاطی "هجویه" شده است.
در اجرا به خرده روایتهای "هابیل و قابیل" و چند روایت کوتاه قصهوار و حتی به طور متناقض و بیتناسبی به سطوری از اشعار "شفیعی کدکنی" و به شکل متناقضتری از ترانههای ایرانی به عنوان چاشنی استفاده شده است؛ ضمنا خیلی کوتاه و گذارا از زبان "کلادیوس" به برخی دیالوگهای "مکبث" و "اتللو" (وقتی که در پایان از کرده خود اظهار پشیمانی میکند) و در جایی هم به "رومئو و ژولیت"، که هرسه از آثار معروف" ویلیام شکسپیرند، اشاره شده، ضمن آن که در طراحی لباس و چهرهپردازی پرسوناژها تا اندازهای از رویکرد کاریکاتوریک هم بهره گرفته شده است.
نوشتن این متن و اجرای آن دقیقا به پارادوکس مهمی دامن زده است: عملا به طور ناخواسته و احتمالا ناآگاهانهای نشان داده شده که تئاتر هم میتواند به خودش آسیب برساند و با کممایه جلوه دادن "آثار مهم و شاخص ادبیات نمایشی جهان" عملا مورد نقض قرار بگیرد. درحقیقت، از پرسوناژی مهم و یک اثر معروف وجایگاهمند دنیای تئاتر، و نهایتا از مدیوم نمایش "هویت زدایی" شده است !؟!
هجویه فانتزیک "هملت" به نویسندگی شهرام احمدزاده با طراحی و کارگردانی آرش دادگر نه عمیقا تماشاگر را به تعمق و تأمل وا میدارد و نه میخنداند؛ البته خنداندن برای هجویه یک شرط کاملا الزامی نیست؛ هدف از این ژانر تأکید زیاد و محوری بر تناقضات است و احتمال دارد مخاطب را هم بخنداند، ولی الزاما باید با نشان دادن تناقضات به تعمق و تأمل بینجامد و همزمان نیز وجوه کمیکی آمیخته با طنزی اندیشهورزانه در بر داشته باشد.
نمایش "هملت" با طراحی و کارگردانی آرش دادگر، از نظر بازیگری و مخصوصا شیوه بیان خوب بازیگرها و به لحاظ میزانسندهی و کارگردانی، "تا حدی" قابل توجه است و این برای نمایشی که ظاهرا از "هملت" شکسپیر الگوبرداری شده و به شکل "هجویه" درآمده تا مثلا حرفهای بیشتری برای گفتن داشته باشد، چیز بسیار کمی در حد نمره "پانزده" به جای "صد" است و نهایتا هم باید پذیرفت که از پرسوناژ بسیار دوست داشتنی شکسپیر هیچ اثری نیست و کلا "هملت ، بیهملت" !!!