سرویس مد و لباس هنرآنلاین : کوچه پس کوچههای قدیمی تجریش در یک صبح بارانی بهار حال و هوای دیگری دارد. یک خانه قدیمی با نمای آجری و حیاط کوچک و سرسبزش، محل کار رضا ندیمی، طراح لباس جوانی است که کار و علاقهاش را یکی کرده تا محصولی که تولید میکند بیانگر احساسات درونیاش باشد. موسیقی که در فضا شنیده میشود در کنار دکوراسیون و چیدمان این ساختمان قدیمی، حال و هوایی را به وجود آورده که نمود آن را میتوان در لباسهای ندیمی هم دید. با او در مورد فعالیتها و دیدگاهش نسبت به هنر و لباس به گفت و گو نشستیم.
چه طور شد که جذب طراحی لباس شدید؟
تحصیلات من در رشته طراحی صنعتی بود و پس از دریافت لیسانس، به مدت دو سال دوره آزاد طراحی لباس را در جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران گذراندم. پس از آن به پاریس رفتم و آنجا هم طراحی لباس خواندم. در واقع چون رشته طراحی لباس برای آقایان در ایران وجود نداشت مجبور شدم طراحی صنعتی بخوانم که نزدیک ترین رشته به آن بود و پایان نامه خود را هم در مورد زیورآلات لباس کار کردم.
پس علاقه اولیه شما طراحی لباس بود؟ بله. مجلاتی که میگرفتم یا برنامههایی که میدیدم باعث شده بود به این رشته علاقهمند شوم. اولین مجله مرتبط با لباس را در سن 12 سالگی گرفتم و علاقهام به این رشته بیشتر شد.
بعد از رفتن به پاریس چه دورههایی را گذراندید؟
من دوره طراحی را گذراندم که تمرکز آن بیشتر از دوخت بر طراحی لباس است. البته درسهای ما شامل دوخت و دوز و الگوسازی هم بود اما مباحث تفکیک شدهتر است. در حین تحصیل و در زمان هفتههای مد از طرف کالج ما را نزد طراحان معروف میفرستادند تا به آنها کمک کنیم. کارهایی مانند کار دست روی لباس یا کمک به آماده کردن لباسها و... توسط دانشجویان انجام میشد.
با توجه به اینکه دورهای هم در ایران گذرانده بودید، چه تفاوتهایی در آموزشهای ایران و پاریس دیدید؟
نحوه آموزش در دو کشور واقعا متفاوت از هم است، اما دورهای که در ایران گذراندم هم بسیار مفید بود. تفاوت اصلی این است که در ایران همه درسها تئوری بود و تنها کار عملی ما اسکیس زدن بود، در صورتی که کلاسهای فرانسه فقط عملی است. کلاسها مثل یک کارگاه بزرگ است که همه در آن مشغول کار هستند و تنها کار تئوری ما رفتن به موزه بود. پاریس مرکز مد است و راه رفتن در خیابان هم درس است، ولی تاریخ لباس و نکات تئوری را در ایران یاد گرفتم. آنجا فرض را بر این میگذارند که شما همه این مسائل را میدانید، بنابراین چیزهایی که در ایران یاد گرفتم برای رفتن به فرانسه مفید بود.
چه زمانی به ایران برگشتید و کار خود را چگونه آغاز کردید؟
سال 1387 برگشتم و از همان زمان کار را شروع کردم. کار من طراحی و تولید لباس آماده پوشیدن است و از مشتری سفارش نمیگیرم. کار را ابتدا با لباس مردانه شروع کردم و بعد لباس زنانه را هم اضافه کردم، ولی هنوز بیشتر کارم مردانه است. بیشتر بر لباس بیرون تمرکز دارم و علاوه بر آن لباس هنری طراحی میکنم. حتی لباس شب هم طراحی میکنم چون در هر کلکسیون من از تیشرت تا لباس شب، کت و شلوار و... وجود دارد، ولی تمرکز روی لباس خاصی ندارم. بخشی از کار من هم لباسهای هماهنگ زنانه و مردانه است، ولی بیشتر سعی میکنم لباس را به سمت بدون جنسیت ببرم.
این لباسهای بدون جنسیت چه ویژگی دارند؟
این لباسها را هم مردان و هم خانمها میتوانند بپوشند. حتی مجموعه اول لباس مردانه مرا بیشتر دختران خریدند، چون آن زمان مردها لباسهای معمولیتری میپوشیدند، اما کمکم مردان هم شروع کردند به متفاوت پوشیدن. میخواهم در نهایت به لباسهایی برسم که بدون جنسیت هستند.
لباسهای شما سبک ویژهای دارد. چه طور به این شیوه رسیدید؟
از ابتدا شروع کارم با همین شیوه بود. کلکسیون اولم لباسهای خیلی مدرن سیاه رنگ بود، ولی به هر حال بازار در کار طراحی تاثیر میگذارد. 6 سال پیش مردم طرحهای آوانگارد را دوست نداشتند و به همین دلیل مجبور شدم در یکی دو مجموعه اول کمی سلیقه مردم را دخیل کنم. من از اول به عنوان یک هنر به این کار نگاه کردم نه تجارت، بنابراین در 3 سال اخیر دوباره تصمیم گرفتم همان شیوه خودم را دنبال کنم. حتی دورهای در بعضی از کارها رنگ وارد کردم یا کت و شلوارهای سادهتر طراحی کردم، ولی حالا دوباره احساسات درونی خودم را در لباس نشان میدهم.
سبکهای هنری چقدر بر کار شما تاثیر داشته است؟
خیلی زیاد. اصولا یکی از چیزهای که روی من تاثیر میگذارد تاریخ و سبکهای هنری است. مثلا لباسهای دوره گوتیک و باروک خیلی روی من تاثیر گذاشته و سعی دارم آنها را با اصول شرق ترکیب کنم. اصولا تاریخ هنر نمیتواند بر چیزی تاثیر نگذارد و هر سبک جدیدی هم که متولد میشود در واقع از سبکهای قدیمی الهام گرفته است. کار من بیش از همه به سبک اکسپرسیونیم نزدیک است چون درون گرایی مشخصه آن است و من هم با کارهایم میخواهم احساساتم را نشان دهم. در واقع هر مجموعه 6 ماهه من حال و روز 6 ماه من را نشان میدهد.
در کارهای شما گاهی رنگ به عنوان یک لکه استفاده میشود. چه طور خود را به رنگ سیاه محدود کردید؟
از ابتدا سیاه را دوست داشتم. چون روی سیاه بهتر میتوانم فرمها را نشان دهم و بازی روی رنگ سیاه راحتتر است. سیاه برای من همیشه یک سپر بود. این رنگ میگوید من به شما کاری ندارم و شما هم به من کاری نداشته باشید. برای همین سیاه همیشه برای من یک سپر بوده که خودم و احساساتم را پشت آن دیوار حفظ کنم. من 15 سال است سیاه می پوشم چون با این رنگ راحتتر هستم. چند بار سعی کردم از رنگهای دیگر در کارم استفاده کنم، حتی مدتی سفید را امتحان کردم و در پاریس لباس رنگی پوشیدم، ولی متوجه شدم با آن راحت نیستم.
این انتخاب رنگ با توجه به برشهای خاصی که در لباس وجود دارد، میتواند به خاطر نمایش بهتر فرم و برش باشد؟
صد در صد. این برشها شاید در رنگ خوب دیده نشود. فرمها را روی سیاه بهتر میشود درآورد چون هم شلوغ نمیشود و هم در سیاه میشود جزییات را نشان داد. من هم اصولا در لباس کار دیتیل را دوست دارم، یعنی جزئیات یک دفعه به چشم نزند اما پس از مدتی نگاه کردن متوجه جزئیات آن شوید. به نظر من این نکات مهمتر از ترکیب پارچه و رنگ است.
چه طور در طراحی خود به این خطوط و فرمها رسیدید؟
چون رشته من طراحی صنعتی و پیشینه چند سال طراحی غرفه و دکورایسیون داخلی داشتم، طبیعی است که فعالیتهای قبلی من روی کار فعلیم اثر گذاشته است. دوست دارم از معماری هم نکاتی در کارم وارد کنم تا از تجربیات شغلی که داشتم بهره ببرم، به همین دلیل از فرمهای معمار گونه استفاده میکنم.
علاقهمندیهای شما در زمینه هنر چه تاثیری بر گرایشات شما در طراحی لباس داشته است؟
همه اینها به هم ربط دارد و در واقع یک سبک زندگی است که منجر به نوعی از فعالیت میشود. وقتی سبک زندگی من این طور است که یک نوع موسیقی گوش دهم، یا در خانهام یک دکور خاص دارم طبیعتا طراحی لباس من هم بر اساس آن دیدگاه شکل میگیرد. نمیتوانم بگویم من این چیز را دوست دارم اما به گونه دیگری طراحی میکنم. من چون میخواهم روحیاتم را نشان دهم، آن را در همه چیز نشان میدهم. در موسیقی که گوش میدهم، در فضایی که زندگی می کنم و... چون همه اینها بر آنچه طراحی میکنم تاثیر میگذارد. لباسی که طراحی میکنم تحت تاثیر موزیکی است که گوش میدهم. موسیقی برای من فضاسازی عمیقی ایجاد میکند و باعث میشود لباسی را که طراحی میکنم در این فضا ببینم. مثلا تجسم میکنم یک نفر که در این فضا نشسته یا راه میرود چه لباسی پوشیده است. در مورد آثار هنری هم همینطور است. طراحی سیاه و سفید را خیلی دوست دارم، یا عکس منظره باران و مه برایم فضای رازآلودی دارد که بسیار جذاب است.
با توجه به اینکه کار شما تفاوت زیادی با پوشش رایج مردان ما دارد، چقدر زمینه در آقایان وجود دارد که از این لباسها استفاده کنند؟
من سعی دارم لباسهای سنتی ایران را مدرن کنم چون فکر میکنم قشنگترین لباسها، لباس سنتی و بومی هر منطقه است. برای همین لباسهای کرد، بلوچ و... را کمی آوانگارد میکنم. بنابراین لباسهایی که طراحی میکنم مشکلی از نظر عرفی ندارند، اما از نظر سلیقه در سالهای اول پذیرش این لباسها خیلی سخت بود و مجبور بودم بعضی از لباسها را سادهتر طراحی کنم. ولی الان جامعه بازتر شده و سفرهای مختلف و اینترنت باعث شده مردم کمی با سبکهای مختلف لباس پوشیدن آشنا شوند، به همین دلیل فروش کارهایم راحتتر شده است. از طرف دیگر با هنرمندان خوبی همکاری داشتم که آنها بر مردم تاثیر میگذارند.
دقیقا لباسهایی که هنرمندان در مجامع مختلف استفاده میکنند بر مردم تاثیر گذاشته و راه را برای طراحان باز میکند.
همین طور است. هنرمندان مختلف از لباسهای من استفاده کردند مانند نوید محمدزاده، باران کوثری و رضا درمیشیان که در فستیوال برلین و آسیا پاسیفیک این لباسها را پوشیدند. رضا یزدانی و بهرام رادان هم از دیگر هنرمندانی هستند که لباسهای من را استفاده کردند.
برای این افراد بر اساس مناسبت خاصی که در آن حضور داشتند لباس طراحی کردید؟
مسئله این است که من طراحی خاص برای کسی انجام نمیدهم. من کلکسیون خودم را طراحی میکنم و هنرمندان هم از میان کارهای من انتخاب کردند. فقط برای رادان طراحی کردم چون لباس سادهتری میخواست و تغییرات کوچکی در کارم ایجاد کردم.
در بعضی از لباسهای مردانه شما المانهایی مانند پلیسه دیده میشود که به نظر زنانه میرسند.
دامن پلیسه سالها است در اسکاتلند استفاده میشود و طراحان دیگری هم از آن استفاده کردند. این کار ابداع من نیست ولی از پلیسه بلند استفاده کردم چون به نظر من روی دامن نمیشود جنسیت گذاشت و در ایران باستان هم آقایان دامن میپوشیدند یا روی شلوار دامن داشتند. به نظر من روی بسیاری از لباسها نمیتوان جنسیت گذاشت، حتی کفش پاشنه بلند هم ابتدا توسط آقایان استفاده میشده و بعد زنانه شده است. اگر به تاریخ نگاه کنید میبینید بسیاری از لباسها جنسیت نداشته و لباسهایی در آن دوره توسط آقایان پوشیده میشده که الان به شدت زنانه به نظر میرسد.
در بعضی از کارهایتان پارچههای طرحدار دیده میشود، آنها را چگونه تهیه میکنید؟
پارچههای طرحدار سیاه و سفیدی که استفاده میکنم پارچه قلمکار اصفهان است. قلمکار در شیوه سنتی با قالب زدن چند رنگ درست میشود ولی من سفارش دادم که همه را تک رنگ سیاه برایم بزنند. بر اساس آنکه میخواستم فرهنگ ایرانی و شرقی را واد کارم کنم از این پارچه استفاده کردم.
به مناسبتهای خاصی مثل نوروز هم توجه میکنید که برای یک مناسبت ملی لباس طراحی کنید؟
نه تا به حال این کار را نکردم اما حتما میشود لباس خاصی برای این مناسبتها طراحی کرد. ولی کاری که من شروع کردم بر اساس اصول بینالمللی پیش میرود و سرانجام باید در مراکز مد جهان نمایش داده شود. بنابراین من بر این اساس پیش رفتم و دو کلکسیون تابستان و زمستان دارم که بیشتر تمرکزم روی آن است و برای مجموعه دیگری وقت ندارم.
کارهای خود را چگونه عرضه میکنید؟
دو بار در سال مجموعه خود را نمایش میدهم و علاوه بر فروش کارها در دوبی و قبرس، به زودی در فروشگاههای اروپا هم کارهایم را عرضه میکنم. طراحان ایرانی خوبی داریم که در کشورهای خارجی فعال و شناخته شدهاند یا پس از تحصیل به ایران برگشته و مشغول کار هستند. طراحانی هستند که خوب کار میکنند و سبک خود را دارند و به همین دلیل فکر میکنم به زودی اتفاق خوبی در زمینه لباس ایران بیفتد.
وضعیت پوشش مردم ایران را به عنوان طراح یا بیننده چگونه میبینید؟
مردم ایران چندین دسته هستند و حتی در تهران هم پوشش مردم متفاوت است. اما در مجموع لباس پوشیدن مردم کاملا کپی است یا برندهای مختلف را میپوشند که به نظر من چیز جالبی نیست. در دیگر شهرهای بزرگ هم اتفاق قابل توجهی نمیافتد و هر چه هست در شهرهای کوچک است که همچنان لباس سنتی خود را میپوشند و این به نظر من اتفاق خیلی قشنگی است. مثل لباسهای کردی که بسیار قشنگ است و میتواند مدرن هم باشد. این لباس را اگر در خارج نشان دهید میگویند چه طراحی جالبی دارد. یا لباس بلوچ و ساری و...که متاسفانه استفاده نمیشوند. به همین دلیل به نظر من هیچ اتفاق خاصی در لباس پوشیدن مردم نمیافتد چون همه پیرو یک سبک فرنگی مثلا ایتالیایی هستند که فکر میکنند خیلی شیکتر است، در صورتی که هر منطقه یا حتی هر شخص باید بر اساس روحیات خودش لباس بپوشد. البته این اتفاقی است که در تمام دنیا دارد میافتد و مثلا در هند هم ساری دیگر استفاده نمیشود در حالی که بسیاری از طراحان از ساری الهام میگیرند.
این حرکت به سمت مدرن شدن و یکدست شدن در تمام دنیا هست و همه تحت تاثیر یک موج قرار میگیرند. ولی مردم ما حتی در موقع پیروی از مدل جهانی، سلیقه و قدرت هماهنگی لباسهای سرتا پای خود را ندارند.
دقیقا برای اینکه پیرو هستد و نمیتوانند روحیات خودشان را نشان دهند. برای همین میگویم اگر کسی بتواند روحیات خود را در لباسش نشان دهد میتواند از سر تا پایش را هماهنگ کند. البته گاهی اوقات این ناهماهنگی خودش یک سبک است، اما در ایران معمولا به دلیل عدم شناخت است.
گفتید پایان نامه طراحی صنعتی شما بر اساس زیورآلات بود. چه طور در آن زمینه کار کردید؟
عنوان پایان نامه "بهکارگیری ترکیبات جدید در طراحی زیورآلات" بود، ولی من بیشتر به معرفی طراحان لباس و روشهای طراحی آنها پرداختم و در آخر به زیورآلاتی رسیدم که به لباس وابسته بودند، مثلا گردنبندی که پارچه از آن رد میشد و یقه لباس را شکل میداد و... همه آنها به لباس ربط داشتند. به دلیل موضوع از مواد مختلف مانند چوب و گِل یا میوه خشک و... استفاده کردم ولی آخر سر به چیزی رسیدم که به لباس نزدیکتر باشد.
الان که فعالیت شما در زمینه لباس است از آنها استفاده میکنید؟
نه. عدهای از افرادی که اینجا کار میکنند بعد از ارائه دو مجموعه فکر میکنند باید لاین دوم خود را هم راه بیندازند یا زیورآلات و لوازم جانبی تولید کنند، در صورتی که این طور نیست و باید سالها در زمینه اول کار کنید تا بتوانید کار را گسترش داده و سراغ لاین دوم یا زیورآلات و... بروید. کار روی هر کدام از اینها زمان خیلی زیادی میبرد و با وجود اینکه در فکر این کار هستم هنوز فرصت آن را پیدا نکردم.
به عنوان سوال آخر، لباس مورد علاقه شما چه ویژگیهایی دارد؟
لباس مورد علاقه من لباسی است که اول روحیات شخصی که آن را پوشیده نشان دهد. من معمولا لباسها را در زمان پیادهروی تصور میکنم و به همین دلیل حرکت را همیشه در لباسهایم در نظر میگیرم. به نظر من لباس قشنگ لباسی است که هم در حالت نشسته زیبا باشد و هم در زمان حرکت دور بدن انسان به زیبایی حرکت کند. لباسی که دور بدن انسان بچرخد برایم جذاب است و لباسی که در زمان حرکت ثابت باشد را دوست ندارم.
انتهای پیام/
مریم درویش