سرویس تجسمی هنرآنلاین: مراسم رونمایی کتاب "سایه پدربزرگم" به سعی سحر خلخالیان و با موضوع هوشنگ پزشکنیا عصر جمعه 17 اردیبهشتماه در گالری شیرین و با حضور جواد مجابی، شهرز مهاجر، خانواده پزشکنیا و جمعی از علاقهمندان به این هنرمند معاصر ایران برگزار شد. سحر خلخاللیان این کتاب را درباره فعالیتهای هنری پدر بزرگش به عنوان یکی از پایهگذاران هنر مدرن در ایران نوشته است. پیش از این تنها یک کتاب درباره هوشنگ پزشکنیا از سوی موزه هنرهای معاصر به علاوه چند مقاله در بعضی مجلات درباره پزشکنیا منتشر شده است. در این نشست جواد مجابی درباره رابطه هوشنگ پزشکنیا با هنر معاصر و مدرن ایران گفت: انتشار کتاب "سایه پدربزرگم" فرصتی است تا هنرمندان، مجموعهداران و علاقهمندان به هنر بار دیگر به چهره کسی نگاه کنند که یکی از بزرگترین هنرمندان معاصر ایران است. زمانی که پزشکنیا کار هنری خود را آغاز کرد نقاشی مدرن نیز در ایران به تازگی شروع شده بود اگرچه نقاشی مدرن ایران از سالهای 1306 تا 1307 آغاز شد اما به طور کلی جریان هنر مدرن سال 23 تا 25 شکل گرفت. جلیل ضیاپور، جواد حمیدی، حسین کاظمی و پزشکنیا چهار نفری هستند که برای نخستین بار در ایران به هنر مدرن پرداختند. آنها در یک جریان فرهنگی طلوع کرده و از نقاشی مدرن آثاری را ارائه میکنند.
وی با اشاره به اینکه مردم آن دوران قادر به درک آثار این هنرمندان نبودند افزود: هنر مدرن ایران در آن سالها شروع به معرفی خود کرده بود. مسئله مهم برای این هنرمندان این بود که باید به هویت ایرانی و مضمون کار خود توجه میکردند. آنها سعی میکردند که آثارشان نماینده فرهنگی باشد که در آن زندگی میکردند. در اینکه این هویت چیست کسی پاسخ مشخصی ندارد، هنرمندان خودشان تعیین میکردند که هویت بصری ایران چه تعریفی دارد. این نویسنده و منتقد ادامه داد: پزشکنیا از جمله هنرمندانی بود که جنوب ایران تصاویر بسیاری از کشاورزان، کارگردان شرکت نفت و ... ارائه داد، در حالی که جلیل ضیاپور مردم روستایی را میکشید. در واقع گرایشی وجود داشت که هنرمندان بر اساس آن انسانهای محروم جامعه را به تصویر میکشیدند و این هویتی به نقاشی ایرانی میداد. در این زمینه پزشکنیا از دوستان خود بسیار جلوتر بود به این دلیل که صادقانه زندگی مردم فرودست جامعه را به تصویر میکشید. البته گرایش اصلی پزشکنیا نسبت به روستاییان است، بیشتر طرحهای او از این گروه مردم، آنان را در نورهای روشن و با چهرههای شاد نشان میدهد. آنان در طبیعت روستایی طبیعی به نظر میرسند و مشخص است که هنرمند زندگی آنان را ستایش میکند اما وقتی چهره کارگران صنعتی را تصویر میکند، رنج و سختی و اندکی تیرگی در کارها قابل مشاهده است که نشان میدهد او چندان با صنعتی شدن میانه خوبی ندارد.
مجابی با بیان اینکه انسان محور اصلی کارهای پزشکنیا است گفت: او درباره مواجهه انسان با هستی، مواجهه او با زندگی و مرگ صحبت میکند و در عین حال او به رنج انسانهای تهی دست میپردازد. او در این مسیر هم از منوچهر شیبانی و هم از ضیاپور رویکردی صادقانهتر دارد. در کارهای این دو هنرمند نوعی تزیین وجود دارد و هنرمند با موضوع برخورد مستقیمی ندارد، نکته دیگر آنکه در کارهای این دو هنرمند پرداختن به چنین موضوعاتی تداوم ندارد درحالی که پزشکنیا به این موضوعات در همه مسیر کاری خود پرداخته است. وی ادامه داد: سوالی که از سوی بسیاری طرح شده این است که چرا هوشنگ پزشکنیا درک نشده است؟ او آن قدر غرق کارش بود که به تبلیغ کارش نپرداخت. گروهی از هنرمندان هستند که در گروههایی عضوند و درباره کارشان حرف زده میشود، گاه هیاهو کرده و اثر خود را به جامعه تحمیل میکنند در مقابل گروه دیگری از هنرمندان نیز هستند که تک رو هستند و به کار خودشان عشق میورزند و کوششی برای شناساندن آثار خود نمیکنند همانطور که پزشکنیا چنین کاری را نکرده است. دومین نکتهای که به او آسیب رساند فرستادن آثارش به پاریس بود، کارهایی که هیچگاه به ایران برنگشت و بخشی از آنها نیز در آنجا نابود شد، این موضوع موجب شد که پزشکنیا فکر کند دیگر با جریان هنر مدرن همراه نیست. در نهایت اینکه نقاشان مدرن ایران مانند پزشکنیا مورد پذیرش جامعه نبودند، کسی آنها را درک نمیکرد و اکنون پس از سالها کار او مخاطبانی پیدا کرده است. جامعه به طور کلی آموزشی برای دریافت هنر ندیده است چه برسد به اینکه بخواهد نقاشی نو ببینید.
این منتقد هنری اظهار کرد: به نظر من پزشکنیا از این جهت اهمیت دارد که جزو پیشگامان هنر معاصر ایران است و توانست به همراه دوستانش هنری را معرفی کند که گرچه امروز دیدن آن عادی شده است اما در ابتدا مخالفان بسیاری داشت. دیگر اینکه او مضامینی را طرح کرده است که بدون آنکه در آنها مضامین سیاسی یا شعارزدگی باشد انسانمحور است. او سعی میکند از پوست و گوشت انسان فراتر رفته و به اعماق درونی او برسد تا ببیند چه چیزی انسانی را که روزی روستایی بود به سمت صنعتی شدن پیش برده است.
مجابی در پایان سخنان خود گفت: پزشکنیا نقاشی است پیشرو و هویت خود را از عصر خود گرفته است هرچند در عصر خود بیگانه باقی ماند. او توانسته با عشق به آفریدن کارهای فراوان انرژی درونی خود را بازسازی کند. ماجرای عدم درک هنرمند یک ماجرای عمومی است که تا اوایل دهه پنجاه طول میکشد و پزشکنیا تنها هنرمندی نیست که دچار این بی توجهی از سوی جامعه شده است.
همچنین در این نشست شهروز مهاجر نیز درباره حضور تاریخی پزشکنیا در مطبوعات و توجه به او از سوی نویسندگان و اهالی مطبوعات صحبت کرد.
کتاب "سایه پدربزرگ" شرحی است بر زندگی و کار هوشنگ پزشکنیا که سحر خلخالی نوه این هنرمند آن را تهیه، تنظیم و گردآوری کرده است.