سرویس تجسمی هنرآنلاین: چند روز پیش عکسی از سعید فلاح فر در صفحات مجازی مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت و باعث کنجکاوی زیادی شد. با مدیای کاملاً عکاسانه، تأویل پذیر و شاعرانه، بدون عکس نوشته و کما فیالسابق بدون عنوان. با توجه به شناختی که از این هنرمند دارم، به خصوص این که با گوشهای از زبان عکاسانهاش در نمایشگاه "جایی که هیچ /ع/کس نیست" آشنا شده بودم، به نظرم رسید میتوانم شرحی بر این عکس بنویسم که چنین شد:
عکس در خیابان جمهوری تهران [جمهوری مدرنترین شیوه حکومتی در جهان امروز است] با تقاطع اکباتان [لفظ امروزی هگمتانه، پایتخت تاریخی و کهن ایران] و در یک روز آفتابی گرفته شده است. سیاه و سفید بودن عکس به نوعی دلالت بر تصمیم قبلی عکاس برای قضاوت دارد. آفتاب سمبل روشنایی و امکان کشف حقیقت است. بنابراین عکس داعیه قضاوتی روشن و از روی بینش درست و تحقیقی دارد. عکس با لنز واید عکاسی شده است. یعنی نه همچون عکس های تله؛ دور از سوژه است و نه مثل لنز نرمال؛ درون و پیوسته با سوژه. بلکه به نظر میرسد دوربین و عکاس با سوژه احاطه شدهاند. پسر بچه سمت چپ و در یک سوم پائین اگر چه سطح کوچکی نسبت به کلیت و عناصر دیگر دارد، اما به دلیل وجود عنصر انسانی و تناسب جایگیری، قبل از بقیه سطح عکس به چشم میخورد. نوجوان کارگر و چرخ دستی به سمت مخاطب و مخالف قاعده و جهت خیابان، حرکت میکنند و در تاریکی فرو رفتهاند. هم خود را در معرض دید مخاطب و عکاس قرار میدهند و هم در سیاهی پوشیده شدهاند. هستند ولی با جزئیات دیده نمیشوند. گویا ویژگیهای قابل تأمل برای نمایندهای از طبقات اجتماعی و اقتصادی است که تصویر شده باشد. چهره نوجوان مشخص نیست که به دو خصوصیت ارجاع داده میشود. اول این که این یک فرد معین نیست و مثل آنچه در هنر آبستره تعریف میشود؛ نمایهای است کلی برای نمایش عمومی و نمایندگی یک کلیت که به گروهی بزرگتر و جامعتر اشاره دارد. همچنین در راستای حساسیتهای همیشگی و اجتماعی عکاس است برای حفظ حریم خصوصی افراد.
لایه بعدی که از نظر وسعت مهمترین قسمت عکس را تشکیل میدهد بنایی است تقریباً تاریخی و سنتی که از پشت آن برج و بنایی امروزی بالا رفته و اگرچه هنوز تحت تاثیر نمای بنای قدیمیتر است، اما مغرور و سلطه طلب به نظر میرسد. به یاد بیاوریم؛ قدمت، هویت، معماری و شهرسازی، قافیه مکرر و از کلیدواژههای اصلی در اغلب عکسهای خیابانی فلاحفر است. بنای سنتی در عکس، نزدیکی و قرابت بیشتری با درختهای خیابان دارد و بنای جدید بیشتر خوداتکا و دور از طبیعت محدود شهری است. تناسب این کنتراست تند شهری عیناً در کنتراست تصویری عکس منعکس شده است. لبههای تیز نور و سایهها شباهت زیادی با ترکیب معماری موضوع عکس دارد. این تقابلها و تناسبهای محتوایی بلافاصله چشم را به عناصر دیگری مثل یک اتومبیل نسبتاً مدرن تازه وارد در بخش پائینی گوشه راست و تأویلات اجتماعی آن و حد واسط آن با چرخ دستی متوجه میکند. ترکیببندی به شکل نامعمولی منقطع است ولی این انقطاع خود به بخشی از یکپارچگی عکس تبدیل میشود. در حالی که استفاده از پرسپکتیو تاکیدی است بر بستر اصلی عکس که همان عبور زمان و گذر زمانه میتواند باشد. مثل همیشه عکسی سهل و ممتنع. اما در مجموع و به تدریج؛ انگار در آشوب همه این سایهها و اختلافها و... همچنان روحی از امیدواری تمام عکس و خیال مخاطب را فتح میکند.