سرویس تئاتر هنرآنلاین: حسین جمالی کارگردان جوان در بروشور نمایش خود "مجلس انتقام جویی هملت" مینویسد: چهار سال است که او و یارانش در راستای به دست آوردن ساختاری تازه در نمایش بومی زادگاهمان تلاش کرده است. او در طراحی و اجرای نمایش "هملت" - شاهکار "ویلیام شکسپیر" -؛ اشکال نمایشهای سنتی ایرانی را با پیشنهادهای شکسپیر تلفیق کرده است. کوشش جمالی و گروهش در این اجرا با آنچه در بروشور ذکرشده مطابقت دارد و باید گفت که مداومت و جستجوگری این جوان و یار دیرینش "مجید رحمتی" - که پرده خوانی رمئو وژولیت او به یاد ماندنی است - به تحقق منظوریاد شده نزدیک است که به نظر نگارنده تلاشی مغتنم و تحسین برانگیزاست.
مهم نیست که با باور او که تئاتر را تقلید زندگی و شبیه سازی می داند موافقیم یانه. مهم نیست که اوبه واقع گرایی و پرداختن به جزئیات زندگی که "استانیسلاوسکی" درحوزه بازیگری پیشنهاد کرده طعنه بزند و تو با آن مخالف باشی, مهم این است که او مانند " ترپلف " بازیگر جوان و جست وجوگر نمایش "مرغ دریایی" چخوف کنجکاو یافتن اشکال نو, برپایه نمایش های موجود ایران خودمان است و با سلیقه و وسواس این راه را دنبال می کند.
درراستای همین جست و جوست که جمالی دخل و تصرف هایی در ساختار نمایش هملت کرده؛ مثلا از همان آغاز قراردادی را با تماشاگر بدین منوال منعقد می کند که بازیگران هم راوی خود باشند وهم شخصیت را بازی کنند. این تمهید, از همان ابتدا تکلیف تماشاگر را با نمایش روشن می کند که انتظار نداشته باشند بازیگران بنا به پیشنهاد استانیسلاوسکی به احساس مشابه نقش برسند و به هیجان واقع گرایانه دست یابند. این مساله زمانی بیشتر به چشم می آید که بازیگران این فاصله را با نقش حفظ و قضاوت می کنند, یکی دوبازیگر ازجمله "هوراشیو" -ارسطوخوش رزم- که می خواهد متفکروجدی بازی کند و یا "هملت" - فریدون محرابی - که می خواهد مردد و فکور و مغموم بازی کند, تلاشش در ارتباط با دیگران نقش برآب می شود و از سوی تماشاگر جدی گرفته نمی شود. زیرا همه جا این آگاهی داده می شود که من دارم نقش بازی می کنم.ای تماشاگر, با هیچ یک از شخصیت ها همذات پنداری نکن. فقط به این بی تناسبی مناسبات بخند و شاهد خونسرد باقی بمان اما به این مناسبات فکر کن.
ازجمله دخل و تصرف های جالبی که در اثر کرده - در بروشور هم آورده - این است که این نمایش را به پدرها - که با خداوند برای بوجود آوردن ما همکاری کرده اند- پیش کش می کند. این قدردانی را در متن نمایش هم عملی کرده؛ او خط سراسری نمایش را می شکند و از تماشاگر می خواهد که به حرمت پدران پسر از دست داده و پسران پدر از دست داده, برخاسته و یک دقیقه سکوت کنند! تماشاگری که تا اینجا, نمایش را دنبال کرده و خندیده است, غافلگیر شده نمی داند درخواست بازیگر را جدی بگیرد یاخیر, که "مجید رحمتی" با کاریزمایی که در منش طبیعی اش موجود است, چنان به چشمان تماشاگر زل می زند که کسی جرات ندارد حرفش را گوش نکند و تقاضای او را انجام ندهد! درست تراین است که گفته شود تماشاگربرای این تمکین می کند که آمده تا با بازیگران همکاری کند.
یا در صحنه بازی در بازی هملت، یکی از بازیگران می پرسد بازیگری که برای اجرای نمایش آمده کیست؟ و هوراشیو در پاسخ نام بازیگرنام آشنا ومهمانی را که امشب تماشاگر است می برد و باعث خنده می شود. ازاین نمونه تمهیدات فاصله گذارانه درهمه بطن نمایش از جمله پوشش بازیگران دیده می شود. مثلا کفش "گرترود"- ملکه - تا به تا و به مثابه عزا و عروسی یکی قرمز و دیگری سیاه است.
کارگردان های بزرگی نمایش هملت را به اشکال مختلف اجرا کرده اند حتی کارگردان هالیودی آنرا به فیلم روز تبدیل کرد؛ یعنی عمو و پدرهملت را سرمایه داران دوشرکت رقیب گرفت. در عالم هنر می توان افکار و احکام کهن را با نگاه و بینش تازه گفت. چرا جمالی اینکار را نکند. اگر به آثار بزرگ نویسندگان در قالب های مختلف نمایشنامه , داستان , شعر نگاه کنیم , می بینیم همگی وصف همان عواطف بشری است که به اندازه خود بشر دیرپاست. ولی بهترین این آثار, آنها یی هستند که نگرش شان به انسان و زندگی و طبیعت نو و تازه بوده است. جمالی در حوزه نو پردازی در شکل و تلفیق آن با سنن نمایش ایرانی دست به آزمون و خطا وابداع زده است. این تلاش جستجوگرانه وقابل تامل است و می بایست مورد تشویق قرار گیرد. انتظار می رود که او در تم و مافوق هدف آثار نیز به اندیشه نوی برسد. زیرا اکنون دوران به دست آوردن یافت ها و جستجوی اندیشه های نو است. تلاش این کارگردان در این راستا دیده می شود و نشان ویژه خود را هم یافته است. اما به هر روی این طراحی در شکل اجرایی برای جمالی یک آزمون است. نمی توان حکم داد که همین است و غیر از این نیست. مهر تایید و تثبیت را تماشاگربر نمایش می زند. تاببینیم. اما تلاش جمالی و یارانش قابل تحسین است.
لباس ها و عوامل و ابزار های بکار گرفته همه المانی و گاه در نوع خود حامل استعاره ای نغزاست که ذهن را به چالش می کشد.علاوه برکفشها, تشت آبی که افلیا به مثابه رود خانه ای که او در آن خود راغرق کرده است - کاسه ای از آب را روی خود می ریزد - که برگرفته از تشت آب سمبولیک به مثاله رود فرات در تعزیه کربلاست. حضور مجید رحمتی درنقش مداح و نوحه خوان از همان ابتدا به عنوان راوی و نقش باز, با صدای رسا و مهارتی در خور, هر چند یکبارکه بعد ازصحنه های غمگنانه ظاهر می شود, چاشنی ملال زدایی است که باعث درشت نمایی این بی تناسبی شده و خنده وانبساط می آورد.
در انتها،جان چند تن پامال هوس و امیال قدرت طلبانه شاه می شود. تمهید "این همانی" که کارگردان در انتهای نمایش بکار برده، برگرفته از سنت به خاک سپاری اهل قبور خودمان است. او از تابلو هایی که ما بعد از دفن مردگانمان بالای خاک می گذاریم استفاده کرده و تابلو هایی تقریبا به همان شکل با درج اسامی فوت شدگان نمایش هملت برخاک قبورفرومی کند و تصویری می سازد که بدون کلام , عاقبت قدرت طلبی را به مخاطب اندرز می دهد.
ارسطو گفت تراژدی در مخاطب " کاتارسیس" یا " تزکیه " به وجود می آورد و او پند می گیرد. ولی جمالی به مصداق این شعر امیر خسرو دهلوی می گوید اگرکسی گوشش بدهکاربود که دنیا بهتر از این می شد: دهد مرده پند و جهان بشنود ولی زنده ای کو که آن بشنود.
مجلس انتقام .... با سنت های نمایشی و شعر و موسیقی ایرانی هم الفت داشته و نسبت مستقیم دارد. جابجا از ابیات پند آموز قدیم و جدید، از مولانا تا شاملو استفاده می شود. در کنار بازیگران نامبرده ، فرزین محدث، در نقش روح پدرهملت، لطفالله سیفی، درنقش مارسلوس و یکی دو نقش دیگر، مسعود حجازیمهر، درنقش کلادیوس علی عامل هاشمی، در نقش لایرتیس و پولونیوس، مسیح کاظمی، در نقش گرترود سارا عباسپور در نقش افلیا و بهاالدین مرشدی در چند نقش و صحنه گردان در این نمایش ایفای نقش می کنند.
کلام آخر اینکه نمایش بشارت می دهد که در دنیای بل بشوی ما هرکس به جنایت خویش مشغول است. حتی تراژدی ها آنقدر تکراری است که برای همه عادی شده و به صورت مضحکه درآمده است. پس بنا بر این قاعده که خنده قوی ترین ابزار انتقاد علیه مظالم و نابرابری های اجتماعی است، حتی نمایش تراژیک هملت هم با همان مضمون فکری، می تواند یک نمایش کمدی و پندآموز باشد.
کاظم هژیرآزاد